1402/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نواهی / اجتماع امر و نهی / نظر محقق اصفهانی نسبت به تعارض بین احکام خمسه
مرحوم محقق اصفهانی منکر وجود تعارض بین احکام خمسه در همه مراحل آنان است و میفرماید: تضاد و تماثل، از اوصاف خارجیه امور عینیه هستند و نسبت حکم به متعلق خود چنین نیست، چه حکم را بعث و زجر اعتباری عقلایی بدانیم و چه اراده و کراهت نفسانی.
علت این مطلب نیز این است که بنابر فرض اول، بعث و زجر معنایی اعتباری هستند که منشأ انتزاع آنها انشاء به داعی جعل داعی است، و واضح است که انشاء خاص، مرکب از کیف مسموع ـ يعنی لفظ ـ و کیف نفسانی ـ يعنی قصد ثبوت معنا با لفظ ـ است، و این دو قائم به منشئ هستند نه به فعل خارجی قائم به غیر. امر اعتباری منتزع از این انشاء نیز ـ بما این که امری اعتباری است ـ قائم به معتبر است نه به غیر او، و مقوّم این امر اعتباری ـ يعنی آنچه که بعث به آن تعلق گرفته است ـ نیز نمیتواند هویت عینیه قائم به مکلف باشد، زیرا بعث حقیقی وجود دارد، چه این هویت عینی قائم به مکلف موجود باشد و چه نباشد، و معلوم است که معدوم نمیتواند مقوم موجود باشد.
اگر گفته شود: فعل به وجود عنوانی خود نیز نمیتواند معروض دو وصف متماثل یا متضاد گردد.
پاسخ این است که تضاد و تماثل فقط در واحد شخصی معنا پیدا میکند، اما واحد طبیعی ـ اعم از جنسی و نوعی و امثال آنها ـ میتواند مجمع اوصاف متباین باشد، زیرا بدیهی است که طبیعی فعل میتواند مورد احکام متعددی ولو از جانب موالی متعدد به نسبت به عبدهای متعدد باشد، و بدیهی است که طبیعی فعل با تعدد موالی و عبید از طبیعی بودن خارج نمیشود.
اما بنابر فرض دوم گفته میشود که اراده و کراهت اگرچه از مقولات حقیقیه و موجودات عینیه هستند، اما موضوع آنها نفس و متعلق آنها فعل است و از حیث موضوع، مانعی از اجتماع چند اراده و کراهت در زمان واحد وجود ندارد، زیرا نفس بسیط و مجرد است و مانعی از قبول ارادات و کراهات متعدد به نحو مذکور، ندارد.
اگر گفته شود: بالوجدان میتوان درک کرد که ارادات متعدد به متعلقات مختلف تعلق میگیرند، همان گونه که اراده و کراهت نیز به دو متعلق تعلق میيابند نه به متعلق واحد.
پاسخ این است که متعلق اراده، سبب تشخص فرد اراده میشود نه این که مقوم طبیعت و حقیقت آن باشد، و آنچه که در تضاد و تماثل معتبر است، خود حقیقت است، و تشخصی که به سبب متعلق در فرض کلام ایجاد میشود، تشخص دو چيزی است که متماثل یا متضاد هستند، بدین معنا که دو اراده که دارای حقیقت واحد باشند، متماثل هستند و دو اراده که غایت بعد را از هم داشته باشند، متضاد میباشند و با اين وجود، هر دوی آنها در آن واحد در افق نفس موجودند و متعلق اراده اجنبی از حقیقت آن است.
اما از حیث متعلق، هرچند شوق مطلق در نفس ایجاد نمیشود بلکه شوق برای ایجاد باید متعلقی داشته باشد، اما تشخص امر نفسی با چیزی که خارج از افق نفس است، محال است. در نتيجه وجود تضاد در متعلق سبب ايجاد تضاد بين اراده و کراهت نيست.[1]