درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1400/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخيارات/شروط صحة الشرط / مراد از کتاب الله


مراد از کتاب الله چیست؟
یکی از مباحث در شرط چهارم آن است که آیا مراد از "کتاب الله" قرآن کریم است یا ‌شامل تمام تکالیفی که خداوند بر بندگان واجب نموده و از زبان پیامبر و حجج الهیه (علیهم السلام )صادر شده، است و اعم از قرآن و سنت می باشد.
باید گفت: ظهور اولیه از عنوان "کتاب الله" انصراف به قرآن کریم و ما بین الدفتین دارد لکن فقهاء از این معنا رفع ید نموده و معنای آن را مطابق " ما کتب الله علی عباده" می‌دانند، بنابراین معنای آن شامل سنت نیز می شود.
وجوه اعراض فقهاء
علت اعراض فقهاء از معنای نخست و ظهور اولیه وجوهی است که به شرح زیر می باشد.
۱)نظر شیخ اعظم(ره)

آنچه شیخ به آن معتقد است و می فرماید:ثم الظاهر أن المراد بكتاب الله هو ما كتب الله على عباده من أحكام الدين و أن بينه على لسان رسوله (صلی الله علیه و آله) در ادامه نیز می فرمایند: فاشتراط ولاء المملوك لبائعه إنما جعل في النبوي مخالفا لكتاب الله بهذا المعنى لكن ظاهر النبوي و إحدى صحيحتي ابن سنان- اشتراط موافقة كتاب الله في صحة الشرط و أن ما ليس فيه أو لا يوافقه فهو باطل[1]
در روایت نبوی علت مذکور در قرآن ذکر نشده است لکن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از آن تعبیر فرموده اند که؛ در قرآن و کتاب خدا چنین شرطی نیست.
بنابراین مراد از کتاب الله معنای اعم آن می باشد هر چند در بیان پیامبر یا حجج الهیه (علیهم السلام) ذکر شده باشد.
۲) نصوص وارده

در نصوص وارده عنوانِ مخالفت به بحث مخالفت با کتاب خدا اختصاص ندارد بلکه عناوین دیگری نیز مانند مخالفت با سنت آمده و روایاتی در این باب وارد شده که شرط نباید مخالف سنت باشد.
چنانچه در صحیحه محمد بن قیس ذکر شده است؛مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَضَی فِی رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ أَصْدَقَتْهُ هِیَ وَ اشْتَرَطَتْ عَلَیْهِ أَنَّ بِیَدِهَا الْجِمَاعَ وَ الطَّلَاقَ قَالَ خَالَفَتِ السُّنَّةَ وَ وُلِّیَتْ حَقّاً لَیْسَتْ بِأَهْلِهِ فَقَضَی أَنَّ عَلَیْهِ الصَّدَاقَ وَ بِیَدِهِ الْجِمَاعَ وَ الطَّلَاقَ وَ ذَلِکَ السُّنَّةُ.[2]
بنابراین اگر مراد از کتاب الله، همان قرآن باشد هیچ اشکالی ندارد و شرط نیز باطل است چرا که مخالف با کتاب و سنت می‌باشد و روایات دیگری بر شرط باطل مخالف سنت وجود دارد.
لذا معنای کتاب الله همان معنای اعم می‌باشد.
۳) قاعده تناسب بین حکم و موضوع
طبق قاعده مناسبت حکم و موضوع، معنای کتاب شامل همه تکالیف و دستورات الهی بوده و موجب تعمیم معنای می شود. لذا باید بین احکام و موضوعات تناسب وجود داشته باشد و از قویترین براهین بر تعمیم احکام قاعده مذکور می‌باشد و این قاعده نیز در مانحن فیه جاری است و فقهاء آن را اخذ نموده اند حال اگر شرط مخالف با قرآن باطل محسوب شود ولی شروطی که در قرآن نیامده است ولی جزء سنت است باطل نباشد و لزوم وفا داشته باشد، در واقع جمع بین متنافین خواهد بود و صحیح نیست. چرا که می دانیم احکام الهی احکامی ثابت و غیرقابل تغییر اند و محرماتی در کتاب و محرمات دیگری در سنت ذکر شده است.
بنابراین باید تناسب حکم و موضوع رعایت گردد که ملاک قطعی می باشد، لذا مخالفت حکم خداوند تمام موضوع برای بطلان شرط است و به مقتضای قاعده تناسب حکم و موضوع مراد از "ما خالف کتاب الله " مخالفت با تمام احکام شرعی است که در قرآن یا سنت ذکر شده است.
۴) مخالف با کتاب الله یعنی مخالفت با حکم الهی
ممنوعیت مخالفت با قرآن به این دلیل است که مخالفت با حکم خداوند - که حرام است - محسوب می‌شود چرا که گاهی حکم خداوند بلاواسطه و در کتاب قرآن آمده و گاهی نیز مع الواسطه و در سنت و لسان پیامبر و اوصیای او(علیهم السلام) ذکر شده است و خداوند فرموده: ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا[3] بنابراین مراد از کتاب خدا اعم از قرآن و روایات می باشد.
اشکال محقق خراسانی(ره)
ایشان در حاشیه مکاسب[4] معتقدند دلیل نخست – که شیخ اعظم(ره) مطرح نمود نمی‌تواند معنای "کتاب الله" را اعم نماید چون موضوع در روایت نبوی شرطی است که در کتاب خداوند نباشد ولی در آن ذکر نشده که چون مخالف است، باطل محسوب می شود و از طرفی دیگر نیز اگر بپذیریم که شرط مخالف کتاب باشد، باید گفت چنین مطلبی در قرآن نیست می‌گوییم کسی که معنای مخالفت را متوجه می‌شود پیامبر و اوصیای او (علیهم السلام) هستند و بسیاری از حقایق کتاب وجود دارد که امرش بر ما مخفی می باشد و ممکن است پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) یکی از بطون قرآن را استخراج نموده باشند.
بنابراین مراد از آن صرفاً عدم وجود این شرط در قرآن نمی باشد ولی این مطلب که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود در کتاب خدا آمده که " الولاء لمن اعتق " اگر فقط فرمایش پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر آن بود که " ولاء عتق بر بایع نیست" نظر شما صحیح بود ولی در جای دیگری فرموده اند: عبارت " الولاء لمن اعتق " در کتاب خدا آمده است در حالی که چنین چیزی نیست لذا قابل پذیرش نمی باشد.
از طرف دیگر نیز روایاتی وجود دارد که در باب شروط یا دو خبر متعارض وارد شده که اگر مطلبی در تباین و مخالفت کلی با قرآن باشد، باطل و زخرف و فاسد محسوب می‌شود و البته مخاطب چنین روایاتی مکلفین و در قدر متیقّن آن مجتهدین هستند .
لذا از چنین روایاتی اینگونه به دست می آید آنچه فرموده اند که قرآن را صرفاً پیامبر و ائمه (علیهم السلام) متوجه می‌شوند، جایگاهی ندارد هر چند قطعاً فهم بطون و تاویلات و برخی از متشابهات قرآن منحصر به پیامبر و حجج الهیه (علیهم السلام ) می باشد و البته این مطلب ظاهر قرآن را از حجیت ساقط نمی کند.

 


[1] -كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري؛ ج6، ص24.
[2] وسائل الشيعة ط-آل البیت، الحر العاملي، الشيخ أبو جعفر؛ج21، ص289، ح1 باب291، ابواب المهور.
[3] سوره مبارکه حشر ؛ آیه 8.
[4] -حاشية المكاسب‌، الآخوند الخراساني؛ ص237.