1403/05/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /
دلیل دوم بر تعبّدیت و نقد آن
در وجه و دلیل دوم گفتهاند که تعدادی روایات بر اصل لفظی در تعبّدیت واجبات دلالت دارند که به شرح زیر میباشند.
الف) روایت از عامه
بخاری در نخستین روایت از کتاب صحیح خود چنین نقل کرده که؛ حَدَّثَنَا الحُمَيْدِيُّ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ الأَنْصَارِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ التَّيْمِيُّ، أَنَّهُ سَمِعَ عَلْقَمَةَ بْنَ وَقَّاصٍ اللَّيْثِيَّ، يَقُولُ: سَمِعْتُ عُمَرَ بْنَ الخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَلَى المِنْبَرِ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ، وَإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْيَا يُصِيبُهَا، أَوْ إِلَى امْرَأَةٍ يَنْكِحُهَا، فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ.[1]
عمربن خطاب میگوید: از رسول الله شنیدم كه بر منبر فرمود: «اعمال به نیتها بستگی دارند و با هر كس، مطابق نیتش رفتار میشود. پس هر كس، به خاطر مقاصد دنیوی یا ازدواج با زنی، هجرت نماید، به دنیا دست مییابد و با آن زن، ازدواج میكند. در نتیجه، دستاورد هجرت هر كس، همان چیزی است كه به خاطر آن، هجرت نموده است.
ب) روایات خاصه
۱) خبر علی بن جعفر عریضی
وَ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ الْعَبَّاسِ الْمُوسَوِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ هَذَا عَنْ أَخِیهِ وَ هَذَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی حَدِیثٍ قَالَ: إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَی فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ غَزَا یُرِیدُ عَرَضَ الدُّنْیَا أَوْ نَوَی عِقَالًا لَمْ یَکُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَی. [2]
على بن جعفر از برادرش و حضرت رضا از پدرانش عليهم السّلام روايت كردهاند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله على عليه السّلام را به جنگى فرستاد و به مسلمانان فرمود تا به همراه او رهسپار جنگ شوند. مردى از انصار به برادرش گفت:با ما به جنگ بيا شايد بهرهاى از بنده يا اسب يا چيزى كه به آن بسنده كنيم،به دست آوريم اين سخن به پيامبر گرامى رسيد و فرمودند:همانا اعمال به نيّتها است.و براى هركس آن چيزى است كه نيّت كرده است. پس هركس به جستجوى آنچه نزد خداوند است بجنگد،پاداشش به عهدۀ خدا است.و هركس بجنگد و قصدش متاع دنيا باشد يا افسار شترى را قصد كند برايش جز آنچه نيّت كرده،نخواهد بود.
در مورد سند روایت باید گفت: بواسطه وجود احمد بن اسحاق و پدرش که هر دو از مجاهیلاند، ضعیف محسوب میشود.
۲) معتبره ابوحمزه ثمالی
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِیَّةٍ. [3]
ابوحمزه ثمالی از امام سجّاد فرمود: عملى به حساب و ارزش نميآيد مگر به ملاك و ميزان نيت.
۳) معتبره دیگر ابوحمزه ثمالی
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: لَا حَسَبَ لِقُرَشِیٍّ وَ لَا عَرَبِیٍّ إِلَّا بِتَوَاضُعٍ وَ لَا کَرَمَ إِلَّا بِتَقْوًی وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِیَّةٍ (وَ لَا عِبَادَةَ إِلَّا بِتَفَقُّهٍ) الْحَدِیثَ. [4]
ابوحمزه ثمالی از حضرت سجّاد على بن الحسين عليه السّلام فرمود: افتخار و سرمایهای به حسب و نسبى براى قرشى و عربى نيست مگر بتواضع و فروتنى، و كرامت و احترامى نيست مگر در سايه تقوى، و عملى به حساب و ارزش نميآيد مگر به ملاك و ميزان نيت، و عبادتى صحيح نيست مگر از راه تفقه و فراگيرى احكام. حدیث ادامه دارد.
لذا گفتهاند: این روایات دلالت دارند که هرگاه عبادتی خالی از نیت تقرب باشد، به عنوان عمل محسوب نمیشود و اثری ندارد مگر آنکه دلیلی از خارج بر آن داشته باشیم. لذا مقتضای روایات بر آن است که هر عملی که در شریعت بدان امر شده، لازم است که با نیت تقرب اتیان شود و معنایش این است اصل در اوامر شرعیه بر تعبّدیت است.
اشکال
باید گفت: استدلال مذکور قابل پذیرش نیست؛ چون روایات مذکور هیچ دلالتی بر اعتبار نیت قربت در هر فعلی از افعال واجب ندارند، مگر مواردی که دلیلی بر عدم اعتبار قصد قربت در آنها داشته باشیم. چون نهایت چیزی که مفاد این روایات نتیجه میدهند آن است که آثار بر اعمال واجب مترتب نمیشود مگر آنکه با نیت حسنه باشد. لذا اگر کسی یتیمی را بنوازد به قصد وجه الله و تقرب به او، پس ثواب بر او مترتب میشود ولی اگر چیز دیگری و کس دیگری را قصد کند ثواب بر او مترتب نخواهد شد.
نمونه دیگر اینکه اگر کسی به تجهیز میت - یعنی دفن او فقط - قیام کند به خاطر آنکه به مالی از میت دست پیدا کند، چنین نیست که این نیت او موجب بطلان فعل او نسبت به دفن میت گردد و لازم باشد که اعادهاش کند. بلکه معنای این روایات آن است که اگر قصد کسی تجهیز مومن باشد، دارای ثواب است ولی اگر قصد دیگری اراده کند، ممکن است به همان قصد دست یابد. شاهد بر این مطلب همان چیزی است که در ذیل خبر علی بن جعفر عریضی آمده که فرمود: فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جلّ وَ مَنْ غَزَا یُرِیدُ عَرَضَ الدُّنْیَا أَوْ نَوَی عِقَالًا لَمْ یَکُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَی.[5]
پس هركس به جستجوى آنچه نزد خداوند است بجنگد، پاداشش به عهدۀ خدا است. و هركس بجنگد و قصدش متاع دنيا باشد يا افسار شترى را قصد كند، برايش جز آنچه نيّت كرده، نخواهد بود.
ناگفته نماند که این روایت مفاد همان آیه کریمه است که خداوند در آن میفرماید ﴿وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا﴾ [6]
و هر كه پاداش دنیا را بخواهد [اندكی از آن] به او میدهیم، و هر كه خواستار پاداش آخرت باشد، او را از آن میبخشیم.
بنابراین روایات مذکور ناظر به این مطلب است که هر کس کاری انجام دهد، نسبت به آنچه قصد کرده اجر میبرد. به عبارت دیگر؛ گاهی کلام در ترتب و عدم ترتب ثواب بر اوامر الهیه است و گاهی در صحت و فساد عمل میباشد. روایات مورد نظر، ناظر به مورد اول - یعنی ترتب یا عدم ترتب ثواب - است. لذا هنگامی ثواب مترتب میشود که عمل لوجه الله انجام شود، چون بدیهیست که اگر کسی عمل را لوجه الله اتیان نکند معنایی برای استحقاق ثواب برایش وجود ندارد. و البته این روایات ناظر به معنای دوم - صحّت و فساد - نیستند در حالی که بیان ما در اصل لفظی در همین مقام است.
از طرف دیگر حتی اگر کسی بگوید این روایات ناظر به معنای دوم نیستند و اینکه اصل در اعمال تعبدیت است مگر ما خرج بالدلیل؛ باید گفت: در این صورت تخصیص اکثر لازم میآید که مستهجن است. چون در شریعت مقدس غالباً واجبات از نوع توصلیات میباشند و درصدِ کمی از آنها تعبّدی هستند و تخصیص مستهجن هم از حکیم دور است.
در نتیجه باید گفت: این روایات هرچند با ضمائم خارجیه ناظر به آن است که نهایت و غایت القصوای واجبات الهیه، وصول انسان به درجات والای کمال و استحقاق دخول بهشت و همنشینی با حورالعین است، ولی این مطلب حاصل نمیشود مگر آنکه کسی قصد قربت و وجه الله در عمل داشته باشد. لذا این روایات ناظر به اعتبار قصد قربت در صحّت اعمال نیستند تا گفته شود که اگر در همه آنها قصد قربت نباشد، باطل باشند. [7]