درس خارج اصول استاد سیدعلی موسوی‌اردبیلی

1400/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الألفاظ/مقدمه واجب/ تقسيمات واجب

 

نتيجه مسأله: آنچه که در پاسخ به اشکال قصد قربت در طهارات ثلاث به ذهن می‌رسد این است که بين عبادی بودن يک عمل و قصد تقرب در يک عمل تفاوت وجود دارد. عمل عبادی عملی است که در ترتب مصلحت بر آن، قصد قربت مدخليت داشته باشد به نحوی که اگر بدون چنين قصدی اتیان شود، مصلحتی که از آن متوقع است حاصل نشود، در حالی که در بجا آوردن يک عمل به قصد قربت، مجرد اين که آن عمل دارای مطلوبیت باشد کفايت می‌کند. فلذا می‌توان واجبات توصلی را نیز به قصد قربت بجا آورد اما این مطلب سبب عبادی شدن آنها نمی‌گردد. بلکه حتی می‌توان عمل مباح را به نیت اين که مقدمه‌ای برای امتثال امر شارع شود انجام داد و این مطلب از آنجا که مصداق انقیاد محسوب می‌گردد، موجب جلب تفضل شارع می‌گردد هرچند معنای آن اين نیست که عمل مباح عبادی شده است.

بنابر اين لازمه عبادی بودن يک عمل اين است که آن عمل فی حد نفسه دارای مطلوبیت باشد، چون اشتراط قصد قربت در صحت عمل بدون اين که آن عمل مطلوبیت نفسی داشته باشد ممکن نیست، زیرا عملی که سبب تقرب انسان به ذات اقدس الهی شود، لا محاله دارای مطلوبيت نفسی می‌باشد.

بنابر این اشکالی که سابقاً مطرح شد مبنی بر این که اتیان طهارت به قصد مقدمیت آن برای نماز در صحت آن کفایت می‌کند و این مطلب با مطلوبیت نفسی آن سازگار نیست، اشکال واردی نیست، زیرا اگر مراد این است که هنگام اخذ طهارت، قصد تقرب به خداوند با خود طهارت را نداشته است ـ همان گونه که در تطهیر لباس و بدن خود از خبث قصد تقرب نمی‌کند ولو این که آن را به داعی مقدمیت برای نماز انجام دهد ـ این عمل کفایت نخواهد کرد، و اگر مراد این است که هنگام اتیان طهارت، قصد قربت با اتیان آن را می‌کند، شرط صحت عمل را بجا آورده است ولو متوجه این مسأله نباشد که طهارت مطلوبیت نفسی دارند، چون در صحت عمل عبادی، مجرد قصد قربت کفایت می‌کند و علم به مطلوبیت نفسی آن لازم نیست.

به عبارت دیگر مجرد اتیان مقدمه به داعی اين که توصل به ذی‌المقدمه حاصل شود، در قصد قربت کفایت نمی‌کند، وگرنه اتیان جميع مقدمات توصلی به داعی توصل به ذی‌المقدمه نيز از عبادات محسوب خواهد شد، بلکه قصد قربت به معنای قصد تقرب با خود عملی است که بجا آورده می‌شود.

در نتيجه اگر مطلوبیت نفسی طهارات ثلاث از ادله قابل استفاده باشد، اشکالی وجود نخواهد داشت وگرنه اگر عبادی بودن آنها فقط مستند به اجماع بر مدخلیت قصد قربت در صحت آنها باشد ـ همان گونه که سابقاً از مرحوم آيت الله روحانی نیز نقل کردیم ـ وجود اين اجماع برای اثبات مطلوبیت نفسی آنها نيز کفايت می‌کند، اما از آنجا که اجماع دليل لبی است، اطلاقی در آن وجود ندارد که مطلوبيت نفسی آنها را به نحو مطلق اثبات نماید، بلکه باید به قدر متیقن از آن ـ يعنی مطلوبيت نفسی در جایی که طهارت به عنوان مقدمه برای غایتی اتیان می‌شود ـ اکتفاء نمود.