1403/09/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهيم / مفهوم شرط / استدلال شهيد صدر بر افاده ترتب توسط ادات شرط
اشکال توجيه شهيد صدر از فعليت استفهام در جملات شرطیهای که در آنها استفهام بر سر جزاء درآمده است، اين است که همان گونه که در کلمات ايشان آمده است، در مواردی که جزاء شامل استفهام باشد، آنچه که جزاء به حساب میآيد، مدخول استفهام است و خود استفهام دخیل در جزاء نیست، بلکه استفهامِ فعلی يا از جزائی صورت میپذيرد که مترتب بر شرط است و يا از اصل ترتیب. اما آنچه که ایشان به عنوان نقض این مطلب بیان کردهاند، مدعای تمامی نیست، زيرا در تغيير صورت جمله شرطیه لازم نیست که الفاظ به همان صورت خود باقی بمانند، بلکه همان گونه که در جمله: «إن جاءك زيد فأكرمه» آن را به این نحو بيان میکنیم: «وجوب إكرامك لزيد مترتّب علی مجيئه عندك»، جمله: «إن جاء زيد فکيف حالك؟» نيز در حکم این است که گفته شود: «أستفهم عن حالك المترتّب علی مجيء زيد».
در نتیجه وجهی برای این که بین مدلول تصوری و تصدیقی جمله تفاوت قائل شویم و استفهام از معلق يا تعلیق در مدلول تصدیقی را مستند به وجود قرینه بدانیم، وجود ندارد.
مرحوم شهید صدر در ادامه کلام و در مقام استدلال برای این که ادوات شرط، مفید نسبتی بین شرط و جزاء و ترتب جزاء بر شرط هستند، میفرماید: اشکالی وجود ندارد که جمله شرط قبل از این که ادوات شرط بر سر آن وارد شود، به نحوی است که سکوت بر آن صحیح است، ولی به مجرد این که این ادوات بر سر آن وارد شدند، سکوت بر آن صحیح نخواهد بود و این مطلب بر اساس این که قائل به افاده نسبت بین شرط و جزاء توسط ادوات شرط بشویم، قابل توجیه است اما بر اساس مدعای مرحوم محقق اصفهانی، توجيهی برای آن وجود ندارد.
سپس در بيان این مدعا میفرماید: در تفسیر این که چرا سکوت بر جمله شرط بعد از ورود ادوات شرط بر آن صحیح نیست، دو احتمال میتوان داد:
1 ـ ادوات شرط نسبت تامه بین فعل و فاعل را تبدیل به نسبت ناقصه میکنند و در نتیجه نسبت بین فعل و فاعل در جمله شرط بعد از ورود ادوات شرط با نسبت بین آنها قبل از آن متفاوت است، مثل نسبت بین «جاء زيد» و «مجيء زيد»، و به این اعتبار بعد از ورود آنها، سکوت بر جمله شرط صحیح نیست هرچند قبل از آن سکوت بر آن ممکن است.
این احتمال هم با مبنای مشهور و هم با مبنای مرحوم محقق اصفهانی سازگار است.
2 ـ نسبت تامهای که بین فعل و فاعل در جمله شرط وجود دارد، بعد از ورود ادوات شرط نیز به حال خود باقی است و عدم جواز سکوت بر آن بعد از ورود ادوات شرط، به این خاطر است که آن ادوات دارای یک سنخ معنایی هستند که با آن، انتظار بیان چیزی زائد بر شرط وجود دارد. در نتیجه هرچند جمله شرط بدون جزاء کامل است، اما معنای ادوات شرط بدون آمدن جزاء کامل نمیشود، و عدم جواز سکوت بر جمله شرط بعد از ورود ادوات شرط بر آن به همین خاطر است.
این احتمال فقط با مبنای مشهور سازگار است و با مبنای مرحوم محقق اصفهانی سازگاری ندارد، زیرا مجرد این که ادوات شرط سبب شوند که جمله شرط مقدّر و مفروض واقع شود، موجب نمیشود که سکوت بر آن جایز نباشد و نیازی به ادامه کلام وجود داشته باشد.
اما احتمال اول قابل التزم نیست، زیرا جمله شرط دارای مدلول تصدیقی است و این مطلبی است که مرحوم محقق اصفهانی نیز به آن ملتزم است، زیرا وقتی ادعا میشود که ادوات شرط آن جمله را در موقع فرض و تقدیر قرار میدهد، منظور این است که اين ادوات کاشف از ثبوت فرض و تقدیر در ذهن متکلم هستند نه این که به نحو دلالت تصوریه دلالت بر مفهوم فرض و تقدیر کنند، و همان گونه که در بحث از مرکبات تامه و ناقصه گذشت، مدلول تصدیقی فقط با نسبت تامه ثابت میشود نه با نسبت ناقصه.
در نتیجه نسبت در جمله شرط حتی بعد از دخول ادوات شرط بر آن نسبت تامه خواهد بود که معنای آن این است که احتمال اول نمیتواند صحیح باشد. پس فقط احتمال دوم باقی میماند که همان گونه که گفتیم با مبنای مرحوم محقق اصفهانی سازگاری ندارد و مؤيد مبنای مشهور است.
مضافاً بر این که مبنای مشهور مطابق با وجدان نیز هست.[1]
نقد کلمات ايشان را جلسه آينده بررسی خواهيم کرد ان شاء الله.