درس خارج اصول استاد سیدعلی موسوی‌اردبیلی

1400/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث الألفاظ/مقدمه واجب/ تقسيمات واجب

 

اما بحث حبط عمل که در آياتی مثل: «إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَشَآقُّواْ ٱلرَّسُولَ مِن بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلۡهُدَىٰ لَن يَضُرُّواْ ٱللَّهَ شَيۡئاً وَسَيُحۡبِطُ أَعۡمٰلَهُمۡ يٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبۡطِلُوٓاْ أَعۡمٰلَكـُمۡ»[1] مربوط به ثواب و اجر اعمال است نه خود اعمال.

اما در خصوص ثواب، اگر مراد کسانی که ادعای استحقاقی بودن آن را کرده‌اند این باشد که برای عبد حق مطالبه وجود دارد به نحوی که اگر ثواب از او منع شود، ظلم و اجحاف به او صورت گرفته است، این مدعا بلا وجه است، چون اطاعت از مولا از لوازم بندگی است، خصوصاً با عنایت به این نکته که بندگی در برابر خداوند متعال، بندگی مطلق است، يعنی انسان هیچ استقلالی از خود در اعمالش ندارد و آنچه که او آن را استقلالاً به خود نسبت می‌دهد، جز به اراده خداوند متعال محقق نشده است. علاوه بر این که اوامر ربوبی اوامری هستند که منافع آنها به خود عبد می‌رسد نه به خداوند سبحان، و وجهی برای این که در برابر آن درخواست اجر و مزد گردد وجود ندارد، مثل این که پدری به فرزند خود امر کند که درس بخواند، حال اگر این فرزند درس خوانده و به موفقیت برسد، وجهی برای این که برای امتثال امر پدر از او درخواست پاداش کند، وجود ندارد.

اما چنانچه منظور از استحقاق این باشد که عبد به واسطه امتثال اوامر الهی، زمینه را فراهم می‌سازد تا این که مورد لطف و عنایت قرار گرفته و خداوند سبحان به وی تفضل کرده و پاداشی برای او در نظر بگیرد، این مطلب قابل التزام است و اشکال بر آن وجود ندارد.

البته اگر گفته شود که استحقاق ثواب به جهت وعده خداوند به دادن اجر است و نه استحقاق عبد فی حد نفسه که در آياتی مثل: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»[2] و «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا»[3] ، این مدعا نیز قابل التزام است، اما معنای آن استحقاق ثواب بر نفس امتثال امر نیست بلکه استحقاق ناشی از جعل و قرار الهی است.

با توجه به آنچه گذشت، حالِ توبه نیز آشکار می‌شود، بدین معنا که توبه و بازگشت عبد از معصیت، امری است که عقل به آن حکم می‌کند و عبد به واسطه توبه، استحقاق عدم عقاب بر معاصی سابق را پیدا نمی‌کند، بلکه قبول توبه و صرف‌نظر کردن از عقاب توسط خداوند متعال، تفضلی است که از جانب آن ذات اقدس صورت می‌پذیرد. البته شکی نیست که توبه می‌تواند برای توجّه این تفضل، زمینه‌سازی داشته باشد و این نکته که در آيات بسیاری عقاب و غفران مبتنی بر مشیت و اراده الهی شده است ـ مثل آيات شریفه: «وَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ»[4] ، ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذٰلِكَ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ» [5] ، «يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ»[6] ـ اشاره به همین مطلب دارد.

اما مرحوم محقق عراقی در خصوص توبه می‌فرماید: «أمّا التوبة فهي وإن كانت من الواجبات على العبد العاصي إلا أنّه يحتمل قريباً أنّ المعصية لا توجب استحقاق العاصي للعقاب إلا إذا تجرّدت عن التوبة، وأمّا المعصية التي تتعقّبها التوبة فلا توجب استحقاق العقاب، وعليه لا يكون العفو أو سقوط استحقاق العقاب عن التائب بالتفضّل، إذ لا استحقاق للعاصي التائب ليسقط بالتفضّل، بل التوبة تكشف عن عدم استحقاق العاصي بمعصيته قبل التوبة للعقاب.»[7]

مدعای ایشان مبتنی بر این اساس است که عقوبت عاصی چیزی بجز عمل خود اوست که از جانب خداوند متعال به واسطه عمل شر او متوجه وی می‌گردد، اما اگر گفتیم که عقاب چیزی بجز خود اعمال شر نیست و خداوند سبحان اضافه بر عمل سيّء عاصی، چیز دیگری متوجه او نمی‌سازد.

مؤيد اين مطلب نيز آيات بسياری است که دلالت بر اين مطلب دارند که عقاب، چيزی بجز اعمال شر بندگان نيست، مثل: «وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكـُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[8] ، «وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[9] ، «وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»[10] ، «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»[11] ، «وَلِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الْأَرْضِ لِيَجْزِیَ الَّذینَ أَساؤُوا بِما عَمِلُوا وَيجْزِیَ الَّذینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی»[12] .


[1] سوره محمد، آيه 32 و 33 .
[2] سوره انعام، آيه 160.
[3] سوره نمل، آيه 89.
[4] سوره توبه، آيه 15.
[5] سوره توبه، آيه 27.
[6] سوره فتح، آيه 14.
[7] بدائع الأفكار في الأصول، العراقي، آقا ضياء الدين، ج1، ص375.
[8] سوره نمل، آيه 90.
[9] سوره صافات، آيه 39.
[10] سوره اعراف، آيه 147.
[11] سوره قصص، آيه 28.
[12] سوره نجم، آيه 31.