درس خارج فقه آيت‌الله حسین نوری‌همدانی

87/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب جهاد

يکي از بحث هاي مربوط به جهاد که در اوايل بحث جهاد مورد بررسي قرار مي گيرد، مسأله وجوب جهاد است که در کتب فقهي ما مثل جواهر جلد 21، منتهي علامه جلد 14، تذکره جلد9، خلاصه درکتاب هاي مربوط به فقه يکي از بحث هاي مهم بحث وجوب جهاهد است که از لحاظ کتاب و سنت يکي از ضروريات اسلام مي باشد همانطور که ذکات، الصلاة وجوبشان از ضروريات است، وجوب جهاد نيز به همين ترتيب است بلکه مي توان گفت که از طهارت تا ديات در کتاب هاي فقهي ما در هيچ بحثي به اندازه جهاد آيات قرآن نداريم حالا کسي اگربخواهد آيات قرآن که مربوط به جهاد است دقيقا جمع کند شايد بيشتر ابواب فقهي باشد، از اين جهت عنايت به اين بحث به آيات قرآن بيش از همه موضوعات است.

ما چند جلسه درباره مقدمات جهاد بحث کرديم با توفيق پروردگار متعال بحث امروز درباره وجوب جهاد است. پيغمبر اسلام (ص) که مبعوث شدند به اين ترتيب مشي خودشان را قرار دادند با توجه به آيات قرآن ﴿إقرا باسم ربک الذي خلق﴾ از جانب خداوند مأمور شدند که مردم را دعوت کنند با خواندن آيات قرآن، قدم بعد ﴿يا ايها المدثر قم فانذر﴾[1] انظار و تبليغ مردم، قدم سوم ﴿فانذر عشيرتک الاقربين﴾[2] به تدريج وسعت پيدا مي کرد کساني که بايد مورد تبليغ احکام خداوند قرار بگيرند، مأمور به اينکه خويشاوندان خود را دعوت به اسلام کند. قدم چهارم ﴿لتنذر ام القري و من حولها﴾[3] که مکه، ام القري بود و من حولها را قدم به قدم بانذار الناس، در اينجا همه مردم دنيا را انذار مي کند ﴿قل يا ايها الناس﴾ کل مردم ﴿اني رسول الله اليکم جميعا﴾[4] ﴿وما ارسلناک الاّ رحمة للعالمين﴾[5] با توجه به اين آيات با اين ترتيب، معلوم مي شود که دعوت تدريجي بوده و دعوت که مرحله به مرحله وسعت پيدا مي کند تا مي رسد به اينجا که همه مردم دنيا مورد دعوت قرار مي گيرند.

درمساله دعوت، فقط 13 سال در مکه در مورد مسأله اعتقادي است چون اعتقاد را با شمشير نمي توان بوجود آورد اول بايد مردم را مؤمن کرد از اين جهت در اين 13 سال در مکه جهاد نيست فقط تبليغ است و دعوت به خدا تا آن اعتقاد دروني بوجود بيايد هيچ گاه شمشير نمي تواند اين کار را انجام دهد بعد به مدينه که هجرت مي شود اسلام تثبيت مي شود، تعداد زيادي از افراد از لحاظ عقيده و ايمان ساخته شدند.

مسلمان ها درمکه عجله مي کردند در برابر جريان هاي بوجود آمده از اين طرف دعوت بود و منطق و استدلال و از آن طرف مشرکين شکنجه هايي داشتند، آرام نمي نشستند هر کسي که مسلمان مي شد او را شکنجه مي کردند مي کشتند مثل کشتن ياسر و سميه و امثال آنها. اگر واقعا اين جريان ها بوجود نمي آمد شايد اصلا جهادي بوجود نمي آمد اما رسالت اسلام اين است که بايستي بالاخره اسلام تثبيت شود از طرفي هم آنها علاوه بر اين که در طول اقامت در مکه آنقدر آزار و اذيت و کشتار داشته اند به مدينه که آمدند همانها حرکت کردند و به مدينه آمدند براي از بين بردن اسلام نوپا اين است که ناچار بايد جهاد بوجود بيايد جهاد يک امر فطري است تمام احکام اسلام فطري است هر انساني فطرتا حتي قبل از اسلام هم، هر انساني که مورد تهاجم قرار مي گيرد يا جان يا چيزي که عزيزتر از جانش است، به خودش لازم مي داند که جهاد کند و دفاع کند بعد از اين که آنها به فرهنگ اسلام پي بردند و آشنا شدند اسلام و ايمان و عقيده برايشان از جانشان عزيزتر شد و آن را در خطر مي ديند و از اين جهت خداوند متعال اول به اين تعبير ﴿اُذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا موإن الله علي نصرهم لقدير﴾[6] اول تجويز مي کند، اين آيات از سوره حج سوره 22 قرآن، بله اذن داده شد به کساني که مظلوم واقع شدند دست به شمشير ببرند و جهاد کنند و بعدا اگر آنها بخواهند به همان تجويز اکتفا کنند کار پيشرفت نمي کند، اسلام بايد پيشرفت کند ما بعدا خواهيم گفت جهادهاي ابتدايي هم اسلام دارد، اسلام يک رسالت است، مي گويد که بايد تمام کفر را ريشه کن کند، ظلم واستکبار را ريشه کن کند، انواع جهاد بعدا بحث خواهدشد، خلاصه تا به حال آنچه بود جهاد بود براي تجويز و رخصت بود اما ﴿کتب عليکم القتال﴾، «کتب» براي آن واجبي که مورد تاکيد است بکاربرده مي شود مثل ﴿کتب عليکم الصيام﴾ ﴿کتب عليکم القصاص في القتلي﴾ ﴿کتب عليکم القتال و هو کره لکم و عسي ان تکرهوا شيئا و هو خير لکم و عسي ان تحبوا شيئا و هو شر لکم والله يعلم و انتم لا تعلمون﴾[7] آيه 216 از سوره بقره، براي شما مبارزه و قتال حتمي و قطعي شد ﴿وهو کره لکم﴾ اين اوايل، مساله قتال به صورت امر است، البته براي مسلمان ها، نوع مسلمان ها نه افراد خيلي شايسته، براي آنها نا خوشايند بود، مشقت بود، از چه جهت مشقت بود؟ اين وجوه در تفسير الميزان در تفسير اين آيه وجود دارد ، آيا از جهت اين که مي دانستند جنگ تلفات دارد جنگ مشقت دارد آيا از اين جهت بود؟ يا از اين جهت بود که مي ديدند عِده وعُده آنها در برابر دشمن کم است؟ دشمن از لحاظ تجهيزات رزمي، نيرو و نفر قوي است از اين جهت ﴿کره لکم﴾ يا از جهت بودکه اسلام افراد را بر اساس شفقت و مهرباني و عا طفه تربيت کرده ؟ امروز بايد فرزند در برابر پدر شمشير بکشد برادر در برابر برادر از اين جهت ﴿کره لکم﴾ احتمال زياد است ولي احتمال اول ارجحيت دارد اما بالاخره ﴿و عسي ان تکرهوا شئ و هو خير لکم﴾، ﴿الله يعلم و انتم لا تعلمون﴾ چه بسا چيزهايي است که در نظر شما مشکل است وليکن براي شما خوب است و خير شما در آن است و چه بسا شما چيزايي دوست مي داريد استراحت و راحتي ﴿و هو شر لکم و الله يعلم و انتم لا تعلمون﴾[8] از اينجا شروع مي شود به موضوع وجوب جهاد، آيات مربوط به وجوب جهاد در قرآن فراوان آمده است، کمتر واجبي است اين قدر آيه داشته باشد، به عنوان نمونه در دو جاي قرآن ﴿يا ايها النبي جاهد الکفار و المنافقين واغلظ عليهم﴾ آيه 73 سوره توبه است و يکي آيه 9 سوره تحريم، توبه سوره نهم و تحريم سوره 66 قرآن، همان طوري که امر به جهاد با کفار است امر به جهاد با منافقين هم مي باشد. ﴿و اغلظ عليهم﴾[9] اين جهاد هم بايد با شدت و غلظت صورت بگيرد. آيه ديگر ﴿فلا تطع الکافرين و جاهدهم به جهاد الکبير﴾[10] هرگز از کفار اطاعت نکن و جهاد کبيري بايد در برابر آنها بوجود بيايد. آيه 52 از سوره فرقان سوره 25 قرآن مجيد. در چهار جاي قرآن جاهدوا ﴿اتقوا الله و تابعوا اليه الوسيلة و جاهدوا في سبيل﴾[11] (آيه 35 سوره مائده سوره پنجم قرآن کريم) ﴿انفروا خفافا و ثقالا وجاهدوا باموالکم و انفسکم في سبيل الله﴾[12] سبک وسنگين، متأهل و مجرد، جوان و پير البته پيري که به مرحله اي رسيده که نمي تواند حرکت کند او مستثني است خلاصه تمام آن افراد ﴿انفرو﴾ حرکت کنيد براي جهاد ﴿و جاهدوا باموالکم و انفسکم في سبيل الله﴾ آيه 41 سوره توبه ،سوره توبه آيات در مورد جهاد فراوان دارد، ﴿و اذا انزلت سورة ان امنوا بالله و جاهدوا مع رسوله استئذنک اولو الطول منهم﴾[13] اي پيامبر هنگامي که سوره اي مي آيد که ايمان بياوريد و جهاد کنيد (اولو الطول) يعني ثروتمندان، بعدا مي گوييم که آياتي هست درباره اينکه ثروتمنداني بودند متنعم، که آن تنعمِ زندگي مانع از شرکت در جهاد مي شد و خداوند آنها را مذمت مي کند در همين جنگ تحميلي هم متنعمين که شرکت نمي کردند نوع شرکت کنندگان از محرومين و مستضعفين و روستاييان بود، (آيه 86 از سوره توبه). ﴿و جاهدوا في الله حق جهاده﴾[14] (آيه 78 از سوره حج سوره 22) فقط در دو جا اين کلمه ذکر شده يکي در همين آيه و آيه ديگر ﴿اتقوا الله حق تقاته﴾[15] معلوم مي شود اين دو موضوع، موضوع بسيار مهمي است و آن چنان که شايسته پروردگار است بايد انجام بگيرد، اينها کلمه جاهدوا بود که در چند جا ذکر شده بود. در چند جا قاتلوا آمده است ﴿و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونکم﴾[16] آيه 90 سوره بقره ﴿و قاتلوا في سبيل الله و اعملوا ان الله السميع العليم﴾[17] ﴿و قاتلوا اولياء الشيطان ان کيد الشيطان کان ضعيفا﴾[18] (آيه 76 سوره نساء اين آيه مهم است ). ﴿فقاتلوا ائمة الکفر انهم لا أيمن لهم﴾[19] با پيشوايان کفر، چون بيشتر تقصير با پيشوايان کفر است اگر پيشوايان تسليم مي شدند آنهايي که در طبقه دوم وسوم هستند نيز تسليم مي شدند پيامبر فرمودند(ص) در نامه هايي که نوشتم براي سلاطين اين کلمه بود که أسلم تسلَم اسلام بيار تا سالم بماني و الا فعليک اثم المجوس اگر اسلام نياوري تمام ايرانيان هم اسلام نمي آورند و اين گناهش به گردن تو است. امام (رضوان الله عليه) در بياناتش خيلي زياد به اين که مسلمانان همه با ما هستند و اين سران کشور هاي اسلامي هستند، البته نه همه بلکه بعضي که با قدرت هاي استکباري مربوطند، براي حفظ منسب و مقام خودشان حاضر نيستند با ما همکاري کنند حتي با ما به مخالفت بر خواستند والا تمام مردم کشورهاي مسلمان دلشان به طرف امام متمايل بود.

﴿فقاتلوا ائمة الکفر إنهم لا أيمان لهم﴾[20] آنها أيمان و عهد و پيمان نمي فهمند. اين آيه 12 از سوره توبه است. ﴿و قاتلوا المشرکين کافة کمايقاتلونکم کافة﴾[21] آيه 36 سوره توبه. آيه اي ديگر هست درباره بغات است، که بعدا مي گوييم يکي از جهادها جهاد با بغات است، بغات کساني هستند که در برابر اسلام يا امام معصوم يا کسي که قائم مقام او است مخالفت مي کنند و در برابر آن حکومت تسليم نمي شوند ﴿فقاتلوا التي تبغي حتي تفيء الي امر الله﴾ با کساني که بغاتند قتال نکنيد تا برگردند به امر خدا، اين آيه 9 از سوره حجرات است سوره 49 قرآن، آيات فراواني وجود دارد.

اما دو سه نکته، ﴿کتب عليکم و هو کره لکم﴾ در اول امر بوده، براي اينکه جهاد براي مسلمانان ناخوشايند بوده چون هنوز به آن فرهنگ عميق اسلام آشنايي پيدا نکرده بودند يعني هنوز آن معارف اسلام در روح آنها نفوذ نکرده بود ولي بعدا آنها ديگر عاشق شهادت شدند و خيلي ميل پيدا کردند براي جهاد و شهادت و در اين موضوع از يکديگر سبقت مي گرفتند. در سوره توبه هست که ﴿ليس علي الضعفاء و لا علي المرضي و لا علي الذين لا يجدون ما ينفقون حرج﴾[22] اين آيات مربوط به جنگ تبوک است، جنگ تبوک جنگ ميان ايران و روم بوده است روم همان غرب امروز از اول در برابر اسلام تسليم نشده هنوز هم تسليم نيست، آن زياده خواهي وآن بزرگ بيني و سلطه طلبي در غرب وجود دارد ازاين جهت حاضرنشدند دربرابر اسلام تسليم شوند. خود پيغمبر (ص) چند تا جنگ با آنها دارد يکي جنگ تبوک است، تبوک الان جزء اردن است، آن موقع اردن، فلسطين، سوريه، لبنان ... شامات ناميده مي شدند جزو قلمرو روم بودند که آن روز ها روم و ايران دوتا قدرت بزرگ بودند. قرآن از جنگ تبوک به ساعت عسرة تعبير مي کند چون جنگ بسيار سختي بود چون راه از مدينه تا تبوک دور بود، هوا بسيار گرم هنوز هم آذوقه و خاروبار بدست نيامده بود به اين دليل برايشان بسيار مشکل بود يک مشت آرد به نوبت تقسيم مي کردند يک خرما را به نوبت مي مکيدند، مرکب ها را به نوبت سوار مي شدند در جنگ تبوک خود پيامبر حضور داشتند و رفت و برگشت يک ماه طول کشيد.

جنگ ديگر با روم موته است موته هم در اردن است قبر جعفر طيار در موته که در اردن است مي باشد، دو جنگ پيغمبر خدا با روم انجام داد. جنگ سوم با روم همان جيش اُسامه بود پيغمبر خدا در حالت مريضي و احتضار بودند ،جيش اُسامه را تربيت داد براي جنگ با روم، منتهي نرفتند چون پيامبر مريض بودند آنهايي که فرصت طلب بودند نرفتند. پيغمبر فرموده بودند لعن الله کسي که تخلف کند از جيش اُسامه، اينها به اين دليل ذکر شد که ما غرب را بهتر بشناسيم و ببنيم که امروز هم با اسلام مخالفند. وقتي که جنگ تبوک برپا شد پيامبر اعلام کردند که مردم بيايند اما ﴿ليس علي الضعفاء و لا علي المريضي حرج﴾[23] اين ها معافند ﴿و لا علي الذين لا يجدون ما ينفقون﴾ کساني که قدرت مالي نداشتند، جنگ مخارج لازم دارد و اين ها نداشتند، بر اينها خرجي نيست، جمله مورد نظر اين است ﴿و لا علي الذين اذا ما اتوک لتحملهم قلت لا اجد ما احملکم عليه تلولوا و اعينهم تفيض من الدمع﴾[24] عده اي آمده بودند که به جنگ بيايند اما پيغمبر فرمدند که مرکب نداريم آنها برگشتند اما از چشمشان اشک جاري بود چون اشتياق براي شرکت در جنگ را داشتند. آن ﴿کره لکم﴾ حالا تبديل شده به اشتياق و شوق ،همين طور حرجي نيست بر کساني که﴿اتوک لتحملهم﴾ آمدند خدمت پيغمبر براي اينکه، ايشان آنها را همراه خود ببرند و مرکبي فراهم کند ﴿قلت لا أجد ما أحملکم عليه﴾[25] پيغمبر فرمودند من چيزي ندارم براي شما به عنوان مرکب از آن استفاده کنيد تولوا آنها ناچار برگشتند چون نميتوانستند پياده بروند ولي ﴿أعينهم تفيض من الدمع﴾[26] اشک چشمهايشان سرازير بود ﴿حزنا ألاّ يجدوا ما ينفقون﴾[27] محزون بودند از اينکه ندارد وسايلي براي حرکت بطرف جبهه. اين آيات، آيات 91 تا 92 سوره توبه سوره نهم قرآن است. در اين جا چند مطلب وجود دارد، يکي اين که جنگ وجهاد مطلبي نيست که از دست هر کسي بر بيايد چيزي که واجب شود مقدمه اش نيز واجب مي شود، براي رفتن به جبهه تمرين لازم است مهارت لازم است بر افراد هم لازم است مقدمات جهاد را فراهم کنند. بحثي بعدا خواهد آمد که جهاد واجب عيني است يا کفايي ما قائل به اين هستيم که يک مرتبه عيني است و به يک مرتبه کفايي مثل امر به معروف و نهي از منکر، در مرتبه اي آمادگي و ياد گيري واجب عيني است. صاحب جواهر در جلد 21 حديثي نقل کرده حديث از طرق عامه است، منتهي ايشان نقل کرده «قال النبي (ص): من لم يغز و لم يحدث نفسها بالغزو مات علي شعبة من النفاق» کسي که به جبهه نرفته يا خودش را آماده نکرده براي جبهه اگر بميرد ايمان کامل ندارد، مسلمان کسي است که يا به جهاد رفته باشد يا اگر نرفته آمادگي جهاد رفتن را داشته باشد، بنابراين لازم است براي انجام اين واجب افراد بروند مهارت رزمي کسب کنند، در جامع الشتات، ميرزاي قمي دارند که از ايشان سؤال مي شود که موقعي که روسيه به ايران حمله کرد در زمان فتحعلي شاه قاجار که تا چند از شهرهاي ما را گرفته اند، گنجه، ايروان و باکو و ...، 17 شهر از شهرهاي ما در دو جنگ روسيه گرفته شد و هنوز هم در اختيار آنها است، در زمان قاجاريه اين دو جنگ جنگ اولي به عهدنامه گلستان ختم شد که مفادش همه به ضرر ماست، دومي به عهدنامه ترکمنچاي ختم شد اگر موادش را مطالعه کنيد مي بينيد که چقدر جاي تأسف است که در زمان قاجاريه اين جنايات واقع شده، از بس که آنها مثل ساير سلاطين مشغول عياشي و خودکامگي و ساختن کاخ ها و مجالس عيش و عشرت و شراب و قمار و از اين قبيل چيزها بودند و مردم همينطور در فقر فرهنگي و مالي به سر مي بردند، در آنجا از ميرزاي قمي که يکي از مراجع در قم بوده سؤال مي شود (که ملا احمد نراقي در کاشان و سيد شفتي در اصفهان نيز از مراجع بودند که همين ها بعضي در جنگ شرکت داشتند) آيا امروز دفاع در برابر روسيه واجب است؟ آيا مردم مي توانند بروند وشهر هايشان را از سوريه پس بگيرند؟ چون شهر هاي ايران را که روسيه تصرف کرد تجاوز به ناموس مردم فراوان بود و بچه ها و جوان ها را مطابق با مذهب کفر تربيت مي کردند به همين دليل مردم خيلي در غم به سر مي بردند و آرزو داشتند بروند و شهرهايشان را پس بگيرند، ايشان مي فرمايند، بر زن و مرد پير و جوان واجب است که امروز فنون رزمي را ياد بگيرند و حرکت کنند، علما اين طور نظر داشتند و مردم هم همت کردند، مردم تقصير ندارند، فداکاري کردند اما چون سران فتحعلي شاه و عباس ميرزا و ... با روسيه ساختن ما شکست خورديم.

يکي از چيز هايي که در اين بحث لازم است مسأله سبق ورمايه است که ما در فقه داريم براي همين است که بر مسلمانان لازم است که براي مقدمات جهاد فنون رزمي را ياد بگيرند و مهارت رزمي داشته باشند اين يکي از مطالبي است که بايد اين را بحث کنيم ما که قائل نيستيم به کفايي بودن ولي آنهايي که کفايي مي گويند مي گويند من به الکفايه کافي است ولي خوب جنگ، جنگ است يک وقتي لازم است همه بروند، يک وقت لازم است نصفي بروند، يک چيز هايي واجب کفايي است و از قبل معلوم است چه چيز هايي است، مانند نماز ميت که پنج نفر هم ياد بگيرند کافي است يا دفن ميت، ولي اين جنگ است يک وقت مي بينيم جنگ صورت گرفت و لازم است همه بروند ما از کجا پيش بيني کنيم که بايد 50 نفر يا 500 نفر يا بيشتر بنابراين ياد گرفتن فنون رزمي لازم است و مساله سبق ورمايه از مطالبي است که بايد در نظر داشته باشيم.

دوم اين است که در دو جاي قرآن آمده که ﴿خذوا حذرکم﴾ معنايش اين است که شما نقاط آسيب را از طرف دشمن بدانيد و به طور کلي جلوي آسيب پذيري ها را بگيريد و هميشه در حال آماده باش باشيد.

اگر واقعا اين آيات عملي مي شد کار مسلمانان به اين جا نمي رسيد و در صدر اسلام عملي شد که مسلمانان آنقدر عزت و قدرت پيدا کردند ﴿يا ايها الذين آمنوا خذوا حذرکم﴾[28] آيه 71 از سوره نساء است.حِذر با حَذر هر دو با حاء حُطّي و ذال يعني ما يحرز منه هر چيزي که از آن مي ترسيد از آن جهت نگراني داريد بايد قبل از اينکه محقق شود شما آمادگي داشته باشيد که آن را از بين ببريد، بنده اينجا بر اساس فکر خودم آمادگي را دسته بندي کرده ام، اول آمادگي علمي و فني بايد آنقدر از لحاظ فني و علمي آمادگي داشته باشيد آنچه مربوط به علم و فن است چون دشمن روز به روز فناوري هاي جديدي درباره رزم دارد شما هم بايد در آن راه گام برداريد آمادگي علمي وفني داشته باشيد امروز نمي شود با شمشير و نيزه جنگ کرد آن زمان مسلمانان توانستند آمادگي علمي پيدا کنند در آن زمان دبابه داشتند، منجنيق داشتند، شمشير و زره داشتند انواع و اقسام زره و .... و امروز چيز ديگري است، در هر زماني بايد آمادگي داشته باشيم. (انواع آمادگي را بحث مي کنيم) اول آمادگي علمي، الان غير از سابق است، سابق حوزه از مردم جدا بود، دولت از دين جدا بود، حوزه از دولت جدا بود، حوزه از دانشگاه جدا بود، حجاب ها و فاصله هايي بوجود آورده بودند براي اينکه وحدت بوجود نيايد حتي اين مطلب را امام (رضوانه الله عليه) فرمودند که 50 سال به گوش مردم خواندند که دين از سياست جداست تا علماء ومتدينين را از سياست جدا کنند تا دشمن بتواند پيشرفت کند، بنده در يک روزي درباره انرژي هسته اي چيزي گفتم بعد يک نفر گفت، در درس از انرژي هسته اي چيزي نگوييد درس را سياسي نکنيد. يعني چه؟ اموز ديانت ما عين سياست ماست، سياست ما عين ديانت ماست، امروز ما بايد با دنيا مربوط باشيم با جامعه مربوط باشيم انقلاب ريشه اش از شماست، شما بايد تمام جريان ها را بدانيد، پيش قدم باشيد، تذکر بدهيد، خيلي ها دلشان مي خواهد شما وما طلبه ها را به طور کلي از انقلاب و سياست جدا کنند ولي ما بايد آن هدف خودمان را حفظ کنيم. امام (رضوانه الله عليه) توصيه وتأکيد مي کردند که علماء هيچگاه از سياست جدا نباشند، سياست يعني اداره امور مملکت يکي از جهات اداره امور مملکت همين موضوع انرژي هسته اي است که بعدا بحث مي کنيم البته بهره برداي انرژي هسته اي در جهت صلح و پيشرفت و ترقي. ولي ما با تسليحات هسته اي که بخواهد کشتار و کشتن زنان و کودکان را به همراه داشته باشد مخالف هستيم مگر اينکه يک وقتي بتوانيم از آن طوري استفاده کنيم که بتوانيم به دشمن ضربه بزنيم، که دشمن از آن راه ديگر نتواند به ما ضربه بزند، نه براي کشتن انسانها و تخريب و کشتن زنان و کودکان بلکه براي جلوگيري از ضربه دشمن.

فهرست آمادگي را عرض کنم، اول آمادگي عملي است، دوم آمادگي بدني و تمريني است، سوم آمادگي فکري است، چهارم آمادگي استراتژيکي و تسليحاتي است، پنجم آمادگي اقتصادي و بالاخره آمادگي روحي است. اينها هممه در جهاد لازم اسم و مسأله ﴿حذوا حذرکم﴾[29] را فردا بحث مي کنيم.


[1] سوره مدثر، آيه 2.
[2] سوره شعراء، آيه 214.
[3] سوره شورى، آيه 7.
[4] سوره اعراف، آيه 158.
[5] سوره انبیاء، آيه 107.
[6] سوره حج، آيه 39.
[7] سوره بقره، آيه 216.
[8] سوره بقره، آيه 216.
[9] سوره توبه، آيه 73.
[10] سوره فرقان، آيه 52.
[11] سوره مائده، آيه 35.
[12] سوره توبه، آيه 41.
[13] سوره توبه، آيه 86.
[14] سوره حج، آيه 78.
[15] سوره آل عمران، آيه 102.
[16] سوره بقره، آيه 190.
[17] سوره بقره، آيه 244.
[18] سوره نساء، آيه 76.
[19] سوره توبه، آيه 12.
[20] سوره توبه، آيه 36.
[21] سوره توبه، آيه 36.
[22] سوره توبه، آيه 91.
[23] سوره توبه، آيه 91.
[24] السورة توبه، الأية 92.
[25] سوره توبه، آيه 92.
[26] السورة مائده، الأية 83.
[27] السورة توبه، الأية 92.
[28] السورة نساء، الأية 71.
[29] السورة نساء، الأية 71.