درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1403/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /

 

طریق دوم: تمسّک به اطلاق هیأت
در فرض مسأله طریق دیگر برای اثبات اینکه واجب از نوع نفسی محسوب شود، تمسّک به اطلاق هیأت امر می‌باشد.
تقریب این روش عبارت است از اینکه مثلاً وجوب وضو اگر واجب غیری باشد، حتماً مربوط به وجوب نفسی خواهد شد چرا که مفروض آنست که واجب غیری تابع و مشروط به وجوب نفسی است. چنین بیانی گاهی بر اساس این ملاک است که وجوبِ غیری از وجوب نفسی مترشح شده و نشأت می‌گیرد و گاهی بر اساس این ملاک است که وقتی شارع واجب نفسی را جعل می‌کند، وجوب مقدّماتش را به تبع آن نیز جعل کرده است. بنابراین در این هنگام وقتی شک شود که آیا هیأت وضو - توضّأ - مربوط به وجوب نماز هست مثلاً یا اینکه مرتبط به وجوب نماز نیست، باید گفت: مانعی وجود ندارد که به اطلاق هیأت تمسّک کرده و بگوییم که شارع هیأت وضو را به نحو مطلق خواسته است‌ پس مقتضای اطلاق هیأت، وجوبِ وضو است. لذا این هیأت به واجب دیگری مقیّد نشده است. پس در نتیجه وضو واجبِ نفسی خواهد بود.
به عبارت دیگر برای اینکه وجوبِ هیأت وضو از نوع غیری باشد، باید تحت واجبِ دیگری قرار گیرد و مثلاً مولا بگوید: توضّأ للصّلاة لکن وقتی که او به نحو مطلق بگوید: توضّأ، معنایش آن است که وجوبِ این ماده - همان هیأت - تقیید به واجب دیگری نشده لذا در این صورت واجب، نفسی خواهد شد. به بیان دیگر مقتضای اطلاقِ دلیلِ وجوبِ وضو - هیأت امر به وضو (توضّأ) - عبارت از عدمِ تقیید وجوب وضو است به اینکه مربوط به وجوب غیری دیگری نباشد. چون در این صورت باید آن قید را ذکر کرده و مثلاً بگوید: توضّأ للصّلاة. لذا وقتی که این قید نیامده باشد و هیئت به نحو مطلق ذکر گردد، مقتضای دلیل وجوبِ وضو آن است که وجوبش مقیّد به واجب دیگری نباشد و معنایش آن است که وجوبِ وضو، نفسی است نه غیری.
بنابراین در اطلاقِ ماده، تمسک به اطلاق ذی‌المقدّمه - نماز - می‌شود ولی در اطلاق هیأت، تمسّک به اطلاق وضو می‌گردد و در نتیجه هنگام شک در وجوبِ نفسی یا غیری بودنِ آن، وجوبِ نفسی ثابت می‌شود.
برخی دیگر مانند محقّق اصفهانی روشِ دیگری را از طریق استفاده از مفاد هیأت برای اثبات نفسی بودن در هنگام شک بین وجوب نفسی و غیری ارائه داده‌اند. ایشان می‌فرماید: امر در این مقام دایرمدار بین دو قید است به گونه‌ای که یکی از آنها وجودی می‌باشد که همان قیدِ وجوبِ غیری است چون وجوبِ غیری وجوبی است که وجوبش از واجب دیگری نشأت گرفته باشد و قیدِ دیگر، عدمی است که قیدِ وجوبِ نفسی می‌باشد چون وجوب نفسی وجوبی است که وجوبش از واجب دیگری نشأت نگیرد. حال هرگاه امر دایر شود بین دو قید که یکی وجودی و دیگری عدمی باشد چنین است که اراده قید وجودی در واجبِ غیری نیاز به قرینه و عنایت زائده دارد و وقتی دلیل مطلق باشد یعنی قید وجودی در آن لحاظ نشده است. پس اقتضای اطلاق هیأت بر رفض و نفی قید وجودی است و در این صورت قیدِ عدمی خود به خود اثبات می‌شود لذا اطلاق، دلالت می‌کند که این واجب، نفسی باشد.[1]
لکن باید گفت: این طریق برای اثبات واجبِ نفسی در این مقام ناتمام است چرا که اولاً وجود دو قید وجودی و عدمی در این مقام قابل قبول نیست بلکه در ما نحن فیه امر دایر بین لحاظ قید - تقیید وجوب وضو به وجوب نماز است مثلاً - و عدمِ قید آن است. پس همین مقدار در اطلاق کفایت می‌کند و چنین چیزی متوقّف بر لحاظِ عدم نیست. یعنی مقتضای اطلاقِ هیأت بر عدمِ لحاظِ تقیّد وجوب به وجوبِ واجب دیگری است. پس این مطلب که محقق اصفهانی فرمود: امر دایر است بین قید وجودی و قید عدمی، باید گفت چنین نیست، بلکه در این مقام امر دایر است بین لحاظ یک قید و عدم لحاظِ همان قید، لذا هر دو قید در اینجا وجودی می‌باشند چرا که در اضافه بویی از وجود حاصل می‌شود. برای نمونه در جمله « فرس الأمیر» چنین است که لفظ فرس با اضافه به امیر، از او کسب تعریف کرده رشحه‌ای از وجود را احراز می‌کند. ثانیاً بر فرض صرف نظر از اشکال قبل، باید گفت: اگر امر دایر شود بین لحاظ دو قید وجودی و عدمی، نتیجه‌اش اثبات وجوب نفسی نخواهد بود. برای نمونه اگر مولا در امری بگوید: اکرم العلماء و سپس شک شود که آیا مراد از عالم آن کسی است که مقیّد به عدالت باشد یا اینکه عدمِ فسق کفایت می‌کند. لذا شک آنست که آیا از اطلاق این امر می‌توان استفاده کرد قید عدمی را و مراد از عالم را عالمی دانست که فاسق نباشد؟ آیا از اطلاق، می‌توان قیدِ عدمی را نتیجه گرفت؟ باید گفت: چنین چیزی امکان‌پذیر نیست.
از آنچه گذشت چنین حاصل می‌شود که در هنگام شک بین نفسی و غیری، بر اساس تمسّک به اطلاق ماده صلاة و هیأت وجوب - توضّأ - می‌توان اثبات کرد که دلیل لفظی دلالت بر وجوبِ نفسی دارد و روش محقَق اصفهانی در مقام قابل پذیرش نیست هر چند که در نتیجه با ایشان موافق هستیم.
مطلب دیگر آن است که مقتضای اصل عملی در مقام چیست، آیا بر نفسیت دلالت دارد یا غیریت؟ ان‌شاءالله در بحث مقدّمه واجب خواهد آمد.

 


[1] . نهایة الدرایة، ج۱، ص353 به بعد.