درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1403/05/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /

 


آنچه اشکال شیخ اعظم بر آن وارد است، اخذ قصد قربت در متعلق امر می‌باشد ولی برخی گفته‌اند: اگر به جای قصد قربت، سایر دواعی قربیه را در متعلّق امر اخذ کنیم ـ مثل قصد محبوبیت یا مصلحت یا ملاک ـ مانعی ندارد و در مقام ثبوت اشکالی بر آن وارد نمی‌شود و البته اشکال دور و داعویت امر لنفسه هم مترتب نمی‌شود. لکن اثباتاً چنین امری ممکن نیست؛ چون لازمهٔ اخذ قصد محبوبیت یا مصلحت یا ملاک، آن است که اگر عبادت به داعی امر اتیان شود - نه به این دواعی مذکور - صحیح نیست؛ چرا که اگر آنها در متعلّق امر اخذ شوند، پس در عبادت آمده و فاقد قید معتبر در مامورٌ‌به است که اخذ شده و در این صورت مجزی و کافی نخواهد بود.
بنابراین اگر فرض کنیم آنچه در نماز اخذ شده، قصد نماز باشد؛ آنگاه لازمه‌اش آن است که مصلّی وقتی نماز را به قصد امرِ نمازی - نه محبوبیت یا مصلحت یا ملاک - اتیان کند، از آنجایی که این جزء یا قید مامورٌ‌به را اتیان نکرده پس در واقع نمازِ مامورٌ‌بها را اتیان نکرده و لذا این نماز محکوم به بطلان است لکن این در حالی است که قائلی ندارد.
از طرفی دیگر هم در خصوصِ بحث ملاک ـ اتیان فعل به داعی ملاکی که در آن است ـ باید به چند نکته توجه داشت.
۱) اینکه ما از جانب خود نمی‌توانیم ملاک را ارائه کنیم؛ بلکه آن باید در نصوص آمده باشد. در غیر اینصورت دیگر در دایره فقه قرار نمی‌گیرد بلکه نوعی عرفان است که اعتباری ندارد.
۲) اگر ملاک به عنوان اینکه داعی برای مولا نسبت به امر به آن فعل باشد و ملاک سبب شده باشد که مولا آن فعل را اراده کند، آنگاه چنین ملاکی از دواعی قربیه محسوب می‌شود و به وسیله این ملاک، می‌توان فعل را به مولا نسبت داد و قصد قربت به وسیله آن تصحیح می‌شود.
3) معنای دیگر ملاک، همان فایده مترتبه بر فعل است که به عبد برمی‌گردد. برای نمونه گفته می‌شود صوموا تصحوا یعنی روزه بگیرید که تندرست گردید. فایده مترتّب بر فعل روزه صحت و سلامتی است.
لذا این نوع از ملاک، نمی‌تواند از عناوین قربیه باشد مگر آنکه گفته شود: اتیان فعل به این عنوان هم محبوب مولا است. لکن این قصد قربت از ناحیه محبوبیت است نه ملاک و فایده.
حاصل آنکه؛ هر عنوانی که حُسنش نوعی علّت برای حُسن فعل باشد - مصالح احکام - می‌تواند مقرّب گردد لکن عناوینی داریم که حُسن آنها فرع بر حُسن فعل است. یعنی ابتدا فعل محقّق می‌شود و سپس عنوان بر آن مترتب می‌گردد و پس از فعل به وجود می‌آیند که همان فایده باشد. اگر این عناوین قصد شوند صلاحیتی برای قصد تقرب ندارند مگر آنکه مقربیت فعل مثل عنوان شکر و خضوع و ثواب و فرار از عقاب و مانند آن باشد. به عبارت دیگر اگر بگوید: نماز نوعی شکر مولا یا خضوع برای اوست یا برای دریافت ثواب از مولا یا برای فرار از عقاب مولا است و به این جهت من آن را اتیان می‌کنم. این موارد پس از نماز محقّق می‌شوند لذا این عناوین مقرّبند و اشکال هم ندارند.
بنابراین، حُسن این عناوین اگرچه متفرّع بر فعل است و اگر فعل محقّق نشود آنها هم به وجود نمی‌آیند و مصداقی نخواهند داشت؛ لکن آنها هم می‌توانند عنوانِ مقرّب باشند چون عنوان قصد قربت، نوعی عنوان جامع است که فعل را به نحوی از انحاء بتوان به مولا ارتباط داد.
آنچه که در عبادت اخذ شده ـ قصد قربتِ معتبر در عبادت ـ جامع عنوانی به نام دواعی قربیه است. مراد از دواعی قربیه هر داعی و انگیزه‌ای است که بتوان فعل را به مولا نسبت داد که البته دارای هزاران نحو و روش می‌باشد. برای نمونه بگوید عزاداری می‌کنم برای خدا یا برای امام حسین یا برای فرزند امام حسین علیه السلام. لذا هیچ کدام از این دواعی خصوصیتی ندارند. یعنی مضاف الیه، ملاک نیست بلکه ملاک، صرفاً مضاف است. لذا همین مقدار که به مولا نسبت داده شود کفایت می‌کند.
بنابراین معیار در عبادت، اتیان به فعل با قصد تقرب الی الله است. یعنی فعل تعبّدی آن است که با قصد قربت اتیان شود.
ناگفته نماند که در تقرب الی الله دو چیز معتبر است. نخست اینکه؛ فعل باید صلاحیت برای تقرّب داشته باشد و البته این کار نیاز به بررسی دارد. برای نمونه نمی‌توان مال دزدی را صدقه داد. دوم آنکه؛ فعل، به داعی تقرّب و مضاف و منتسب به مولا اتیان شود.[1]

 


[1] . المباحث الاصولیة، ج3، ص265.