1403/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه/ضمان کاهش ارزش پول /
مسأله در اینجا آنست که اگر ارزش پول کاهش یابد و معامله یا عقد یا قرضی بر اساس آن منعقد شده باشد، حکم پرداخت ثمن یا بازگرداندن قرض چگونه محاسبه میشود؟ پاسخ آنست که در فرض مسأله باید به موضوع مثلی و قیمی رجوع کرد. این بحث قبلاً به نحو مفصّل بررسی گردید[1]
به طوری که در تعریف مثلی پانزده معنا ذکر گردید. دوازده تعریف از شیعه و سه تعریف از عامه ذکر شد و البته مورد نقض و ابرام قرار گرفت. در پایان تعریف مثلی گفتیم: بعد نقل هذه المقالات لیس للمثلی حقیقة شرعیة و لا متشرعة فلابدّ فیه من ملاحظة العرف، و العرف بعد إحداث المعامل الحدیثة یعرف المثلی بأحسن وجه، لأنّهم یستنسخون و یستکثرون من البضائع الآلاف فلا نحتاج إلی زیاده البحث حول تعریف المثلی و کلّ ما لم یکن مثلیّا فهو قیمیٌّ.[2]
برای کلمهٔ «مثلی» هیچ تعریف شرعی یا متشرعه وجود ندارد پس باید در شناخت معنای آن به عرف مراجعه کرد. لذا میبینیم که عرف پس از احداث کارخانجات نوپدید، معنای مثلی را به بهترین وجه میشناسد چرا که این کارخانهها هزاران نمونه از یک کالا را تولید کرده و انبوهی از آنرا میسازند به گونهای که هیچکدامشان تفاوتی با یکدیگر ندارند. پس نیازی به تعریف مثلی یا قیمی نیست و بر اساس آنچه گفته شد هر چیزی که مثلی نباشد، قیمی شمره میشود.
در تعریف «قیمی» میگوییم؛ کالایی است که با دیگر کالاها تفاوت دارد و مثل آنها نیست. برای نمونه اگر دو فرش دستباف باشد که در یک اندازه و طرح و بافت باشد ولی یکی از آندو توسط استاد فرش بافته شده ولی دیگری توسط شاگرد بافته شده باشد، قیمی محسوب میشوند. حتّی اگر کسی دارای دو تولید از یک چیز باشد، به طوری که یکی از آندو مرغوبتر باشد، باز هم قیمی محسوب میشود. این مطلب در تألیف کتب یا شعر شعرا شایع است. لذا مثلاً وقتی یک نقّاش، دو تابلوی نقاشی بکشد که مثل هم هستند ولی در یکی جزئیات و ویژگیهایی خاص وجود داشته باشد، میگویند: فلان تابلو نقاشی از فلان نقّاش، شاهکار اوست. در مورد شعر شعرا نیز میگویند: فلان بیت یا غزل یا قصیده از شاهکارهای شاعر است. این مطلب در آیات قرآن نیز صادق است با اینکه از جانب خداوند نازل گردیده؛ برای نمونه ممکن است یک آیه دارای فصاحت بالایی باشد ولی آیه دیگر دارای این فصاحت نباشد و البته چنین سخن را دانشمندان لغت عرب و معانی بیان متذکّر شدهاند و بدان اذعان دارند. چنانچه شاعر گفته است.
در بيان و در فصاحت كى بود يكسان سخن
گرچه گوينده بود چون جاحظ و چون اصمعى
در كلام ايزد بيچون كه وحى منزلست
كى بود تبّت يَدا مانند يا ارضُ ابلعى[3]
بنابراین میتوان گفت: غالباً آنچه ساخته پروردگار است یا حتّی ساخته دست بشر است جزء قیمیّات محسوب میشوند.
مطلب دیگر آنست که اصل در ضمانت اشیاء، مثل آن است. لذا اگر کسی چیزی را تلف کند باید مثل آنرا بپردازد، لکن اگر امکانش نبود تبدیل به قیمت آن میگردد و البته در این حال باید رضایت صاحب مال نیز کسب گردد.
پول، مثلی یا قیمی؟
مشهور بین فقهاء آنست که پول از موارد مثلی است و گویا مخالفی در آن نیست. شاهد بر این مطلب هم آن است که دولتها انبوهی از یک نوع اسکناس با اعتباری معیّن را چاپ میکنند.
باید گفت: بیان مذکور را میپذیریم و پول را از مقولهٔ مثلی میدانیم لکن باید توجّه داشت که پول باید از همهٔ جهات به پول دیگر یکسان و مساوی باشد. برای نمونه این یکسانی باید از جهت ارزش و اعتبار هم مراعات شود؛ چنانچه عرف نیز بدان قائل میباشد و گذشت که «مثلی» تعریفی شرعی یا متشرعه ندارد بلکه تعریفش به عرف واگذارده شده است. شیخ اعظم انصاری نیز این بیان را متذکّر شدهاند.[4]
برای نمونه عرف بین دو اسکناس ده هزارتومانی در چندین سال قبل ـ مثلاً چهل سال قبل ـ را با امروز متفاوت میداند و یکی را به جای دیگر قبول نمیکند. لذا در اینکه بتوان چیزی را مثل چیزی دیگر شمرد باید به عرف رجوع کرد و تعیین و تصدیق او را ملاحظه نمود. برای نمونه اگر توّرم در طول چهل سال از نوعِ قابلِ قبول ـ یک درصد یا یک و دو دهم درصد ـ هم باشد، باز هم عرف دو اسکناس یکسان را مساوی در اعتبار و ارزش نمیشمارد.