1402/03/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/الوضع /چند نکته(2)
محقّق خراسانی(قدّس سرّه) در مقدّمه دوازدهم کتاب کفایة و در مبحثِ استعمالِ لفظ در بیش از یک معنا می فرمایند: این مسأله اختلافی است و اقوالی در آن وجود دارد و اظهر آنها عدم جوازِ استعمالِ لفظ در اکثر از یک معنا از نظر عقل است و به عبارت دیگر از نظر عقل جایز نیست که یک لفظ را در بیش از یک معنا استعمال کرد.
دلیل ایشان آن است که حقیقتِ استعمال، فقط مجرّد جعل لفظ برای اراده معنا می باشد بلکه این لفظ به عنوانِ وجه و صورت و عنوان برای آن معنا واقع میشود و به عبارت دیگر لفظ، صورت و آینه معناست بلکه برتر از آن اینکه لفظ به یک گونه ای عینِ معنا می باشد و گویا اگر این لفظ برای کسی استعمال شود القای معنا به اوست.
به عنوان نمونه اگر به کسی گفته شود "ای گل" گویا شاخه گلی به او هدیه شده و به همین جهت است که به یک لفظ، قبحِ معنا یا حُسنِ آن سرایت می کند و لذا انسان های شریف از استعمال الفاظ قبیح و رکیک اجتناب می کنند و از بردن نام صریح آن دوری می کنند.
محقًق خراسانی (قدّس سرّه) در ادامه ادّعای وضوح بر این مطلب کرده و این سخن را دلیل بر عدمِ جوازِ استعمالِ لفظِ مشترک در اکثر از معنای واحد میدانند؛ هرچند که ایشان تصریح دارند بر اینکه لفظ می تواند برای معانی متعدد به عنوان یک علامت محسوب شود لکن در استعمال فقط باید یک معنا اراده شود و برای اراده بیش از آن نیاز به اقامه قرینه است و در غیر اینصورت مجمل و مبهم خواهد بود.
به عنوان مثال نمی توان پذیرفت که اگر کسی از روی خوشنودی به فرزندش بگوید "ای گل" گویا گل را به طرف او پرتاب یا هدیه کرده است چنانچه محقّق خراسانی (قدّس سرّه) در مجلس درس از لفظ "رمی" در این مبحث استفاده کردهاند. از طرفی نیز سرایتِ معنا به لفظ از مواردِ لا یخفی شمرده نمی شود بلکه فی غایة الخفاء است و به عبارت دیگر اینکه حُسن و قُبح از معنا به لفظ سرایت کند در غایة خِفاء است. لذا اجتناب از تلفّظ به الفاظِ قبیح به خاطر قبحِ لفظ نیست بلکه به دلیل قبحِ افهامِ معنا به سامع است و الفاظ هیچ حُسن یا قبحی ندارند بلکه معانی آنها متّصف به حُسن یا قبح میشوند و اینکه انسان های شریف از استعمال الفاظِ زشت اجتناب کرده و در کلام استفاده نمی کنند به جهت قبیح بودنِ لفظ آنها نیست بلکه به جهت افهام معنای آن است و مصطلحِ "الفاظِ قبیح" به جهت مماشات و از روی حذف مضاف است؛ الفاظِ قبیحه یعنی لفظِ دال بر معنای قبیح، لذا الفاظ قابلیتِ اتّصاف به حُسن و قُبح را ندارند. شاهد بر این مطلب که قبح منحصر به معنا بوده و ارتباطی با لفظ ندارد آن است که اگر دالِ بر یک چیزِ قبیح نوعی اشاره هم باشد، انسانهای شریف آن را هم استعمال نمی کنند و البته محقق خراسانی(قدّس سرّه) در مبحث اشاره معتقدند که اشاره فقط علامت برای معنا می باشد و القای معنا محسوب نمی شود و این در حالی است که میدانیم اشاره و لفظ تفاوتی ندارند و هر دو به عنوان علامتی بر معنا محسوب میشوند.
به عنوان نمونه ناشنوایان به وسیله زبان اشاره به معنا میرسند و آنچه الفاظ برای شنوایان افاده می کند، همان را بوسیله اشاره برای ناشنوایان استفاده می کنند.
بنابراین کلام محقق خراسانی(قدّس سرّه) در معنای اشاره و لفظ دارای تناقض است. لذا همانگونه که اشاره به عنوان القای معنا محسوب نمی شود لفظ نیز چنین است و هر دو صرفاً علامتی برای افهام معنا به مخاطب هستند، بلکه در اشاره هیچ قُبحی وجود ندارد؛ مثل تابلوها و علاماتی که در بین راه ها نشانگر وجود دستشویی در بین مسیر می باشد.
از آنچه گذشت چنین حاصل می شود که اشکال بر بیان محقق خراسانی (قدّس سرّه) مربوط به عدمِ القای معنا توسط لفظ است - یعنی اینکه استعمالِ الفاظ صرفاً برای إفهام مراد به مخاطب است- چرا که معتقدند معنا بوسیله لفظ بر مخاطب القا و رمی می شود که ما آنرا نمی پذیریم و بر آن اشکال داریم.