درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1403/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /

 

خلاصه بیان محقّق خراسانی قدّس سرّه
ایشان می‌فرماید: صیغه امر فقط در انشاء طلب استعمال می‌شود و استعمالِ آن در معانی دیگر - که برخی بیست و چهار معنا برایش گفته‌اند - در شمار دواعی بر انشاء طلب محسوب می‌شوند. در ادامه فرموده: کمترین چیزی که ممکن است در اینجا ادعا شود آن است که صیغه امر وضع شده برای انشاء طلب در مواردی که به داعی بحث و تحریک بر انجام فعل باشد.
پس اگر صیغه به این دواعی استعمال شود بعث حقیقی محسوب می‌شود ولی اگر داعی، غیر آن باشد (مثل تعجیز و تحقیر و تسویه و تکوین و انذار و تهدید و...) آنگاه این استعمال، مجاز است. [1]
بیان محقق خوئی قدّس سرّه در نقد محقّق خراسانی قدّس سرّه
محقق خوئی اشکالی را بر بیان محقق خراسانی وارد کرده‌اند؛ به گونه‌ای که این اشکال بر اساس مبنای خودشان در باب انشاء صحیح است و البته در این مبنا متفرّدند و حتی پس از ایشان هم بسیاری از شاگردانشان این مبنا را نپذیرفته‌اند.
ایشان می‌فرماید: معنای انشایی (برخلاف مشهور) به وسیله لفظ ایجاد نمی‌شود. به عبارت دیگر معانی انشایی اصلاً با لفظ ایجاد نمی‌شوند و لفظ نمی‌تواند چیزی را در خارج به وجود آورد؛ بلکه این معانی در نفس ایجاد می‌شوند و نوعی اعتبار نفسانی آن را ایجاد می‌کند؛ هرچند این اعتبار نیازمند مبرز خارجی است که ممکن است لفظ یا کتابت یا اشاره یا مواردی دیگر باشد.
بنابراین آنچه مشهور در باب انشاء گفته‌اند را مبرز می‌شمارند. لذا می‌فرمایند: بیان محقق خراسانی در مقابل این معنا هیچ جایگاهی ندارد. یعنی صیغه امر برای انشاء وضع نشده چرا که انشاء عبارت از اعتبار امر نفسانی است و آن هم ربطی به صیغه ندارد و دال بر انشاء نیست.
از طرفی هم اگر صیغه امر بر ابراز امر اعتباری نفسانی دلالت کند، طبیعی است که با اختلاف موارد متفاوت شده و با تعدّد معانی متعدّد می‌گردد.
برای نمونه وقتی که صیغه امر در معنای تعجیز استعمال می‌شود، پس تعجیز استعمال شده است. در تمنی و ترجی و تهدید و دیگر معانی نیز همین مطلب ثابت است. لذا می‌فرماید: اینکه محقق خراسانی در پی آن بود که استعمال صیغه در طلب انشاء استفاده شود و در معنای حقیقی باشد و معانی دیگر مجاز محسوب شود؛ چنین نتیجه‌ای را نمی‌دهد. به عبارت دیگر نتیجه‌ای که محقق خراسانی در پی آنند از بیانشان حاصل نمی‌شود.

محقق خوئی می‌فرماید: پس آیا این صیغه وضع شده به ازای همه معانی به نحو اشتراک لفظی یا اینکه برای یکی از آنها وضع شده و برای دیگر معانی به نحو مجاز است؟ ظاهر آن است که چنین چیزی به نحو حقیقت و مجاز می‌باشد نه اشتراک لفظی. چون متبادر از صیغه امر وقتی به نحو مطلق ذکر شود آن است که کسی در مقامِ ابراز اعتبار فعل بر ذمه و عهده مکلّف است. یعنی بر مکلف لازم است که فعل را اتیان کند؛ ولی ارادهٔ ابراز دیگر معانی (مثل تهدید، تسخیر، تعجیز، تحقیر، انذار و...) نیازمند نصب قرینه است و طبیعی است که تبادر (معنای نخست) علامت حقیقت می‌باشد و در دیگر معانی، مجاز است.[2]

نقد بیان محقّق خوئی قدّس سرّه
در نقد بیان محقّق خوئی قدّس سرّه باید گفت: ظاهر آن است که اشکال محقق خوئی مبتنی بر مبنای خودشان است و اگر ما مبنای ایشان را نپذیریم؛ پس اساسِ اشکال ایشان زائل می‌شود و البته صحیح نیست که کسی بر اساس مبنای خود، بیان دیگری را مردود بشمارید. به عبارت دیگر این بیان محقق خوئی از موارد اشکالات مبنایی است که بر دیگران وارد نمی‌شود.
از طرفی دیگر؛ مبنای ایشان منحصر به فرد است و کسی قبل از ایشان بدان معتقد نشده و پس از ایشان هم مورد اقبال قرار نگرفته است.
از جهت سوم؛ محقق خوئی فرموده: متبادر از صیغه (وقتی به نحو مطلق بیاید) ابراز اعتبار فعل بر عهده مکلف در خارج است، لکن باید گفت: جعل فعل بر ذمّه و عهده مکلف در همه اوامر ارشادی و استحبابی وجود دارد و لازم نیست که حتی به صیغه إفعل باشد، بلکه به وسیله غیر آن هم می‌توان فعلی را بر عهده دیگری واجب نمود. برای نمونه خداوند حج را برای هر کسی که مستطیع باشد قرار داده و واجب نموده است؛ نمونه دیگر اینکه خداوند نماز را برای مومنان در وقت معیّن واجب کرده است. خداوند می‌فرماید: وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا [3] و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد.
خداوند در آیه دیگری می‌فرماید: إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا[4] بى ترديد نماز همواره بر مؤمنان، مقرّرى است واجب.
در دو آیه فوق با آنکه صیغه امر وارد نشده است؛ لکن فعلی بر عهده مکلف واجب گردیده است.
از جهت چهارم؛ باید گفت: حتّی بر اساس مبنای محقق خوئی می‌توان بیان محقق خراسانی را صحیح دانست.

توضیح اینکه بر اساس مبنای محقق خوئی انشاء عبارت از امر اعتباری نفسانی است و دواعی نفسانی در این امر اعتباری مختلف می‌باشند ( مثل تهدید یا تحقیر یا انذار یا تمنّی یا تسویه و...). حال باید گفت: صیغه امر ظاهر در معنای اوّل است و بقیه دواعی نیازمند مؤونه زائده (نصب قرینه) می‌باشند. لذا استعمال صیغه امر در معنای اول، حقیقت بوده و در دیگر معانی مجاز محسوب می‌شود.

 


[1] . کفایة الاصول، ج1، ص131.
[2] . محاضرات فی اصول الفقه، ج1، ص473-472(طبع موسوعة الامام الخوئی قدّس سرّه).
[3] . آل عمران/۹۷.
[4] . نساء/۱۰۳.