درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1401/03/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خیارات/ شروط صحة شرط/ نظریه چهارم


نظریه چهارم: نظر محقق خراسانی(ره)
ایشان در حاشیه مکاسب می فرمایند: " فإن المخالفة مسبوقة بالعدم المحمولي، الذي هو مفاد ليس التّامة، حين عدم ثبوت طرفها، و ان لم يكن مسبوقة بالعدم الرّبطي، الذي هو مفاد ليس النّاقصة، حيث ان الشرط وجد إما مخالفا، أو غير مخالف. [1]

مخالفتی که مسبوق به عدم نفسی محمولی باشد مفاد لیس تامّه است که در آن نفی وجود می شود. لذا این مطلب که در ازل مخالفت با کتاب و سنت وجود نداشت، مفاد لیس تامه است چون در مورد همه چیز جاری است.

بنابراین می گوییم؛ وقتی شرع نبود کافر و عاصی در مقابل آن هم نبود چون عدم ثبوت آن می‌تواند به هر چیزی ربط و اضافه شود و نیز می‌توان گفت : وقتی کتاب و سنت و شرع نبود، مخالف با کتاب و سنت نیز نبود لکن آنچه در اینجا دارای فایده است مفاد لیس ناقصه است به معنای آنکه این شرط خاص مخالف با کتاب و سنت نباشد و نیز این شرط خاص حالت سابقه ندارد تا پس از آن بخواهیم مخالفت با کتاب و سنت را در آن استصحاب کنیم. بنابراین شرط یا مخالف با کتاب و سنت است که باطل می باشد یا عدم مخالفت با کتاب و سنت دارد که صحیح و نافذ می باشد.

در ادامه می‌فرمایند: فان قلت: أصالة عدم المخالفة بهذا المعنى، لا يثبت كون الشرط غير مخالف، الّا على الأصل المثبت، كما لا يخفى.

اگر گفته شود که در اصاله عدم مخالفت، استصحاب عدم ازلی جاری است باید گفت این استصحاب ثابت نمی‌کند که این شرط مخالف با کتاب و سنت نباشد مگر در صورت پذیرش اصل مثبت که لازمه عقلی آن است.
محقق خراسانی(ره) اشکال اصل مثبت را بر شیخ مطرح دانسته ولی در ادامه می‌فرمایند: قلت: نعم، و لكنه لا حاجة الى إثباته، و يكفى ما يثبت به، و هو عدم ثبوت وصف المخالفة له، و به ينقح ما هو موضوع «المؤمنون عند شروطهم» فان الخارج عنه بالاستثناء، ليس الّا عنوان خاص، و الباقي تحته كل شرط كان غيره، بلا اعتبار خصوص عنوان، بل بأيّ عنوان لم يكن بذاك العنوان، و من الواضح انّ الشرط الذي لم يثبت له المخالفة من ذلك

راهی وجود دارد که به اصل مثبت منتهی و منجر نمی شود و می گویند کفایت می‌کند که استصحاب عدم ازلی مطلب را تمام کند و نیازی به اصل مثبت نباشد به این نحو که در مقام، یک عنوان وجود دارد و آن قاعده موجود در جمله استثنائیه - نه جمله نعتی - است جمله مذکور عبارت و قاعده " المومنون عند شروطهم الا شرطاً خالف الکتاب و السنه " است که معنایش آن است که همه شروط نافذ است مگر شرطی که مخالف با کتاب و سنت باشد. حال در صورتی که شک شود که آیا شرط مخالف است یا نه ، بوسیله جریان استصحاب عدم ازلی ، عدمِ مخالفت در آن احراز می شود به نحوی که داخل در استثناء نیست و لذا نافذ می‌شود و اطلاق شامل آن می گردد.
به عنوان نمونه در جمله استثنائیه " اکرم العالم الّا الفاسق " در صورت وجوب یا عدم وجوب اکرام در مورد عالمی که در فاسق بودنش شک وجود دارد ، با جریان استصحاب عدم ازلی ثابت می شود که او در مستثنی داخل نیست و در نتیجه فاسق نیست لذا حکم وجوب اکرام بر او جاری می شود و اصل مثبت نیز وجود ندارد.
قابل ذکر است این فرمایش آخوند(ره) همان بیان مطلب قبل است و ما در واقع از ایشان تبعیت نموده ایم.
در ادامه ایشان می فرمایند: ، فتأمّل، فإنّه لا يخلو من دقّة. لکن تأمل اشاره به وجود اشکال ندارد چون می فرمایند خالی از دقت نیست و وجه آنرا دقت ذکر می‌کنند . یعنی باید بین دو جمله استثنائیه و جمله وصفی تفاوت قائل شد.

نتیجه
در نتیجه استصحاب عدم ازلی مورد نظر شیخ(ره) جاری می شود و اصلاً در آن اشکال اصل مثبت به وجود نمی آید. لذا هر جا دلیل به نحو جمله استثنایی باشد به محض آنکه توانستیم ثابت کنیم که مورد داخل در مستثنی نیست ثابت می شود که داخل در مستثنی منه است و مستلزم اصل مثبت نیز نخواهد شد ، بنابراین فرمایش محقق خراسانی(ره) متین است و قابل مناقشه نمی باشد.


[1] حاشیه المکاسب ؛ للآخوند مححق الخراسانی، ص240.