1402/04/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/استعمال اللفظ في أكثر من معنى /بیان صاحب فصول و نقد آن
بیان صاحب فصول(قدّس سرّه) و نقد آن
قائلان به تفصیل در حقیقت قائل به امتناع استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا می باشند چون به عنوان نمونه متکلّم دو عین یا بیشتر را در نظر میگیرد به نحوی که هر کدامشان به یک معنای خاص به خودش است پس استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا نخواهد بود بلکه هر کدام در معنای خودش به کار رفته است و لذا از بحث ما خارج میباشد.
صاحب فصول (قدّس سرّه) در مفام ردّ این گفته که " شاهد بر قول به تفصیل و معنای مذکور استعمال تثنیه یا جمع در اعلام شخصیه است - به نحوی که وقتی گفته شود "زیدان یا زیدون" خود به خود مراد از آن دو یا چند نفر میباشند لکن اینکه بگویی "زید" و دو نفر را اراده کنی؛ صحیح نیست - " میگوید: در اینجا کلمه"زیدان" برای اراده "دو زید" استعمال نشده بلکه در یک معنای کلی اختراعی به نام "مسمّی به زید " استعمال شده است لذا میتواند یک فرد یا بیشتر داشته باشد و لذا از موارد استعمال لفظِ واحد در اکثر از یک معنا محسوب نمی شود بلکه لفظِ مذکور - تثنیه باشد یا جمع - در یک معنا استعمال شده است.[1] ناگفته نماند که برخی دیگر نیز از ایشان تبعیت کردهاند.
در ردّ بیان ایشان باید گفت: تأویل مذکور قابل پذیرش نیست و بر سمع ثقیل بوده و زشت و ناپسند میباشد و طبع سلیم نیز آن را نمیپذیرد.
به عنوان نمونه در مورد نام کتاب "اخبار الزّینبیات" - که راوی اخیر آن همه به نام زینبند و کلمه زینبیات جمع مونث زینب است - به ذهن کسی خطور نکرده که معنایش "اخبار کلی اختراعی مسمّی به زینب" باشد و حتی یک نفر نیز از عنوانِ کتاب چنین تأویلی به ذهنش خطور نکرده است لذا معنای مذکور مطابق طبع سلیم نیست بلکه آن را تعبیری ناپسند و قبیح میشمارد و البته هر کسی که منصف باشد و حال این مطلب را لحاظ کند ، نمیتواند آن را بپذیرد.
صاحب فصول قدّس سرّه در ادامه ردّیه خود شاهد آوردند به این مطلب که "الف و لام " میتواند داخل بر اعلام شخصیه گردد و در نتیجه این معنا را میرساند که مراد از از کلمه " الزیدان" یعنی دو نفر مسمّی به زید که شناخته شده هستند و مراد از آن اگر بدون "الف و لام " - یعنی زیدان - باشد به معنای دو نفر مسمّی به زید که ناشناختهاند.
باید گفت بله چنین است و البته "الف و لام" گاهی بر أعلام شخصیه وارد میشود و دلالت بر تعریف نیز میکند لکن علتش آن است که تعدّد با معرفه محض تنافی دارد و نوعی تنکیر و ناشناختگی در آن وجود دارد. از جهت دیگر نیز عَلم شخص می تواند به عنوان مضاف واقع شود و کسب تعریف کند. به عنوان نمونه در عبارت " عَلا زیدُنا یومَ *** النّقا رَأسَ زَیدِکُم " یعنی زید ما از سر زید شما در روزی که در ریگزار بودیم بالاتر بود کلمه "زید" با اضافه شدن، کسبِ تعریف نموده است.
بنابراین "الف و لام" صرفاً بر تعریف دلالت میکند و تثنیه و جمعش - یعنی زیدان و زیدون - نیز متنافی با تعریف است لذا برای معرفه شدن "الف و لام" بر آن داخل میشود.
در ادامه میگوئیم اگر مقصود از دخول "الف و لام" بر أعلام شخصیه افاده همین معنا است - یعنی الف و لام موجب تعیین و تعریف میشود - نزاعی نیست و البته نمیتواند دلیل بر مختار صاحب فصول(قدّس سرّه) و معنای تأویلی مورد ادّعای ایشان باشد چون لابد است از بیان تعدد از دالّی بر آن و در غیر این صورت - یعنی اینکه"الف و لام" دلالت بر یکی از دو یا چند معنا دارد - واضح الفساد است چون " الف و لام" در شمار معانی حرفی هستند که قابلیت افاده معنای اسمی را ندارند.
از طرفی هم اگر بگوییم که "الف و لام" بهمراه مدخولش - یعنی الزیدان - هر کدام دال بر یکی از دو زید است به نحوی که مراد از " ال" زیدِ نخست و مراد از " زیدان " زیدِ دوم می باشد؛ ترجیح بلامرجّح خواهد بود و اگر بگوییم هر کدام - ال و مدخولش - دالّ بر یکی از دو زید بر وجه تردید است نیز واضح البطلان میباشد چون اولاً حروف قابلیت افاده معنای اسمی را ندارند - و لو علی نحو تردید - و ثانیاً آنکه فردِ مردّد اصلاً در خارج وجود ندارد.
از آنچه گذشت چنین حاصل می شود که بیان صاحب فصول (قدّس سرّه) قابل پذیرش نیست و البته خودشان نیز تصریح به عدمِ پذیرش مطلب اخیر دارند.
برخی گفتهاند که یکی از موارد استعمالِ لفظِ واحد در اکثر از یک معنا همانا بطون قرآنی می باشد چرا که تعدادی از روایات بر وجود بطون برای آیات قرآن دلالت دارند به گونهای که در آنها وارد شده قرآن دارای هفت یا هفتاد بطن میباشد. محقّق حکیم (قدّس سرّه) در این مورد می فرماید: «فائدة»: حدث بعض الأعاظم دام تأييده - أنه حضر يوما منزل الآخوند (ملا فتح علي قدس سره) مع جماعة من الأعيان منهم السيد إسماعيل الصدر (ره) و الحاج النوري صاحب المستدرك (ره) و السيد حسن الصدر دام ظله فتلا الآخوند (ره) قوله تعالى: (و اعلموا أن فيكم رَسولَ اللَّهِ لو يُطيعكم في كثير مِن الأمر لعنتم و لكن اللَّه حبب إليكم الإيمان... الآية)[2] ثم شرع في تفسير قوله: تعالى فيها: حبب إليكم... الآية و بعد بيان طويل فسرها بمعنى لما سمعوه منه استوضحوه و استغربوا من عدم انتقالهم إليه قبل بيانه لهم، فحضروا عنده في اليوم الثاني ففسرها بمعنى آخر غير الأول فاستوضحوه أيضا و تعجبوا من عدم انتقالهم إليه قبل بيانه، ثم حضروا عنده في اليوم الثالث فكان مثل ما كان في اليومين الأولين و لم يزالوا على هذه الحال كلما حضروا عنده يوما ذكر لها معنى إلى ما يقرب من ثلاثين يوما فذكر لها ما يقرب من ثلاثين معنى و كلما سمعوا منه معنى استوضحوه، و قد نقل الثقات لهذا المفسر كرامات قدس اللَّه روحه.[3] بنابراین یکی از ادله بر اثبات استعمال لفظِ واحد در اکثر از یک معنا همان بطون قرآنی میباشد.