درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1403/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /

 

خلاصه بیان محقّق خراسانی قدّس سرّه
آنچه محقّق خراسانی قدّس سرّه در باب اراده و طلب فرموده است در سه مطلب زیر خلاصه می‌گردد.
1) آنچیزی که حتی در خطابات الهی انشاء می‌شود، طلب انشائی است که منبعث از طلب حقیقی می‌باشد که همان اراده تشریعی پروردگار است. اراده تشریعی عبارت از علم خداوند به صلاح فعلِ صادر از مکلّف می‌باشد و همان اوامر و نواهی پروردگار است. لکن اراده تکوینی بر خلاف آن می‌باشد و عبارت از علم ذات حقّ به نظام کامل تام است. گاهی این دو اراده با یکدیگر موافق می‌شوند که در اینصورت عبد هیچ چاره‌ای جز اطاعت و ایمان ندارد. گاهی نیز این دو اراده با یکدیگر موافق نمی‌شوند که در اینصورت عبد هیچ چاره‌ای جز عصیان و کفر ندارد.
۲) در صورت توافق یا عدمِ توافق دو اراده، صدور اختیاریِ فعل از عبد باقیست و موجب نمی‌شود که فعل از اختیار عبد خارج گردد. لذا آنچه در حصول فعل از عبد مؤثر است اراده اوست و تبعاً للقوم شاملِ شوق مؤکّد محرّک بالعضلات می‌باشد.
۳) تحقّق و وجود ارادهٔ عبد نیازمند حدوث مبادی و عللی می‌باشد چرا که این اراده از ضروریات و واجب الوجود شمرده نمی‌شود. این مبادی عبارتند از؛ تصوّر، تصدیق به فایده، عدمِ مانع، شوق مؤکّد. حصول این مبادی مستند به اراده الهی نیست بلکه مستند به ذاتِ سعادتمند یا شقاوتمندِ شخص می‌باشد. شقاوت یا سعادت جزء ذات اشخاص می‌باشد که لایعلّل است و با خلقت او همراه است. چون خداوند ذاتیات را خلق نمی‌کند بلکه اشیاء را می‌آفریند. برای نمونه خداوند نمک و روغن و خرما را می‌آفریند. لذا شوری و چربی و شیرینی را نیافریده بلکه این ویژگی‌ها جزء ذات آنهاست. چنانچه گفته‌اند: «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل اوجدها» خداوند زردآلو را زردآلو قرار نداد بلکه آنرا خلق و ایجادش کرد.
دو زیر بنایِ امورِ سه گانهٔ فوق
باید گفت: اساس مطالب سه گانه مذکور بر دو نظریه استوار است.
۱) اینکه اراده الهی از صفات ذات است.
مشهور فلاسفه معتقدند که اراده الهی جزء صفات ذات محسوب می‌شود لذا عین علم اوست. در اینجا هیچ تفاوتی بین اراده تشریعی و تکوینی وجود ندارد. محقّق خراسانی قدّس سرّه نیز به این نظریه تصریح کرده چرا که فرمود: لعلّک تقول: إذا کانت الإرادة التشریعیّة منه - تعالی - عین علمه بصلاح الفعل.[1] لذا منشاء در خطابات الهی، علم نیست چرا که علم به صلاح بندگان متحد است با اراده در خارج؛ لکن از نظر مفهوم متفاوتند. منشاء خطابات الهی فقط مفهوم طلب است نه طلبی که در خارج محقّق می‌شود. در نتیجه اصلاً بین اتحاد اراده و علم - عیناً و خارجاً - مانعی وجود ندارد. لذا اراده و علم از نظر مفهوم متفاوتند ولی در خارج متّحدند. بلکه هیچ چاره‌ای از رجوع جمیع صفات ذات به خداوند وجود ندارد. چنانچه امیرمؤمنان علی علیه‌السلام فرمودند: و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه.[2]
تمام این صفات در مصداق خارجی و وجود، با یکدیگر عینیت دارند و بازگشت آن به ذات الهی است.
۲) اینکه ممکنات یافت نمی‌شوند مگر آنگاه که علّت تامّه در آنها محقّق گردد.
بین فلاسفه معروف است که گفته‌اند: الشیء ما لم‌یجب لم‌یوجد. باید همه علل محقّق شوند و علّت تامّه حاصل گردد تا یک شیء واجب شود و بوجود بیاید. محقّق خراسانی قدّس سرّه در اینکه این شیء عبارت از یک فعل یا اشیاء خارجی باشد، تفاوتی قائل نیست. نیز ایشان تفاوتی در اینکه این افعال، ارادی باشند یا غیر ارادی قائل نیست.

 


[1] . کفایه الاصول، ج۱، ص۹۹.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 1.