موضوع: أدله
قاعده تقیه
عرض کردیم که تقیه
فی کلّ شیء إضطر إلیه ابن آدم، اما نباید این
تقیه آلت دست بشود در همه موارد، یعنی ما مواردی را
داریم که از این قاعده استثنا شدهاند، مورد اول منصوص است و آن مسأله
دم است، فرض کنید یک نفر وزیر یا دانشمند است، اگر او را
تکلیف کنند که فلان کشاورز را بکش و به قتل برسان و الا خودت را میکشیم،
آیا او میتواند مرتکب قتل بشود به این توجیه که من
یک آدم مهمی هستم و او یک فرد عادی؟ نمی تواند او
رابکشد، زیرا همه افراد در پیشگاه خداوند یکسانند و در
روایت معصومین ع به این مضمون داریم که:
«الناس أمام الله
سواسیة»، راه دوم تبری از علی ع است، تبری از
علیّ سه دسته روایت داشت، اولی می گفت تبری حرام
است و شما نباید تبری بجویید هر چند گردن شما را بزنند،
دسته دوم میگفت شما مرخص هستید، سومی هم روایات حاکم بود
و روایات قبلی را توضیح میداد و میگفت حضرات
نفرموده که شما تبرّی نکنید، إذا دار الأمر بین القتل و
التبرّی، شما جان خود را حفظ کنید و تبرّی بجویید و
ما روایات دسته سوم را گرفتیم، چون حاکم است، در روایات
گاهی عناوین، عناوین حکومت است، احد الدلیلین
تفسیر کند دلیل دیگر را، یعنی گروه سوم دسته اول را
تفسیر کرد، و گفت حضرت نفرموده:« و لا تتبرّوا»، یک احتمال را هم من
عرض کردم و گفتم شاید این روایات ناظر به حجر بن عدی و
امثال آنها باشد که اگر آنها تبرّی بجویند، سبب لغزش دیگران
میشود ولذا حجر بن عدی و فرزندش حاضر به تبری نشدند و به امر
معاویه کشته شدند، ما نباید بگوییم عمل اینها خلاف
بود،اینها تبرّی میکردند در حقیقت فساد
کبیری در دین بود،در حقیقت داخل خواهد بود در این
دسته سومی که در این جلسه میخوانیم، یعنی
بگوییم روایات دسته اول داخل است در این گروهی که
الآن میخوانیم.
الثالث: حرمة
التقیة فیما یتعلق بأساس الدین استثنای سوم این است
که اگر تقیه مربوط باشد به اساس، چنین تقیهای جایز
نیست، مثلاً نویسندهای را مکره کند که کتابی را در باره
جواز بی حجابی بنویسید، یا کتاب در باره
تساوی ارث زن و مرد بنویسید، یا فلان قاعده مسلم را انکار
کنید و الا جان و مال شما در خطر است، آیا کسی میتواند
این کار بکند؟ نه، اصلاً نمیتواند این کار را بکند، البته
این مسأله منصوص نیست، استثنای سوم منصوص نیست، ولی
این را از قاعده اهم و مهم به دست میآوریم.
فرض کنید کسی را
وادار میکند که کعبه را خراب کند، و الا کشته میشود، آیا
میتواند؟ هرگز، کعبه اساس اسلام و دین است فلذا تخریب آن
جایز نیست یا خدای نکرده کسی را امر کند که ضرائح
مقدسه ائمه اطهار ع را تخریب کند و از بین ببرد، آیا میتواند؟
اصلاً نمیتواند این کار را بکند هر چند کشته شود.
یا عالم بزرگی را
وادار کند که در ملأ عام شراب بخورد والا کشته میشود، آیا میتواند؟
نه؛ و حال آنکه خوردن شراب در حال تقیه مشکلی ندارد، چون أدم نشان دار
که واعظ شهیر است، مرجع تقلید است، او اگر شراب را بخورد، فردا در هر
نقطه شهر و روستا مغازههای شراب فروشی باز میشود.
الثالث: حرمة التقیه
فیما یتعلق بإساس الدین، إذا تعرض المسلم من قبل أعداء
الدین إلی ما فیه هدم الدین کما إذا أکره علی
تألیف کتاب فی ردّ الإسلام أو التشیع، أو إنکار قواعده المسلمة
فی الأنکحة و المواریث و غیرهما فلیس له العمل
بالتقیة و إن أدّی ترکها إلی حبسه وسلب أمواله و قتله، و ذلک إن
المقام لمصادیق التزاحم و من المعلوم أنّ حفظ الدین و صیانته
أولی و أهم فی نظر الشارع من حفظ المال و النفس، فقد قدّم المسلمون
فی سبیل حفظ الدین، آلاف
الرهایا
حتی قام صرفه و اخضر عوده و بالجمله کلّ عمل یورث فساد
فی الدین و تراجع الناس عنه أو تصلّب الشکوک إلی قلوب
المسلمین فلا تقیه فیه.
و نظیر ذلک إذا کان مکره
علیه أمراً تجوز فیه التقیه کما فی شرب الخمر کما أکره
سلطان الجائر أحد قادة الروحیین أو مرجعاً من مراجع الدین
علی مثل هذه الأمور، تحرم فیه التقیة، إذ فی ذلک العمل
تراجع الناس عن الدین و زعزعة إیمانهم - زعزعة، یعنی
متزلزل شدن ایمان مردم – و بذلک تقف - که چرا حجر بن عدی حاضر نشد از
علی ع برائت بجوید ولذا در مرج العذراء همراه چند نفر از جمله فرزندش
کشته، چون اگر او (که از بر جسته ترین شیعه در کوفه بود) تبرّی
میجست، بقیه مردم هم بر میگشتند واقعاً ولذا حاضر به
تبرّی نشد، از این رو گفتیم که روایات اولی که
میگوید تبرّی نجویید، ممکن است ناظر باشد به
این گونه افراد- تقف علی سرّالسمود- یعنی مقاومت - حجر
بن عدی و أصحابه الذین قتل فی مرج العذراء فمدّوا الرقاب
للسیف و لم یتبرّءوا، و مثله المیثم التمّار و غیره و ذلک
لأنّ هذه الشخصیات من الأماثل الکبار- اماثل جمع أمثل است، امثل به
معنای اول است - من أصحاب علی ع الذین بهم عرف الناس
التشیع و اعتمدوا علیه فلو استجابوا لما دعوا إلیه من البرائة،
حتی السبّ، لخرج الناس عن دین الله وارتدوا.
قال سیّدنا
الأستاذ:
إذا کان الإتقاء موجباً لرواج الباطل و إغراء الناس و إحیاء الظلم
بحیث لو عمل بالتقیة أصبح دین الإسلام الذی هو دین
کلّ فضیلة راضیة، دین المکر و الغدر و الحیلة، مثلاً إذا
أوعد السلطان الجائر عالماً الشریعة و خیّره بین انکار ضرورة من
ضروریات الإسلام و بین قتله، کان الثانی هو المتعین.
حتّی و لو خیّره بین القتل و ارتکاب معصیة من
المعاصی تورث تزلزل الناس عن الدین فحینئذ تحرم التقیة،
لو خیّر مرجع الدینی بین لعب القمار أو شرب الخمر أو کشف
حجاب زوجته بین الناس و بین الحبس و القتل، الثانی هو المتعین،
فلا أظن أنّه یخطر ببال أی فقیه فی هذه المقام العمل
بالتقیة و تحکیم ادلتها علی حفظ الدین و سلامة
العقیدة بین الناس، و المقام من باب التزاحم ألذی یقدّم
فیه الأهم فالأهم علی غیره و لو کانت هناک معاملة علی
الدین و قوانینه و احکامه، فالتقیة تصبح محرمة و إن بلغ الأمر
إلی ما بلغ.
الجهة الخامسةتا کنون بحث ما در جهت رابعه بود
که در جهت رابعه مستثناها را متذکر شدیم،اما در این جهت خامسة سراغ
مسائل فقهی میرویم که هر چند گاه، عدهای سوال میکنند
که عمل تقیهای انجام دادهایم، حکمش چگونه است؟
خلاصه ما کنون ادله تقیه،
زمینه های تقیه، تشدید عمل در تقیه و
استثناهای تقیه را خواندیم، ولی اینک میخواهیم
کم کم از این تقیه در فقه استفاده کنیم.
فرض کنید که من در منطقهای
زندگی میکنم که اگر بخواهم بر تربت حسینی سجده کنم، آنان
خیال میکنند که تربت حسینی صنم است، چرا؟ چون فرق
نگذاشتهاند بین علی و بین لام، این تربت مسجود
علیه است نه مسجود له، مسجود له خداست، بت های آنها مسجود له بود
ولذا در مقابل آنها سجده میکردند، اما تربت سید الشهدا ع مسجود
علیه است نه «مسجود له»، پیغمبر اکرم ص فرموده:
« أُوتِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِمِ
وَ اخْتُصِرَ لِيَ الْكَلَامُ اخْتِصَارا» [1]،
یکی از آنها
«إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِيَ الْأَرْضَ
مَسْجِداً وَ طَهُوراً»
[2].
در یک چنین منطقهای، چه با ید کرد؟ ناچاریم که
یک مقدار خاک را در کیسهای برداریم و بر آن سجده
کنیم، خاک هم برای اینکه از هم نباشد، آن را میپزند و به
صورت مهر در میآورند، خاک «مسجود علیه» است نه «مسجود له، اتفاقاً»
این حدیث در صحیح بخاری نیز آمده است
«إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِيَ الْأَرْضَ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»،
طهور ما یتیمم؟ حال اگر مشکلی پیش آمد، ما معتقدیم
که سجده بر فرش بکن، نمازت هم صحیح است و اعاده ندارد، تیمم بکن و
نمازت درست است، آنها به جای مس،غسل می کنند، آیا اگر من به
جای مسح، غسل بکنم، نماز من درست است یا نه؟ و امثال ذلک که الآن
مسأله حج است، در مسأله حج امثال هیچ اختلافی در اول ماه نبود، اما
گاهی با ما اختلاف در ماه دارند، حالا مبنای اختلاف شان چیست؟
جوابش برای آینده بماند، ما اگر مردم را وادار کنیم که شما تابع
آنها نباشید، کشتار ده برابر میشود ولذا حجی که با آنها انجام
میدهند درست است.
بنابراین،بحث ما در
آینده به تدریج راجع به این گونه مسائل خواهد بود، مسائل نماز،
زکات، حج، اگر زکات مان را به آنها دادیم چگونه است یا اگر با آنها
معامله کردیم، معامله ما چگونه است و حال آنکه آنها خمس نمیدهند،
آیا معاملات ما درست است یا نه؟ در این باره در آینده بحث
خواهیم کرد.