درس تفسیر استاد مصطفوی

93/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 128 سوره آل عمران در موضوع اهل بیت علیهم السلام
آیه 128 سوره آل عمران قال الله تعالی: «لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ».

ترجمه آیه
ترجمه آیه این است که خدای متعال خطاب به پیامبر اعظم میفرماید: در این کار چیزی به عهده تو نیست. و برای آنان خدا توبهشان را بپذیرد و یا عذابشان بکند که آنها ظالم و ستمکارند.

دقت در آیه
میفرماید: « لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ »، آنچه که جلب توجه میکند این است که امر مهمی باشد که فقط خدای متعال این کار را انجام بدهد. این کار چه کاری است؟ اموری که به احکام مربوط است که همهاش احاله شده است به پیامبر اعظم ولی این یک کار ویژهای است. بعد از آن هم خداوند توبه آنها را قبول میکند یا عذاب میکند آنها را، نشان میدهد که این امر مهمی است و مردمی که در برابر این امر قرار دارند، زیر بار این امر نرفتهاند که یا باید عذاب بشوند یا اگر توبه کنند خداوند توبهشان را قبول کند. و این مردم در قبال این امر گویا ظالم هم هستند. این مفاد آیه است. بعد از دقت و اندیشیدن میبینیم که آیه عمقی دارد بنابراین اجمالاً فهمیدیم که یک امر خیلی مهمی است. و بعد هم در قبال آن امر هستند ظالمانی هستند که زیر بار آن امر نمیروند.

مراجعه به تفاسیر
باید به تفسیر مراجعه کنیم. درتفسیر عیاشی روایتی است که این مطلب را بیان میکند. «عن جابر الجعفی قال قرأت عند ابی جعفر علیه السلام قول الله لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ»، جابر بن عبدالله انصاری و جابر جعفی هر دو هم اسمند و هر دو شاگردان امام باقرند. منتها جابر بن عبدالله انصاری از حضرت رسول تا زمان امام باقر بوده است و جابر جعفی در عصر امام صادق و امام باقر بوده است. جابر جعفی میگوید «قرأت عند ابی جعفر علیه السلام قول الله لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ»، این آیه معنایش چه میشود. خداوند برای پیامبر میفرماید « لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ » درحالی که در آیه دیگر آمده است  «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» [1]کل امور موکول به رسول الله الاعظم است. این امر چه امری است که گفته شده است درباره امر به شما چیزی نیست. آقا امام باقر جواب فرمود: «بلی و الله» سوگند به خدا همین است. این امری است که مخصوصاً خدای متعال آن را اعلام و اجراء میکند. «بلی و الله ان له من الامر شیئاً و شیئاً و شیئاً» برای خدای متعال از امر شئای است و شئای است و شئای  است. «و لیس حیث ذهبت ولکنی اخبرک»، آنگونه که ذهن شما رفته است که از پیامبر کار را خدای متعال برداشته و در اختیار خودش قرار داده و مسئولیت را از پیامبر گرفته باشد و کار پیامبر اعظم محدود شده باشد اینگونه نیست. «ان الله تبارک و تعالی لما امر نبیه ان یظهر ولایه علی فکّر فی عداوه قومه له و معرفته بهم» به این معنا که « لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ » یعنی لا تحزن ان الله معک»، امر مهمی بوده که ما فهمیدیم که این امر مهم امر ولایت است. آنگاه که خدای متعال امر کرد پیامبر خودش را که اظهار کند ولایت علی را برای مردم. پیامبر مظلوم بود، در بین مردم قریش از خدا بی خبر کفره فجره آن زمان بود. فکر کرد در عداوت قوم و معرفت پیامبر نسبت به آنها که میدانستند اینها نمیپذیرند. از طرفی دستور آمده، با این نگرانی که حضرت رسول قرار داشت، خدای متعال برایش دستور داد. «و ذلک الذی فضله الله به علیهم» و این ماجرای اعلام ولایت چیزی است که خدای متعال به امیرالمومنین آن را داده است که فضیلت است بر همه آنها. «فی جمیع خصاله»، فضیلت و برتری داده است در جمیع اوصاف کمالیه حضرت علی. روایت تفصیل میدهد که امیرالمومنین چه فضائلی داشته است، «کان اول من آمن برسول الله»، امیرالمومنین اولین کسی بوده است که ایمان به رسالت حضرت رسول داشته. «و بمن أرسله به» قرآن. «و کان انصر الناس لله و لرسوله»، و بهترین یار و یاور بوده است برای خدا و پیغمبر خدا. «و اقتلهم لعدوهما و اشدّهم بغضاً لمن خالفهما»، و بالاترین عدد کشتن عدوی خدا و پیامبر را داشته است و بالاتر بغض را نسبت به مخالف خدا و پیامبر داشته است. «و فضل علم علی لم یساوه احدٌ»، فضل علمش در حدی است که احدی در آن پایه نیست. «و مناقبه لا تحصی شرفاً»، نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند، متحریم چه گویم شه ملک لا فتی را. که در شعرای اهل بیت بالاترین شعر را مرحوم شهریار درباره امیرالمومنین فرمودهاند که همین شعر علی ای همای رحمت است. و در مسلک صوفیها بهترین شعر را مولوی گفته است درباره امیرالمومنین که هنوز شعرای شیعه به آن حد شعر نگفتهاند. مولوی میگوید: تا صورت و پیوند جهان بود علی بود. تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود. این کفر نباشد سخن کفر نه این است تا هست علی باشد و تا بود علی بود. نستجیر بالله ازلی و ابدی که شرعاً و فقهاً ممکن است شبهه غلو داشته باشد و ازلی و ابدی فقط یک مصداق دارد که آن پروردگار عالم است و بشر ازلی و ابدی نیست. و شعر مرحوم شهریار شعری است که قبل از اینکه آقای نجفی ایشان را بشناسد در خواب آقای نجفی آمده بود که کسی چنین شعری گفته است. ما در اشعار بیاوریم که علی ای همای رحمت یا تا صورت و پیوند جهان بود علی بود، اینها را که بیاوریم منبع و مصدر روایی دارد که میفرماید: «و مناقبه التی لا تحصی شرفاً. فلما فکر النبی فی عداوه قومه له فی هذه الخصال»، این خصال بود که باعث عداوت شده بود. آن کسی که طمعی ندارد و آن کسی که ریاست نمیخواهد، آن کسی که زهدش مثیل ندارد، آن کسی دفاعش نظیر ندارد، آن کسی که علمش تا ابد مانندی ندارد تا بلندای ابدیت علم اول بشریت اعلام شده. باعث حسادت میشود. در متن روایت آمده که «فکر النبی صلی الله علیه و آله فی عداوه قوله له فی هذه الخصال و حسدهم له علیها ضاق عن ذلک صدره»، حضرت رسول در این رابطه ناراحت شد و دلتنگ. «فأخبر الله أنه لیس له من هذا الامر شئ انما الامر فیه الی الله» در این رابطه که اینقدر نگران هستید، به عهده پیامبر نسبت به این امر چیزی نیست و هیچ نگرانی نداشته باشید. «انما الامر فیه الی الله»، جز این نیست که این کار مربوط به خداست یعنی کاری است که مستقیما خدا انجام میدهد. «الی الله أن یصیر علیاً وصیه و ولی الامر بعده»، خدای متعال خودش حضرت علی را وصی پیامبر بعد از پیامبر قرار میدهد و ولی امر مردم و ولی امر هستی و ولی امر خلقت بعد از حضرت رسول امیرالمومنین را قرار میدهد. «فهذا عنی الله»، این معنا را خدای متعال قصد کرده است. «و کیف لا یکون له من الامر شئ»[2] در حالی که درباره امور و احکام همه به پیامبر اعظم سپرده شده است. این امر، امر استثنائی است. ولایت است و نگرانی حضرت رسول و فضائل حضرت علی و وصایت حضرت علی و ولی امر بودن حضرت علی علیه السلام فقط از خداست و منحصراً کار خداست مستقیماً بدون هیچ واسطه. عظمت ولایت را درک کنیم. پس از که عظمت ولایت را با این خصوصیت درک کنیم، توجه کنیم که این ولایت با این عظمت چقدر نعمت بزرگی است و ما چقدر خدا را شکر کنیم که معرفتی به این ولایت به دست آوردهایم. روایت 140بعدی «عن جابر قال قلت لابی جعفر علیه السلام قال له لنبیه لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ فسّره بی»، امام باقر این را برای من تفسیر کرد. «فقال أبو جعفر عليه السلام: لشئ قاله الله ولشئ أراده الله يا جابر، ان رسول الله صلى الله عليه وآله كان حريصا على أن يكون علي عليه السلام من بعده على الناس وكان عند الله خلاف ما أراد رسول الله صلى الله عليه وآله قال: قلت: فما معنى ذلك؟ قال: نعم عنى بذلك قول الله لرسوله عليه السلام لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ يا محمد في علي الامر إلى في علي ».[3] امر علیّ با من است. خیلی نکته دارد، حتی برای حضرت رسول میفرماید که برای آن امر اصلی حضرت علی که ولایتش است، آن ولایتی که خلیفه اللهی فی الارض است، آن ولایتی که متصرف در شرع و کون است، آن ولایتی که واسطه هستی است،آن مال من است. که دو معنا دارد: یک معنای اعلامی دارد و یک معنای تجلایی. معنای اعلامیاش این است که ولایت حضرت علی در موقع مقرّر که در نظر است، من اعلام میکنم و شما مسئولیت و نگرانی و اضطرابی نداشته باشید. نشان میدهد که خدای متعال این امر را به عهده گرفت. و آن نکتهای که نکته تجلایی دارد این است که میفرماید «الامر الیّ فی علیّ» با استعانت از آیه دیگر که «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»،[4] آن خلیفه من و واسطه فیض من و او در روی زمین جلوه تامّ خود من در روی زمین است. که دل اگر خدا شناسی به رخ علی نظر کن، به علی شناختم من به خدا قسم خدا را. که اگر معرفت الهی میخواهید به علی نگاه کنید و اگر نجات میخواهید به علی و اگر هم توحید میخواهید به علی. امروز که دنیا شعار توحید میدهند و مخصوصا قسمتی به نام مسلمان شعار توحید میدهند ولی مشرکاند که شرک خاصی دارند به افراد خاصی. و در بیان و عقائدشان یک جمله درستی که توحید را به معنای کلمه دیده نمیشود. اگر بیان امیرالمومنین خطبه اول نهج البلاغه را اسوه متن توحیدی در دنیا اعلام بکنیم جای خودش به طور کامل دارد. «الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون و لا یحصی نعمائه العادّون و لا یودی حقه المجتهدون الذی لا یدرکه بعد الهمم و لا یناله غوض الفطن فطر الخلائق بقدرته و نشر الریاح برحمته و وتّد بالصخور میدان ارضه» . هم کلام مولی در عمق جان آدم اثر میکند و هم محتوا آنقدر زیباست. در بیست و چهار ساعت جزء تعقیبات نمازتان این چند جمله خطبه حضرت علی را تکرار بکنید، در روحیه توحیدیتان اثر میکند و این خطبه به اصطلاح میشود متن نمونه یک در جهت بحث توحید. حالا مولی در این مقام که «مناقبه لا تحصی»و ما نمیتوانیم برسیم به آنجا. و ما را خداوند این نعمت را داد که شدیم پیرو امیرالمومنین و شیعه امیرالمومنین. الان شیعه را به عنوان یک کلمه بسیار نامطلوب و خطرناک اعلام میکنند وهابیها و داعشیها ولی در متون روایی که مراجعه کنیم، تمام این فضائلی که از طریق روات شیعه آمده احیاناً بیشتر و بهتر از طریق ابناء عامه آمده که آمده «یا علی أنت و شیعتک»که شیعه حضرت علی در نصوص آمده که اهل نجاتاند. ما این افتخار را که الان داریم که با این متن و با این صراحت منتها شیعه را آنقدر تبلیغ کردند که بین خودشان پیش ما مثلاً اسرائیل پیش وهابیها کلمه شیعه. در جامعه آل البیت اردن دعوت شده بود از اساتید حوزه علمیه، یکی از بزرگان حوزه آنجا رفت، که من موفق نشدم در آن سفر باشم. گفت رفتیم آنجا به جامعه آل البیت،  مسئول آن گفت که اینجا کلمه شیعه را به کار نبر. کلمه شیعه را اگر بکار ببری یک تنفر خاصی است. شما بگویید اتباع آل البیت و شیعه نگویید. لذا در پاکستان هم نهضت شیعه نمیگویند نهضت جعفری میگویند. این شیعه با این عظمت تبلیغ تا چه حدی که کار به آنجا کشیده شده است. شیعه امیرالمومنین به تعبیر امام خمینی شیعیان امیرالمومنین مثل خود امیرالمومنین ممکن است غریب باشند ولی این غربت عاشقانه است. دیار غربت است و دیار عشق به مولی. ما عشق به امیرالمومنین داریم غریب باشیم دنیا بپذیرد نپذیرد به دنیا کار نداریم. درک کردیم ارزش نوکری را که کسی نوکر بشود برای مولی. ما گدایی درت را به دو عالم ندهیم، کس نگوید که گدای در تو محتاج است. ما درک کردیم و یقین هم داریم که مدارک و فضائل و نصوص و تاریخ و تواتر قطعی مثل علی کسی نیامده و نخواهد آمد و او مولای هستی است. و ما افتخار نوکری که اسم شیعه را هم نگذارند ما میگوییم نوکر مولی هستیم. یک بزرگی گفته بود که من کجا قنبر کجا، یک شخص دیگری هم آمد و تعبیر دیگری به کار برد گفت من کجا و خاک کفش قنبرش کجا. عشق که اوج بگیرد میرسد به جایی که تا خود حذف بشود. تمام وجود ما و تمام عشق ما یک کلمه است و آن ولایت امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه است.

شیعه کیست و خصوصیاتش چیست
شیعه پیرو امیرالمومنین کیست و چه خصوصیاتی دارد؟ امام باقر علیه السلام: «ما شیعتنا الا من اتقی الله»، شیعه علی یعنی کسی که پایبند به واجبات و محرمات باشد. کسی که پایبند به واجبات و محرمات نیست دیگر شعاری است و شعوری شیعه نیست. «ما شیعتنا من اتقی الله و أطاعوا و ما کانوا یعرفون الا بالتواضع و التخشع و اداء الامانه و کثره ذکر الله»، این علائم شیعه است. تواضع و ادب، خشوع در برابر خداست و فروتنی و عبودیت. و تواضع در برابر بندگان خدا، ادای امانت که یکی از نکات ادای امانت این است که این عمر برای ما امانت است، چطوری اداء کنیم این امانت را؟ به تنبلی، به تعیش یا سعی کنیم در راه عبودیت خدا باشد، در راه تحصیل علوم آل البیت باشد در راه ترویج احکام الهی باشد.


[1] حشر/سوره59، آیه7.
[2] تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج1، ص197، ح139. و تفسیر برهان، ج1، ص314، و بحار الانوار، ج6، ص197، و اثبات الهدی، ج3، ص541.
[3] تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج1، ص197.
[4] فتح/سوره48، آیه10.