1402/08/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نواهی / اجتماع امر و نهی / اشکالات کلام محقق اصفهانی
فرمایشات مرحوم محقق اصفهانی از جهاتی دارای اشکال است:
1 ـ بعث و زجر، نسبتی انتزاعی بین باعث و مبعوث يا زاجر و منزجر هستند که میتوانند دارای منشأ تکوینی باشند یا منشأ اعتباری، و مدخلیت انشاء در بعث و زجری که دارای منشأ اعتباری هستند، در ايجاد اعتباری است که منشأ انتزاع آنها شده است. بنابر اين اگر حکم را امری اعتباری دانستيم، حکم منشأ بعث و زجر اعتباری خواهد بود نه اين که خود به معنای بعث و زجر اعتباری باشد.
2 ـ آنچه که ایشان ادعا کردهاند مبنی بر این که تضاد و تماثل فقط در واحد شخصی معنا پیدا میکند و در واحد طبیعی، چنین محذوری نمیتواند وجود داشته، سبب رفع اشکال نمیشود، زیرا همان گونه که سابقاً گذشت و در ادامه نيز ان شاء الله به تفصيل آن را توضيح خواهيم داد، متعلّق احکام، طبيعت بما هي هي نيست، بلکه طبیعت بوجودها الخارجی است، و وقتی طبیعت از حيث وجود خارجی آن مد نظر قرار گرفت، معلوم است که نمیتوان هم به چنين طبیعتی بعث انجام داد و هم از آن زجر نمود.
اما آنچه که ایشان ادعا کردهاند مبنی بر این که طبیعی فعل میتواند مورد احکام متعددی ولو از جانب موالی متعدد به نسبت به عبید متعدد باشد، منافات با آنچه گفته شد ندارد، چون طبیعت فعل میتواند از حیثیات گوناگون مورد لحاظ واقع شود و حتی مولای واحد هم میتواند عبدی را از یک حیث، به طبیعت فعل بعث کرده و عبد دیگری را از حیث دیگر از آن زجر کند، و معلوم است که برای برقراری نسبت تضاد، وحدت حیثیت ملحوظ در حکم نیز معتبر است. مضافاً بر این که بعث و زجر حتماً قائم به باعث و مبعوث و زاجر و منزجر هستند، بنابر این بعث و زجر عبدهای مختلف توسط موالی متعدد به نسبت به طبیعت واحده، موجب تضاد نخواهد شد. بلکه عبد واحد میتواند توسط يک مولا به طبیعتي بعث و توسط مولایی ديگر از آن زجر شود و اين مطلب نيز مستلزم تضادّ نيست.
3 ـ تشخص فرد اراده همان گونه که ایشان نیز فرمودهاند، به متعلق آن است و نسبت تضاد یا تماثل نیز بین دو ارادهای که تشخص یافتهاند میتواند برقرار شود، چون حقیقت اراده، امری بسیط است و تعدد و اثنینیتی در آن نیست تا این که بخواهد بین آنها نسبتی برقرار گردد. بنابر این این مدعا که آنچه که در تضاد و تماثل معتبر است، خود حقیقت است و دو ارادهای که دارای حقیقت واحد باشند، متماثل هستند و دو اراده که غایت بعد را از هم داشته باشند، متضاد میباشند، دارای معنای محصلی نیست، چون اراده حقیقت واحده دارد و معنا ندارد که دو اراده دارای حقایقی باشند که غایت بعد از یکدیگر را دارند. بلکه این مدعا با ادعای خود ایشان مبنی بر این که نسبت تضاد و تماثل از اوصاف خارجیه امور عینیه هستند، سازگار نمیباشد، چون معلوم است که حقیقت اراده از این قسم نیست.
4 ـ امور نفسانی اموری نسبی هستند که همان گونه که مرحوم محقق اصفهانی نیز فرمودهاند، مادامی که دارای متعلق نباشند، ايجاد نمیشوند. بنابر اين نفسانی بودن حب و بغض و طلب و زجر و امثال آن، به اين معنا نيست که در ايجاد آنها امر خارج از نفس هيچ مدخليتی ندارد، بلکه معنای آن اين است که نفس در ايجاد آنها مدخليت دارد و يک طرف نسبت در آنها، نفس است. پس اين که گفته شود تشخّص امری نفسی با چيزی که خارج از افق نفس است، محال است، مدعای صحيحی نيست.