درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1400/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخيارات/خيار العيب /مصادیق عیب / عدم عادت ماهیانه

 

ادامه مصادیق عیب

۵ ) عدم عادت ماهیانه و حیض جاریه

 

آیا ویژگی عدم حیض در مورد کنیزی که در سن حیض به سر می برد به عنوان عیب به حساب می آید؟

باید گفت: عدم حیض زنان در صورتی که از سلامت مزاج و قدرت باروری برخوردار باشند از صفات کمال آنان است .

عادت ماهیانه زنان موجب نقصان انتفاع جنسی زوج می‌شود و در نتیجه اگر زنی حائض نگردد موجب نقص منفعت جنسی در مورد او نمی شود بلکه موجب زیاده منفعت می گردد.

بنابراین در صورت سلامتی مزاج و قدرت باروری، عدم حیض زن یکی از ویژگی های کمال در او محسوب می شود.

 

روایات نیز مویّد این نظر می باشند چنانچه در روایت زیر چنین آمده است؛

محمّد بن یحیی، عن العمرکیّ بن علیّ، عن علیّ بن جعفر، عن أخیه أبی الحسن علیه السّلام قال: إنّ فاطمة علیها السّلام صدّیقة شهیدة و إنّ بنات الأنبیاء لا یطمثن.[1]

علی بن جعفر از برادرش امام کاظم علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: فاطمه علیها السّلام صدّیقه ای شهیده است. و همانا دختران پیامبران حایض نمی شوند.

از طرفی نیز در علم پزشکی ثابت گردیده که درصدی از زنان دارای این ویژگی هستند که با وجود سلامت جسمی و قدرت باروری ، دوره حیض ندارند.

بنابراین معتقدیم که عدم حیض با وجود دو شرط سلامتی مزاج و قدرت باروری، نمی تواند به عنوان عیب محسوب گردد.

حال می گوییم اگر عدم حیض مستند به دارو باشد عیب محسوب نمی شود به نحوی که پس از قطع دارو زن‌حائض گردد.

لکن اگر عدم حیض استمرار پیدا کند به نحوی که کاشف از انحراف مزاج و عدم سلامتی باشد به عنوان عیب محسوب می شود و البته ملحق به مصداق اول عیوب یعنی "بیماری" می گردد و خیار عیب برای مشتری ثابت می شود.

نظر شیخ(ره) بر آن است که عدم حیض به نحوی که کاشف از وجود بیماری باشد مطلقاً به عنوان عیب محسوب می شود.

باید گفت: اگر بیماری جزئی باشد به نحوی که سهل العلاج بوده و به اسانی درمان می شود، نمی تواند به عنوان عیب محسوب شود.

ولی اگر عدم حیض به عنوان وجود یک بیماری صعب العلاج یا لا علاج در کنیز باشد به عنوان عیب شمرده می‌شود لذا مشتری خیار عیب دارد و می‌تواند او را رد کند یا ارش دریافت نماید.

از طرفی نیز روایت صحیحه احمدبن محمد به نیز به نظر و مطلب ما اشاره دارد و مویّد است،چرا که در آن وارد شده که

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ اشْتَرَی جَارِیَةً مُدْرِکَةً فَلَمْ تَحِضْ عِنْدَهُ حَتَّی مَضَی لَهَا سِتَّةُ أَشْهُرٍ وَ لَیْسَ بِهَا حَمْلٌ فَقَالَ إِنْ کَانَ مِثْلُهَا تَحِیضُ وَ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ مِنْ کِبَرٍ فَهَذَا عَیْبٌ تُرَدُّ مِنْهُ.[2]

داوود بن فرقد از امام صادق علیه السلام در مورد مردی که کنیز بالغه را خریداری نمود ولی تا مدت شش ماه نه حائض شد و نه باردار بود، پرسید و حضرت فرمود: اگر زنان دیگر همسال او عادت ماهیانه می شوند و عدم حیض در مورد آن کنیز بواسطه یائسه بودنش نیست، به عنوان عیب شمرده می شود که بواسطه آن مشتری می تواند به خریدار برگرداند.

بررسی سند

این روایت دارای دو سند است که سند اول به خاطر وجود" سهل بن زیاد" در آن ضعیف محسوب می گردد، لکن به واسطه سند دوم که از "احمد بن محمد" نقل می‌شود، صحیحه است.

بنابراین سند صدوق(ره) و شیخ(ره) صحیح می باشد و مشایخ ثلاث آن را با اسناد صحیح آورده اند لذا این روایت صحیحه می باشد.

 

اشکال 1

سید عاملی(ره) در مفتاح الکرامه به علمای متقدمین نسبت می دهد که اعمال خیار بواسطه این روایت مقیّد به گذشت مدّت شش ماه از خرید کنیز می باشد ، به عبارت دیگر مشتری حق اعمال خیار عیب را تا زمان قبل از شش ماه ندارد و پس از آن می‌تواند خیار خویش را اعمال نماید.

پاسخ

باید گفت این برداشت صحیح نیست چون این قید در کلام پرسشگر و سائل آمده است و در کلام امام قید مذکور وجود ندارد و آنچه حجت می باشد صرفاً کلام امام است و نه سوال سائل پ.

بنابراین سپری شدن مدت شش ماه از وجود عیب برای اعمال خیار لازم نمی باشد و حتی اگر در ماه اول چنین اتفاقی بیفتد و با معاینه پزشکی مشخص گردد که کنیز دارای بیماری است، مشتری می تواند خیار عیب خویش را اعمال نماید.

 

اشکال 2

بعضی مانند سید عاملی(ره) در مفتاح الکرامه و شیخ علی(ره) در خیارات ( ص 179) و نیز صاحب جواهر[3] گفته اند:گذشت مدت شش ماه از خریداری کنیز موجب تصرف در او شده است و مسقط خیار مشتری است و البته اطاعت کنیز به کمترین امر مولا، به معنای تصرف در او محسوب می شود و موجب سقوط خیار می گردد، لذا این روایت از اعتبار ساقط می گردد.البته نظر ابن ادریس(ره) در سرائر بر این مطلب نیز می باشد.

پاسخ

ابتدا باید گفت: این روایت صحیحه می باشد و این اشکال طبق قاعده ای ایجاد شده توسط نظر مشهور است که حجیتی ندارد و این روایت که به عنوان حجت محسوب می شود با قاعده مشهور تنافی دارد ، لذا لازم است که قاعده طبق روایت بنا گردد و نه بالعکس.

بله اگر تصرف مغیر عین گردد ، حق خیار ساقط می گردد ولی مطلق تصرفات چنین پیامدی را ندارد.

از طرفی نیز در جلسات گذشته بیان شد که وطی یا تقبیل یا لمس یا نظر در مورد کنیز به عنوان تصرف محسوب نمی شود تا موجب عیب و در نتیجه باعث سقوط خیار گردد لکن به دلیل وجود روایت و تعبّد به آن می گوئیم موارد مذکور مسقط خیار است.


[1] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص458.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص101، أبواب احکام العیوب، باب3، ح1، ط آل البيت.
[3] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج23، ص282.