درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1400/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخيارات/ماهيّة العيب /مصادیق عیب / ثفل و ناخالصی در مبیع


مصادیق عیب
ثفل و ناخالصی موجود در مبیع
در ادامه بحث گذشته یعنی وجود ثفل و ناخالصی موجود در روغن که به عنوان عیب محسوب گردید، نظر شیخ(ره) بر آن شد که در صورت جهل خریدار، خیار عیب برایش ثابت است.
لکن در فرض علم خریدار به عیب موجود در آن، خیار او ساقط می باشد.
مسئله آن است که آیا معامله در فرض مذکور، صحیح است یا محکوم به بطلان می‌باشد.
ناگفته نماند که وجه بطلان در فرضی است که خریدار علم به مقدار مبیع نداشته باشد و موجب دخول در بیع مجهول گردد به نحوی که می دانیم چنین معامله ای باطل است.
به عبارت دیگر آیا این مورد مانند بیع ظرف و مظروف است که جایز شمرده شده - مثل جواز اِندار - یا غیر آن می باشد.
باید گفت: داخل در اِندار نمی شود، چون مقدار مجموع مبیع در این فرض مشخص است لکن آنچه مجهول می باشد خصوص مبیع مورد نظر-در مثال ما روغن خالص- است. لذا در این صورت معامله محکوم به بطلان می شود.

شیخ (ره)این مسئله را برای جواب از اشکال موجود در آن مطرح نموده چرا که مسئله از موضوع خیار عیب خارج می باشد.
باید گفت: اشکالِ بطلان معامله، از جهالتِ مقدارِ مبیع ناشی می شود.
ایشان می فرمایند: در مسئله سه وجه قابل تصور است؛
۱) در مواردی که ناخالصی موجب معیوب شدن مبیع است.
می توان گفت : اگر مقدار ناخالصی قلیل باشد به نحوی که موجب نقصان آن نگردد، خیار عیب در آن منتفی می باشد.
به عنوان نمونه اگر کسی در ظرف آب، مقداری قلیل از خاک بریزد به نحوی که موجب نقصان وزن آب نمی‌شود،
چنین مبیعی معیوب محسوب می گردد لکن به دلیل علم خریدار به آن ، خیار منتفی و معامله نیز صحیح است چرا که وزن مبیع مشخص می‌باشد.

 


۲) در مواردی که ناخالصی موجب معیوب شدن مبیع نیست بلکه موجب نقصان وزن می گردد.

باید گفت این فرض در دو وجه قابل تصور است؛
الف) بیع آن به صورت پیمانه نمودن و به نحو صاع من الصبره یا به نحوی که مبیع صحیح را جدا نموده و معامله طبق آن صورت گیرد.
باید گفت در این صورت معامله صحیح است و خیار عیب هم موضوعیتی ندارد.


اشکال
در این فرض شرطِ صحت بیع، علم به مقدار مجموع آن است و در غیر اینصورت بیع باطل می باشد‌
پاسخ
علم یا عدم علم به مجموع مبیع هیچ ثمره ای در اصل چنین معامله ای ندارد و شرط صحت آن محسوب نمی‌شود.


ب) بیع به نحو مقدار معینی از مبیع - روغن خالص - باشد مثل اینکه مشتری بگوید من ده کیلو از آن را نیاز دارم ولی بعد از پیمانه یا وزن نمودن،مشخص گردد که به مقدار مورد نظر نرسیده و ناقص می باشد.

باید گفت: در صورت ناقص بودنِ آن ، خیار تبعض صفقه برای مشتری وجود دارد به نحوی که مشتری می تواند خیار خود را اعمال نموده و انرا برگرداند و معامله را فسخ کند یا اینکه بپذیرد و معامله انجام گردد.


۳) در صورتی که اقدام بر بیع توسط خریدار ،مشروط بر مقدار معینی از مبیع باشد به نحوی که در صورت تخلّف آن خیار تخلف شرط برایش ثابت باشد.
پاسخ
باید گفت این فرض همانند مفروض قبلی است و فرض جدیدی به حساب نمی آید.


اشکال
در این فرض خیار شرط وجود دارد لکن در صورت قبلی مقدار مبیع به عنوان جزء مطرح بود، لذا خیار تبعض صفقه به وجود آمد.
پاسخ

شرط یا جزء قرار دادن در این فرض ثمره‌ای ندارد و تفاوتی در نتیجه و بیع ایجاد نمی‌کند.
از آنچه گذشت چنین بدست می آید که در تمام اقسام و فروض مورد نظر معامله صحیح است لکن در بعضی موارد خیار مترتب می گردد.