درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1403/03/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /

 

فصل دوم: صیغه امر

فصل اوّل پيرامون ماده امر بود [ا م ر] درضمنِ هرهيأتى كه باشد: مصدر و فعل ماضى و مضارع و اسم فاعل و ... [امر- امر- يأمر- آمر و ...] و در اين رابطه چهار جهت از بحث مطرح شد.

فصل دوّم از فصول باب اوامر در رابطه با هيأت امر و صيغه افعل و فعل امر است، از هر مادّه‌اى كه باشد. از قبيل: اضرب، انصر، اكرم، اقم الصلوة، فاستقم كما امرت و ... ضمناً عنوان صيغه افعل عنوان مشير است و منظور فعل امر از مجرّد و مزيد فيه، ثلاثى و رباعى و بر اوزان مختلف مى‌باشد. محقّق خراسانی در اين‌باره نُه مبحث و گفتار منعقد كرده‌اند.

گفتار نخست: معانی صیغه امر

محقّق خراسانی می‌فرماید: الأول: إنه ربما يذكر للصيغة معان قد استعملت فيها، و قد عد منها: الترجي، و التمني، و التهديد، و الإنذار، و الإهانة، و الاحتقار، و التعجيز، و التسخير، إلى غير ذلك، و هذا كما ترى، ضرورة أن الصيغة ما استعملت في واحد منها، بل لم يستعمل إلا في إنشاء الطلب، إلا أن الداعي إلى ذلك، كما يكون تارة هو البعث و التحريك نحو المطلوب الواقعي، يكون أخرى أحد هذه الأمور، كما لا يخفى.[1]

براى صيغه امر معانى چندى بيان شده است كه صيغه، در آنها استعمال مى‌شود و از جمله آنها بشمار است: ترجّى، تمنّى، تهديد، انذار، اهانت، احتقار، تعجيز، تسخير، و غير آن و اين معانى همانسان كه مى‌بينيد [قابل تأمل هستند]، زيرا بديهى است كه صيغه امر، در هيچ‌يك از اين امور به كار نرفته است، بلكه جز در انشاء طلب در هيچ معنايى به كار نمى‌رود، منتهى انگيزه و قصد انشاء طلب، همانسان كه گاه بعث و تحريك به سوى مطلوب واقعى است، گاهى هم يكى از امور يادشده [ترجّى، تمنّى و ...] است، چنانكه پوشيده نيست.

توضیح اینکه مبحث اوّل از مباحث صيغه افعل راجع به معنا و موارد استعمال فعل امر است. مشهور اصوليّين فرموده‌اند كه صيغه افعل داراى معانى متعدّد است و بعضا تا 15 معنى با ذكر مثال آورده‌اند.[2] .و صاحب هدایه تا 24 معنا آورده‌اند.[3] محقق خراسانی بعضى از اين موارد را آورده‌اند که به شرح زیر است.

1) به معناى ترجّى و تمنّی آمده: مانند شعر امرء القيس: الا ايّها الليل الطويل الا انجلى.[4] ای شب طولانی! آیا به پایان و روشنی می‌رسی؟

2) به معناى تهديد آمده: مثل؛ ﴿اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ﴾.[5] هر چه مى‌خواهيد بكنيد كه او به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

3) در انذار استعمال شده: مثل؛ ﴿فَقالَ تَمَتَّعُوا في‌ دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّام﴾.[6] و [صالح‌] گفت: «سه روز در خانه‌هايتان برخوردار شويد. اين وعده‌اى بى‌دروغ است.»

ناگفته نماند که این معنا را می‌ توان به تهدید نیز رجوع داد.

4) در اهانت استعمال شده: مثل؛ ﴿ذُق إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْكَريمُ﴾ [7] بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى!

5) در احتقار بكار رفته: مثل؛ ﴿قالَ لَهُمْ مُوسى‌ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُون﴾[8] موسى به آنان گفت: «آنچه را شما مى‌اندازيد بيندازيد.»

6) در تعجيز بكار رفته: مثل‌ ﴿فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ‌﴾ [9] پس ـ اگر راست مى‌گوييد ـ سوره‌اى مانند آن بياوريد.

7) در تسخير استعمال شده: مثل آیه ﴿قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئين﴾ [10] به آنان گفتيم: «بوزينگانى رانده‌شده باشيد.»

8) تسویه: مثل آیه ﴿فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَيْكُمْ﴾ [11] خواه بشكيبيد يا نشكيبيد، به حال شما يكسان است. تنها به آنچه مى‌كرديد مجازات مى‌يابيد.

9) دعا: مثل آیه ﴿رَبِّ اغْفِرْ لي‌ وَ لِوالِدَي﴾[12] پروردگارا مرا و والدینم را بیامرز.

10) تکوین(ایجاد شدن) : مثل آیه ﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ‌ فَيَكُون‌﴾ [13] چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مى‌گويد: «باش»؛ پس [بى‌درنگ‌] موجود مى‌شود.

تمنّی و ترجّی گاهی به جهت محبوبیت است. مانند آیه لعلّکم تفلحون[14] یا لعلّکم تتقون[15] معنای آیه آنست که آنچه ممکن است موجب فلاح و تقوا شود را خداوند دوست دارد.
استفهام نیز دارای اقسام و معانی متعددی می‌باشد و دواعی مختلفی دارد که برخی از آنها به شرح زیر است.
۱) ابطال؛ مانند آیه ﴿أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِنَاثًا﴾ [16] آيا پروردگارتان شما را به (داشتن) پسران برگزيده و خود از فرشتگان دخترانى برگرفته؟!
۲) توبیخی (انکاری)؛ این معنا به صورت فراوان در قرآن به کار رفته است. مانند آیه ﴿قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ﴾[17] بگو: آیا آنچه تراشیده‌اید و دست ساز خودتان است را عبادت می‌کنید؟!
۳) تقریر؛ مانند آیه ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾ [18] آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم؟
۴) تهکّم؛ مانند آیه ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا﴾ [19] گفتند: اى شعيب، آيا نمازت تو را دستور مى دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم؟
۵) تعجّب؛ مانند آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ﴾ [20] آیا ندیدی چگونه پروردگارت سایه را گسترده ساخت؟!
۶) استبطاء؛ مانند آیه ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ﴾ [21] آیا وقت آن نرسیده که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خداوند خاشع گردد؟!
محقق خراسانی می‌فرماید: آیا این معانی صیغه امر از قبیل استعمال لفظ در معانی متعدّد است. یعنی مثلاً مانند این است که گفته می‌شود لفظ عین در هفتاد یا هفت معنا استعمال شده و مشترک لفظی است؟ و مثلاً مانند عبارت یا ربّ تُب علیَّ به معنای لعلّ الله یعفر لی است. نمونه دیگر مواردی است که می‌گوید: لیت ربی یرجعنی به معنای ارجعنی و مانند آن است؟
آیا استعمال صیغه امر در معانی مختلف به نحو مشترک لفظی است یا آنکه مستعمل فیه صیغه امر در همه این موارد یکسان می‌باشد (که همان انشاء طلب است که به ماده تعلق گرفته است.) و اشتراک درکار نیست؟ لکن داعی به این انشاء مختلف است که گاهی اراده حصول انبعاث شخص به سمت مطلوب است پس این مطلب از نوع تکلیفی و بعثی است و همان امر مصطلح و فرمان و دستور را معنا می‌دهد.
محقق خراسانی می‌فرماید: آنچه در موارد استعمالات صیغه که وجدان بدان شهادت می‌دهد و حاکم است؛ آن است که مستعمل فیه در آنها همان انشاء طلب ماده از مخاطب است و اختلاف در ناحیه دواعی می‌باشد. پس امر مشترک لفظی نیست.
محقق خراسانی در ادامه می‌فرماید: غایت آنچه که ممکن است گفته شود آن است که وضع صیغه امر برای انشاء طلب است و داعی و غرض، حصول انبعاث شخص به طرف مطلوب است. برای نمونه وقتی گفته شود: صُم یا صلّ؛ معنایش آن است که ماده صوم یا صلاة را در خارج ایجاد کن.
شرط، در وضع صیغه امر آن است که برای انشاء طلب باشد و داعی و غرض، حصول مامورٌ به در خارج است و این نظیر اشترات قصد انشاء و إخبار می‌باشد. تفاوت بین انشاء و اخبار در اینجا همان قصد است. مثلاً مراد از لفظ انکحت گاهی قصد انشاء است و گاهی إخبار. یعنی گاهی می‌خواهد نکاح را ایجاد کند و گاهی خبر از وقوع آن می‌دهد. یا اینکه مانند قصدِ لحاظ آللی و استقلالی در وضع حروف و اسماء است. مثلاً می‌گوید: سرت من البصره الی الکوفه لذا حرف مِن برای ابتداء وضع شده لکن این در مواردی است که لحاظِ آلی در بین باشد ولی اگر بخواهیم آن را استقلالی حساب کنیم، باید به نحو اسم آورده شود و گفته شود: ابتداء سیری البصره.
اگر امر در بقیه این موارد (مثل تحقیر تسویه تعجیز و غیره) استعمال شود، استعمال در غیر ما وضع له است و مجاز محسوب می‌شود. لذا محقق خراسانی در بیان نخستشان همهٔ آن معانی را حقیقی می‌داند ولی دواعی را متعدد می‌شمارند ولی اگر امر وضع شده برای طلب انشاء و در آن فقط حقیقت است پس استعمالش در موارد دیگر مجاز می‌باشد.
در مقابل این نظر، نظریه محقّق خویی قرار دارد. ایشان بر اساس مبنایی که در باب انشاء دارند نظرشان با محقق خراسانی متفاوت است.

 


[1] . کفایة الاصول، ج1، ص131.
[2] . حاشيه معالم الاصول (ملّا صالح مازندرانى)، ص39.
[3] . هداية المسترشدين، ج1 ص596.
[4] . ديوان إمرى‌ء القيس، ص49.
[5] . فصّلت/40.
[6] . هود/ 65.
[7] . دخان/49.
[8] . شعراء/43.
[9] . بقره/23.
[10] . اعراف/166.
[11] . طور/16.
[12] . نوح/28.
[13] . یس/82.
[14] . بقره/189.
[15] . بقره/21.
[16] . اسرا/۴۰.
[17] . صافّات/95.
[18] . انشراح/1.
[19] . هود/87.
[20] . فرقان/ ۴۵.
[21] . حدید/۱۴.