1400/11/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الألفاظ/مقدمه واجب/ اطلاق و تقیید وجوب و واجب در مقدمه
ثمره قول به مدخلیت قصد توصل در مقدمه
مرحوم شیخ به عنوان ثمره قول به مدخلیت قصد توصل در مقدمه، مواردی را ذکر کردهاند:
1. اگر قائل به اعتبار قصد توصل در حصه واجب از مقدمه شویم، چنانچه کسی وضو را به قصد توصل به غایتی از غایات آن بجا نیاورد، عمل وی صحیح نخواهد بود وگرنه چنانچه اجمالاً آن را به جهت مطلوبیتی که در نزد شارع دارد بجا آورد، عمل وی صحیح است.
2. بنابر قول به اعتبار قصد توصل در مقدمه، کسی که جهت قبله را نمیداند و بر وی واجب است که احتیاط کرده و به چهار جهت نماز بخواند، چنانچه هنگام خواندن نماز اول قصد او این نباشد که به باقی جهت نیز نماز را اعاده کند، نماز او باطل است ولی بنابر قول به عدم اعتبار آن، نماز وی در صورتی که بعداً به باقی جهت نماز بخواند، صحیح است.[1]
3. ثمرهای که در ضمن مطالب سابق گذشت مبنی بر بقاء حرمت نفسی مقدمه با عدم قصد توصل با آن به ذیالمقدمه اهم.
در مورد ثمره اولی که ایشان مطرح کردهاند، در ادامه به بحث خواهیم پرداخت.
اما در خصوص ثمره دوم، اشکالی که بر آن وارد است این است که این مثال از امثله واجب غیری نیست، چون بحث از وجوب مقدمه در مقدمه وجود جاری است نه در مقدمه علم و معلوم است که لزوم احتیاط در مورد مذکور نه به جهت لزوم غیری مقدمی بلکه به جهت قاعده اشتغال است که در موارد علم به اشتغال ذمه، حکم به لزوم تحصیل برائت یقینی مینماید.
اعتبار قصد توصل به ذیالمقدمه در عبادیت مقدمه
اگر مقدمهای عبادی باشد ـ مثل طهارات ثلاث ـ آيا در عبادی بودن آن قصد توصل به ذیالمقدمه شرط است؟
اگر قائل شدیم که مقدمه عبادی مقدمهای است که دارای امر نفسی باشد، اين مدعی وجهی نخواهد داشت، چون عبادی بودن آن منوط بر قصد امتثال امر نفسی آن است و با تحقق چنین قصدی، مقدمیت آن برای ذیالمقدمه نیز تمام شده و ذیالمقدمه میتواند بر آن مترتب شود.
اما چنانچه مقدمه عبادی را فاقد امر نفسی و مصحح قصد قربت در آن را امر غیری دانستیم، مرحوم آخوند میفرماید: در این صورت قصد غایت در عبادی بودن مقدمه ضروری است، چون از آنجا که امر غیری تابع امر نفسی است، امتثال آن نیز متوقف بر قصد توصل به غایتی است که متعلق امر نفسی است، بلکه در حقیقت ملاک عبادی بودن مقدمه چیزی بجز همین قصد نیست ولو قصد امتثال امر غیری دخيل در حصه واجب از مقدمه نباشد و یا این که قائل به عدم تعلق طلب شرعی به مقدمه بشویم.[2]
اما مرحوم محقق اصفهانی بر مدعای مرحوم آخوند مبنی بر این که امتثال امر غیری متوقف بر قصد توصل به غایت است، ایراد میگیرند و حاصل اشکال ایشان این است که چون طبق مبنای مرحوم آخوند، عنوان مقدمیت در آنچه که متعلق امر غیری است اخذ نشده است و این حیثیت، حیثیت تقییدیه برای موضوع امر غیری نیست ـ که در غیر این صورت، امتثال امر غیری در طول توصل به ذیالمقدمه خواهد بود که لازمه مقدمیتی است که اخذ در موضوع امر غیری شده است ـ بنابر این توصل به ذیالمقدمه و امتثال امر غیری دو داعی مستقل و هم عرض خواهند بود و از آنجا که دعوت، معلول وجود داعی است و بر اساس قاعده «الواحد»، برای معلول واحد دو علت نمیتواند وجود داشته باشد، بنابر این باید یکی از این دو، داعی برای امتثال مقدمه عبادی باشند و چون رابطه امر نفسی و امر غیری رابطه علت و معلول است در حالی که توصل با مقدمه به ذیالمقدمه لازمه مقدمیت مقدمه برای ذیالمقدمه است و بین آن و امر نفسی رابطهای برقرار نیست، پس قصد انقیاد امر نفسی ملازم با قصد انقیاد امر غیری نیز هست و با وجود چنین قصدی نوبت به داعی دیگری نخواهد رسید.[3]
اما اشکال این مدعا این است که اگرچه رابطه بین امر نفسی و امر غیری رابطه علت و معلول است، اما رابطه بین قصد انقیاد امر نفسی با قصد انقیاد امر غیری چنین رابطهای نیست، بلکه رابطه مقتضی و مقتضا است، زیرا شرط تحقق قصد انقیاد امر غیری توجه به مقدمیت مقدمه برای ذیالمقدمه است و توجه به مقدمیت به معنای توجه به توصل به ذیالمقدمه به واسطه مقدمه است، بنابر این قصد توصل با مقدمه به ذیالمقدمه رتبتاً مقدم بر قصد انقیاد امر غیری است و در نتیجه با وجود چنین قصدی، دیگر نوبت به قصد انقیاد امر غیری نمیرسد.