1400/09/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الألفاظ/مقدمه واجب/ تقسيمات واجب
اشکال آخوند بر دلیل دوم شیخ و پاسخهایی که به آن داده شده است
مرحوم آخوند با وجود این که در قیود منفصله، کلام مرحوم شیخ را مبنی بر خلاف اصل بودن دست برداشتن از اطلاق هیئت پذیرفتهاند، اما در خصوص قیود متصله میفرمایند: خلاف اصل بودن تقیید معنایی بجز این ندارد که تقیید سبب رفع ید از ظهور دلیل میشود، در حالی که قید متصل مانع از جریان مقدمات حکمت شده و در نتیجه ظهوری منعقد نمیگردد تا این که اخذ به تقیید سبب رفع ید از ظهور گشته و خلاف اصل گردد، و شاید آنچه سبب چنین ادعایی از مرحوم شیخ شده است این است که ایشان مطلق را با عام قیاس کردهاند که ظهور آن در عموم بالوضع ثابت است در حالی که این قیاس صحیح نیست، چون در اطلاق مادامی که مقدمات حکمت تمام نشود، ظهوری در شمول و عموم ایجاد نخواهد شد، حال آن که وجود قرينه متصله مانع از تمامیت مقدمات حکمت است.[1]
اما مرحوم میرزای نایینی در تأييد مدعای مرحوم شیخ میفرماید: در مورد قید متصل، تقیيد ماده در هر حال ـ يعنی در صورت تقیید ماده یا هیئت ـ امری متیقن است، چون هیئت از آنجا که دلالت بر نسبت میکند که دارای معنای حرفی است و تقييد آن بدون تقیید طرفین آن ممکن نیست، بنابر این تقیید آن بدون تقیید ماده امکانپذیر نیست، پس در هر حال تقیید ماده توسط قید امری قطعی است. اما تقیید هیئت توسط آن قید نیازمند بیان زائد است زیرا نیازمند این است که ماده منتسبه تقیید دوبارهای داشته باشد و این مطلب با اخذ به اطلاق ماده منتسبه و یا اخذ به اطلاق قید قابل دفع است.
اما این که گفته شده که اگر قید متصل باشد مانع از ظهور اطلاقی میشود در جایی صحیح است که تقیید نیازمند مؤونه زائده نباشد ـ مثل جایی که قید ابهام مفهومی دارد و یا مثل تعقب جمل متعدده با استثناء و امثال آن ـ ولی در ما نحن فیه که تقیید دارای قدر متیقن بوده و تقیید ماده منتسبه نیازمند مؤونه زائدهای است که با تمسک به اطلاق احتمال آن دفع میشود، برای مولی اصل وجود قید در صورتی که مراد وی تقیید ماده منتسبه باشد کفایت نخواهد کرد.
اما در خصوص قید منفصل، چنانچه قید لفظی باشد، حال آن به مانند قید متصل است و بلکه مطلب در آن واضحتر است، چون شبهه احتفاف کلام به آنچه که میتواند قرینه باشد در آن وجود ندارد. و اگر قید لبی باشد نیز باز استدلالی که در مورد قرینه متصله شد در خصوص آن جریان دارد.[2]
البته مدعای ایشان در خصوص این که تقیید هیئت توسط قید نیازمند این است که ماده منتسبه تقیید دوبارهای داشته باشد که با اخذ به اطلاق ماده منتسبه یا قید، این موضوع دفع میگردد، مطلب صحیحی نیست، چون مبتنی بر این فرض است که قید، حتماً قید ماده است و نمیتواند قید هیئت باشد و تقیید هیئت نیازمند قید دیگری است، در حالی که فرض بر این است که آن قید همان گونه که میتواند قید ماده باشد، قید هیئت نیز میتواند باشد.
بلکه باید گفت: چون تقیید ماده قدر متیقن است، بنابر این علم اجمالی که مانع از اخذ به اطلاق هیئت میشد به این واسطه منحل شده و میتوان با اخذ به اطلاق هیئت، عدم تقیید آن را احراز نمود.
اما آنچه که در خصوص قید لبی فرمودهاند نیز بر این اساس است که مرادشان از قید لبی، قید عقلی است و این گونه قیود، به مانند قید متصل میباشند.