1400/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مباحث الألفاظ/مقدمه واجب/ تقسيمات واجب
مرحوم آيت الله روحانی سؤالی را در خصوص مدعای مرحوم میرزای نایینی مطرح کرده و سپس از آن پاسخ دادهاند.
صورت سؤال این است که همان گونه که در بحث شرط متأخر گذشت، مرحوم میرزای نایینی پذیرفتهاند که شرط واجب میتواند عنوانی باشد که منتزع از سبق زمانی واجب بر چیز دیگر است، مثلاً صحت روزه در روز برای مستحاضه میتواند مشروط به این باشد که آن روزه سابق بر اغسال لیلیه باشد که در این صورت چنین شرطی، شرط مقارن بوده و دیگر شرط متأخر به حساب نمیآيد. با توجه به این مطلب سؤال این است که چرا ایشان در بحث واجب مشروط و یا واجب معلق ملتزم به چنین مطلبی نشده و به همان ترتیب که شرط متأخر را توجیه کردند در مورد این دو واجب عمل نکردند؟
در پاسخ به این سؤال مرحوم آيت الله روحانی میفرمایند: دليل این مطلب این است که آنچه که در این بحث شرط است، قدرت است و معلوم است که قدرت خود شرط وجوب میباشد نه این که عنوانی که منتزع از لحوق آن است شرط وجوب باشد، بنابر این التزام به شرطیت عنوان انتزاعی در واجب مشروط و واجب معلق ممکن نیست.[1]
ولی اشکال این جواب از آنچه در مطالب بالا گذشت آشکار میشود، چون آنچه که شرط وجوب است، مطلق قدرت نیست بلکه حصه خاصی از آن که مقید به زمان است ـ يعنی قدرت در زمان واجب ـ در وجوب دخیل است، بنابر این مانعی ندارد که در واجب معلق یا مشروط نیز شرط در واقع عنوان منتزعی باشد که از لحوق قدرت در زمان بعدی انتزاع میگردد و در نتیجه شرط، مقارن با وجوب وجود داشته باشد.
بنابر این تا بدین جا معلوم شد که اولاً: امکان استقبالی بودن مراد وجود دارد.
ثانیاً: مدعای مرحوم آخوند مبنی بر استقبالی بودن مراد در تشریع مدعای صحیحی نیست و مراد ـ يعنی بعث ـ در تشريع حالی است.
و ثالثاً: اشکالی از حیث عدم امکان انبعاث فعلی بر واجب معلق وارد نیست.
توجیه لزوم اتیان مقدمات مفوته قبل از زمان واجب
آنچه که سبب شده است که مرحوم صاحب فصول قائل به وجود واجب معلق شود، این است که در برخی از موارد، فقهاء قائل شدهاند که انجام برخی از مقدمات قبل از آمدن زمان واجب، لازم و ضروری است، از جمله آن موارد:
1 ـ انجام غسل جنابت يا حیض قبل از طلوع فجر برای کسی که قصد روزه گرفتن در روز بعد را دارد.
2 ـ انجام مقدمات حج بعد از حصول استطاعت و قبل از رسیدن زمان حج.
3 ـ لزوم ابقاء استطاعت بعد از اشهر حج برای کسی که موفق به رفتن به حج نشده است.
4 ـ لزوم تعلم احکامی که از ابتدای بلوغ مراعات آنها واجب است بر غیر بالغ.
در جمیع این موارد و موارد مشابه آنها ـ که اصطلاحاً نام مقدمات مفوته بر آنها گذاشتهاند ـ اگر قائل به لزوم و وجوب فعلی ذیالمقدمه نشویم، نمیتوان قائل به لزوم و وجوب فوری مقدمه شد، چون وجوب مقدمه وجوب غیری است و بدون وجود واجب نفسی، امکان تحقق ندارد. به همین جهت مرحوم صاحب فصول ملتزم به واجب معلق شده است تا بتواند وجوب فعلی را در این موارد ترسیم کرده و در نتیجه وجوب غیری مقدمات را تصحیح نماید.
مرحوم آخوند در ابتدای بحث از این مقدمات در ضمن ذکر مقدمهای میفرماید: مقدماتی که میتوانند مورد تکلیف واقع شوند ـ همان گونه که سابقاً بیان شد ـ مقدمات وجوب نمیتوانند باشند بلکه مقدمات وجود هستند. اما مقدمات وجود نیز خود بر چند دستهاند:
1 ـ مقدماتی که سبب حصولی عنوانی برای مکلف میشوند که آن عنوان اخذ در دلیل تکلیف شده است، مثل سفر يا حضر یا استطاعت و امثال آنها.
2 ـ مقدماتی که فعل مقید به تقدیر وجود آنها و حصول آنها به هر نحوی که باشد ـ از روی اختیار یا عدم آن ـ شده است.
3 ـ مقدماتی که سبب حصول عنوان مأخوذ در دلیل تکلیف برای مکلف نمیشوند و فعل مقید به حصول اختیاری آنهاست.
سپس در ادامه میفرمایند: قسم اول و دوم از مقدمات وجودی به مانند مقدمات وجوب، نمیتوانند مورد تکلیف واقع شوند، چون بدون آنها فعل مورد تکلیف واقع نمیشود و با حصول آنها تعلق تکلیف سبب طلب تحصیل حاصل است.
البته در خصوص قسم دوم بهتر است برای عدم تعلق تکلیف به آنها قبل از حصول، این گونه استدلال شود که اگر آن مقدمات قبل از حصولشان مورد تکلیف واقع شوند، این مطلب با این که فعل مشروط به حصول اتفاقی آنها شده است منافات دارد.
اما در ادامه بحث مرحوم آخوند میفرمایند: در خصوص قسم سوم از مقدمات وجودی، برای لزوم اتیان آنها قبل از زمان واجب، به چند نحو میتوان استدلال کرد:
1 ـ این که وجوب این نحو از واجبات به نحو واجب معلق است، در نتیجه وجوب فعلی خواهند داشت اگرچه زمان واجب استقبالی خواهد گردید و همین مطلب برای این که مقدمه آن واجب وجوب فعلی پیدا کند کفایت میکند.
2 ـ این که وجوب مشروط به شرط متأخر باشد که نتیجه آن به مانند سابق است.
3 ـ این که لزوم اتیان این مقدمات نیازمند تعلق تکلیف شرعی به آنها نیست، بلکه عقل استقلالاً حکم به لزوم اتیان مقدمات واجب میکند، زیرا همان ملاکی که در حکم عقل به لزوم اتیان مقدمه در زمان واجب وجود دارد که همان قبح تفویت ملاک واجب است، در قبل از زمان واجب نیز هست، بدین معنا که عقل استقلالاً حکم به قبح تفویت ملاک واجبی میکند که هنوز زمان آن فرا نرسیده است و به همین جهت در مواردی که عدم اتیان مقدمه در زمانی قبل از زمان واجب سبب شود که ملاک واجب در زمان آن تفویت گردد، عقل حکم به لزوم اتیان مقدمه در زمانی قبل از زمان واجب میکند.
4 ـ این که قائل شویم که وجوب مقدمات، وجوب غیری نیست بلکه وجوب نفسی تهيّؤیی است، بدین معنا که مقدماتی که قبل از زمان واجب باید اتیان شوند، وجوب نفسی دارند اما ملاک وجوب نفسی آنها، مصلحتی است که در آمادگی یافتن برای درک مصلحتی دیگر وجود دارد.
با توجه به طرق مذکور، مرحوم آخوند میفرمایند: راه تفصی از مشکل لزوم اتیان مقدمات مفوته التزام به واجب معلق نیست تا این که بگوییم: در هر موردی که دیدیم اتیان مقدمات مفوته لازم است باید ملتزم شویم که واجب از قسم واجب معلق است.[2]