1402/02/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:مباحث الألفاظ/ واجب کفايی/ واجب موقت
جلسه قبل پاسخ مرحوم میرزای نایینی بر اشکالی که متوجه واجب مضيّق دانسته بودند را بیان کردیم.
اما مرحوم محقق اصفهانی پاسخ اشکال را به نحو دیگری داده است و اشکال را از اساس غير وارد دانسته است. ايشان میفرماید: مراد از واجب مضيّق اين نيست که زمان وجوب و زمان واجب بر يکديگر منطبق باشند، بلکه مراد از آن اين است که زمانی که برای واجب قرار داده شده است فقط به اندازه اتيان واجب باشد و اوسع از آن نباشد و حتی در صورتی که قائل به تقدّم زمان وجوب بر واجب باشيم نيز واجب میتواند مضيّق باشد، مثل اين که واجب معلّقی واجب مضيّق نيز باشد.[1]
به عبارت دیگر مدعای مرحوم محقق اصفهانی را میتوان این گونه بیان نمود که آنچه که در واجب مضيّق شرط است، انطباق اولين آن فعلیت يافتن تکلیف با اولین آن ظرف واجب است ولو این که جعل وجوب در زمانی سابق بر آن بوده باشد.
مرحوم آيت الله خویی نيز با اشکال بر مدعای مرحوم میرزای نایینی مبنی بر تقدم زمانی علم به حکم بر انبعاث، میفرماید: ترتبی که بین علم به حکم و علم به ترتب عقاب بر مخالفت با حکم و بين اختيار فعل در خارج برای فرار از عقاب وجود دارد، طبعی و رتبی است نه زمانی، همان گونه که علم به موضوع تقدم رتبی بر علم به حکم دارد.[2]
اما مرحوم امام نيز در خصوص مضيّق نشدن واجب موسّع با عدم اتيان آن تا نهايت وقت میفرماید: امری که به طبیعتی تعلق گرفته است، نمیتواند تغيير موضوع دهد. بنابر اين واجب موسّع با تضييق وقت آن تبديل به واجب مضيّق نمیشود، هرچند عقل حکم به لزوم اتيان آن در آخر وقت بدون امکان تأخير آن بکند.[3]
مدعای ایشان نيز صحيح است و تنگی وقت واجب به واسطه امور خارجیه، به معنای مضيّق شدن واجب نيست، همان گونه که تعيّن يافتن واجب کفایی در اتيان آن توسط مکلفی معيّن به جهت امور خارجیه، به معنای عينی شدن آن واجب نيست. همچنین به این مدعا باید اضافه کرد که واجب غیر موقت مثل تجهیز میت و یا اتیان قضاء عبادات نیز میتواند به جهت امور خارجیه، فوری گردد و این امر به معنای این نیست که این واجبات در این صورت، تبدیل به واجب موقت مضیّق میشوند.
دلالت دليل واجب موقّت بر لزوم اتيان واجب بعد از وقت
در مقام ثبوت، اشکالی وجود ندارد که اگر وجوب واجب موقت به نحو وحدت مطلوب باشد به گونهای که بدون در نظر گرفتن وقت، هيچ مطلوبیتی برای فعل وجود نداشته باشد، بعد از گذشت وقت، ديگر اتيان آن عمل مطلوب نخواهد بود. و اگر وجوب آن به نحو تعدد مطلوب باشد، بعد از انقضاء وقت، مطلوبیت اصل عمل به جای خود باقی است.
البته مرحوم محقق اصفهانی ابتدا در اشکال بر فرض مدخليت وقت به نحو تعدد مطلوب در واجب موقت، میفرماید: در صورتی که چنين فرضی ممکن باشد، باید گفت که قضاء واجب ـ به معنای لزوم تدارک آنچه که فوت شده است ـ معنایی نخواهد داشت، چون مصلحت وقت، بعد از انقضاء آن قابلیت تدارک را ندارد، وگرنه باید ملتزم شويم که وقت خاص دخالتی در مصلحت ندارد، بلکه جامع بین دو وقت است که دخیل در آن است، و اين مطلب خلاف فرض است. اما مصلحت اصل فعل نيز با گذشت وقت فوت نشده است تا اين که تدارک آن لازم باشد، بلکه اتيان واجب موقت در اين صورت به مانند واجب غیر موقت همواره ـ در داخل وقت و خارج از آن ـ اداء خواهد بود.
سپس در پاسخ به اين اشکال میفرماید: مراد از تدارک فائت، تدارک به نحو کامل نيست، بلکه مراد اين است که چون وقت دارای مصلحت است و يا اين که فعل در داخل وقت دارای مصلحت بالاتری است، با خروج وقت هرچند دیگر نمیتوان مصلحت وقت يا جميع مصلحت فعل را تدارک کرد، اما مصلحت اصل فعل يا مصلحت فعل در مرتبه پایینتر را میتوان تحصيل نمود و درک همين مصلحت سبب تدارک فائت است.[4]