درس خارج اصول استاد سیدعلی موسوی‌اردبیلی

1403/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفاهيم / مفهوم شرط / اشکالات شهيد صدر بر مدعای محقق اصفهانی و پاسخ به آنها

مرحوم شهید صدر با اشکال بر مدعای مرحوم محقق اصفهانی مبنی بر اين که ادوات شرط فقط مدخول خود را در موضع فرض و تقدیر قرار می‌دهند، می‌فرمایند: اشکال این مدعا این است که ایشان برای آن استدلالی ارائه نکرده‌اند.

سپس در مقام استدلال برای مدعای مذکور می‌فرمایند: در بسیاری از موارد دیده می‌شود که ادوات استفهام بر سر جزاء وارد می‌شوند و مثلاً گفته می‌شود: «إن جاءك زيد فهل تكرمه؟» و معلوم است که استفهام در این موارد فعلی است و توقع پاسخ برای آن می‌رود، در حالی که فعلیت استفهام در این موارد را نمی‌توان بر اساس این که ادوات شرط را مفید ایجاد ربط بین جمله شرط و جمله جزاء بدانیم، توجيه نمود، زیرا بنابر این مبنا از آنجا که جمله استفهامیه، در جمله شرطیه جزاء واقع شده است، استفهام موجود در سؤال مذکور معلق بر آمدن زید خواهد بود و بدون تحقق شرط، فعلیت نخواهد یافت.

اما اگر مدعای مرحوم محقق اصفهانی را بپذیریم، می‌توان فعلیت استفهام را این گونه توجیه نمود که هرچند استفهام نیز معلق بر شرط است اما از آنجا که شرط، تحقق آمدن «زید» در خارج نیست بلکه مجرد فرض آمدن اوست و این فرض نیز به برکت ادوات شرط، ثابت و فعلی است، پس استفهامی که بر آن معلق شده است نیز فعلی خواهد بود.

اگر گفته شود: هرچند ادوات استفهام لفظاً بر جزاء وارد شده‌اند اما جزاء حقيقتاً مدخول ادوات استفهام است نه خود استفهام و استفهام عقلاً از اصل شرطیت است، به عبارت دیگر معنای جمله: «إن جاءك زيد فهل تكرمه؟» اين است که: «هل إن جاء زيد تكرمه؟»، در نتيجه حتی اگر فرض شود که شرط واقع آمدن زيد است نه فرض آمدن او باز هم استفهام فعلی خواهد بود.

پاسخ این است که در بعضی از جملات شرطیه، امکان این که فرض شود که استفهام منحاز از جزاست، وجود ندارد، مثل این که گفته شود: «إن جاء زيد فکيف حالك؟» که اگر استفهام را از جزاء جدا کنیم بجز عبارت: «حالك» باقی نمی‌ماند، در حالی که جزاء باید جمله باشد، پس ناچاریم که فرض را در این مثال بر این بگذاریم که استفهام جزئی از جزاست.

در ادامه ايشان با اشکال بر این استدلال می‌فرماید: اشکال فعلیت استفهام حتی بر اساس مبنای مرحوم محقق اصفهانی نیز باقی است، زیرا ایشان ناچار است بپذیرد که شرطیتِ فرضِ آمدن زید، به این عنوان است که مرآتی برای تحقق خارجی مفروض بوده و فانی در آن است، وگرنه چنانچه جزاء متضمن تکلیفی الزامی باشد ـ مثل این که بگويد: «إن جاء زيد فأکرمه» ـ بدون تحقق شرط در خارج نیز تکلیف فعلیت پیدا خواهد کرد، در حالی که این مطلب قابل التزام نیست. در نتیجه با قبول این که فرض آمدن زید، مرآتی برای آمدن وی در خارج و فانی در آن است، اشکال فعلیت استفهام باز خواهد گشت، زیرا می‌توان گفت: چگونه استفهام فعلیت یافته است در حالی که آمدن زید در خارج تحقق نیافته است؟

پس برای رفع اشکال از مواردی که استفهام در جزاء آمده است باید گفت: هرچند استفهام در مدلول تصوری جمله، جزئی از جزاء بوده و معلق بر شرط است، ولی به قرینه این که خطاب متوجه مخاطب شده است، معلوم می‌شود که مقصود متکلم، استفهام فعلی از تعلیق یا از معلق است، پس مراد جدی از جمله: «إن جاء زيد فکيف حالك؟» این است که: «كيف حالك عند مجيء زيد؟»[1]

اما اولاً: آنچه که ایشان به عنوان استدلال برای مدعای مرحوم محقق اصفهانی ذکر کرده‌اند، واجد صورت استدلال نیست، بلکه حداکثر مؤيدی برای اين مدعاست و خود مرحوم محقق اصفهانی نیز نظیر چنین مؤيدی را برای مدعای خود بیان کرده‌اند، هرچند اشکال آن سابقاً گذشت.

و ثانیاً: همان گونه که در تبیین فرمایش مرحوم محقق اصفهانی گذشت، مراد ایشان از این که ادوات شرط مدخول خود را در موضع فرض و تقدیر قرار می‌دهند، این نیست که جزاء مترتّب بر مجرد فرض شرط شده است، بلکه مراد این است که جزاء مترتّب بر شرطی شده است که تحقق خارجی آن مفروض است. بنابر این اصل توجیهی که مرحوم شهید صدر برای فعلیت استفهام بر اساس مبنای مرحوم محقق اصفهانی بیان کرده‌اند، دارای اشکال است و لازم نیست در اشکال بر آن گفته شود که هرچند جزاء مترتّب بر مجرّد فرض است، اما باید ملتزم شویم که این فرض مرآتي برای وقوع خارجی آن است.

اما اشکال توجيه ايشان از جملات شرطیه‌ای که در آنها استفهام بر سر جزاء درآمده است را جلسه آينده مطرح خواهيم کرد.

 


[1] بحوث في علم الأصول، الهاشمي الشاهرودي، السيد محمود، ج3، ص149.