درس تفسیر استاد مصطفوی

93/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 110 آل عمران در موضوع اهل بیت علیهم السلام
آیه 110 سوره آل عمران: قال الله تعالی: «کنتم خیر أمه أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله»، و آیه 104 همین سوره «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» و آیه 106 همین سوره «یوم تبیضّ وجوه و تسودّ وجوه».آیه 110 را که اول خواندم به جهت محوری بودن این آیه بود.

ترجمه
 «کنتم خیر امه»، خطاب از سوی خدای متعال. ضمیر جمع مخاطب ظهور دارد که مخاطبین موجودین باشند یا مقصودین و معینین باشند علی الاقل. شما بهتر امتی که بیرون آمده است برای مردم و از وصف شما هست که امر به معروف میکنید و نهی از منکر و ایمان به خدا دارید. و شما بهترین امت هستید، این بهترین امت هستید یعنی کلّ مسلمانها فسقه و فجره و اهل نار ندارند؟ که قطعاً دارند. پس این به چه صورت معنا بشود که شما بهترین امت هستید. «اخرجت للناس» که شما برای مردم شدهاید نماد. بعد از این میفرماید: امر میکنید به معروف و نهی میکنید از منکر و ایمان دارید به خدا که جمله انشائی نیست و اخباری است براساس سبک و سیاق. این وضع شماست.

دقت در معنی آیه
آیا واقعا همه مردم از مسلمانها اهل امر به معروف و نهی از منکر هستند؟ نه چنین چیزی نداریم. بنابراین برای فهم این آیه باید دقت کنیم. با ظاهر این آیه مشکل برخورد میکنیم. کل بهترین، بهترین امت باشد، که حضرت خلیل هم امت گفته شد که این بهتر باشد حتی در حد حضرت خلیل یا بهتر از حضرت خلیل کل مسلمانها که نمیشود. و بعد همه امر به معروف و نهی از منکر بشوند و برای مردم بهترین جلوه کنند، التزام به این امر با واقعیت تطبیق نمیکند. باید منظور از این خیر امه یک عده باشد نه همه، خطاب هم اختصاص داشته باشد به عده خاص نه به همه تا معنا درست بشود.

مراجعه به نصوص و روایات
 تا اینجا که رسیدیم از نظر فهم و تمعق به ظاهر قرآن، از روایات و نصوص استفاده کنیم که منظور از این خیر امه چه باشد.

تفسیر قمی
مرحوم علی بن ابراهیم قمی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تفسیرش «قوله کنتم خیر امه اخرجت للناس» که روایت سندش صحیح است، حدثنی ابی عن ابن ابی عمیر عن ابن سنان «قال قرأت عند ابی عبدالله علیه السلام کنتم خیر امه اخرجت للناس فقال ابوعبدالله خیر امه امیرالمومنین و الحسن و الحسین علیهم السلام فقال جعلت فداک کیف نزلت، قال نزلت کنتم خیر امه» که این تلقی نمیشود که در تفسیر قمی آیات فرق داشته، نزلت با تفسیر «کنتم خیر ائمه اخرجت للناس»، این ترجمه و تفسیرش است. دلیل هم امام صادق اقامه میکند «ألا تری مدح الله لهم» نمیبینی که خداوند در این آیه مدح و ستایش کرده است برای ائمه که گفته است «تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر»[1]، شما امر به معروف و نهی از منکر میکنید. این امر به معروف و نهی از منکر در تاریخ بشریت تجسّمش به وسیله وجود ائمه معصومین و امیرالمومنین و امام حسن و مخصوصا سید الشهداء است که فعلش بر قولش گواه است. که در آن آخرین فرمایشات خودشان در کربلا فرمودند: انی ما خرجت‏ اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه‏ جدی، ارید عن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر. یکی از مجتهدین میگوید که من این آیه را در جوانیهایم که بحث میکردم معنای آیه اگر تفسیر به رأی بشود که از محرّمات است اما تفسیر قرآن به عنوان برداشت یا رجائی اشکال ندارد، میگوید من این آیه را در جوانیهایم خودم تطبیق میکردم که این آیه عجیب تطبیق میکند به سید الشهداء. بعدش هم در تفسیر دیده است که مصداق بارز این آیه سید الشهداء و ائمه معصومین هستند.

تفسیر عیاشی
و در تفسیر عیاشی عن حماد بن عیسی عن بعض اصحابه، سند مرسله است ولی این سند باید معتبر باشد چون حماد بن عیسی از اصحاب اجماع است و مروی عنهاش اعتبار دارد. «عن ابی عبدالله علیه السلام قال فی قرائه علی علیه السلام کنتم خیر ائمه اخرجت للناس قال هم آل محمد صلی الله علیهم»[2]. و همینطور روایت ابوبصیر «انما انزلت هذه الآیه علی الرسول و فی الاوصیاء خاصه فقال خیر ائمه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر هکذا و الله نزل بها جبرئیل و ما عنی بها الّا محمدا و اوصیائه صلوات الله علیهم». تفسیر معتبری مثل تفسیر قمی و تفسیر شیخ عیاشی مطلب را استفاده کردیم و از نظر مستند اشکالی نیست. اما در ارتباط با این مطلب نکاتی را اشاره کنیم. اما درباره امر به معروف و نهی از منکر اولا ائمه معصومین علیهم السلام اهل امر به معروف و نهی از منکر به معنای واقعی کلمه است و برای کسی دیگر اگر اطلاق بشود اطلاق مجازی است. و ثانیا ما که پیرو اهل بیت هستیم همیشه باید به این امر به معروف و نهی از منکر توجه کنیم. علامت شیعه بودن و پیروی اهل بیت دو چیز است: 1. التزام به واجبات و محرمات که امیرالمومنین فرموده است که شیعه ما کسی است که ملتزم به واجبات و محرمات باشد. 2. آمر به معروف و ناهی از منکر در حد وسع ما. اولاً از لحاظ شخصی عنوان پیروی را برای ما درست میکند و ثانیاً برای روح ما یک قوت و معنا میبخشد و ثالثا آثار ایجابیه عملیه فراوانی دارد که اصلاً در تاریخ محققین به این نظر شده باشند که اگر امر به معروف و نهی از منکر این برنامه عملی بشود که هیچ مشکلی در جامعه اسلامی انسانی وجود نخواهد داشت.

اما مراحل امر به معروف و نهی از منکر و مراحل آن
اولا امر به معروف و نهی از منکر مراحل دارد. امر به معروف و نهی از منکر الزامی و غیر الزامی. الزامی فقط واجبات و محرمات است و غیر الزامی که «المومن مرآه المومن»، مثلا شما دیدید که لباس او خیلی آماده نیست اگر آشنا نیستید از نزدیک با اجازه و ادب و احترام بگویید و اگر با او آشنا هستید صریح میگویید.

سوال:
جواب: در جامعه فکر میکنید که ما فقط درس و بحث و خدمت نکنیم. خدمات حلقه حلقه است، این حلقه به آن حلقه وصل است، حلقه اولی معارف و دروس دینی است. این حلقه اولی را اگر شما حفظ نکنید از بین میرود و اساس از بین میرود. این حلقه اولی که درست بشود ناخودآگاه حلقات دیگر وصل است و خودتان موفق میشوید که بقیه کارها را بکنید در خدمات اجتماعی. یک روحانی موفق روحانی است که پایبند به واجبات و محرمات و یک کار اصلی دارد و بقیه کارهایش فرعی، کار اصلیاش درس است و کارهای دیگر، خدمات و مسئولیتها خودش میآید. اگر شما دنبال مسئولیت رفتید، سرگردانید. در یک حد متعارف اشکال ندارد اما اگر همیشه سرگردان بودید دنبال مسئولیت و کار تا ابد سرگردانید. و اما اگر کارتان را درست تنظیم کردید و مسیرتان را مستقیم حرکت کردید، مسئولیتها و جایگاهها خودش به سراغ آدم میآید. امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه به او گفتند که شما مرجعیت را قبول میکنید، فرمودند من دنبال مرجعیت نمیروم، مرحوم آشیخ مرتضی حائری میگفت که امام خمینی را ما احتمال نمیدادیم که در جامعه وارد بشود و کار اجتماعی سیاسی انجام بدهد. آنقدر آدم عارف مشرب اهل سلوک سر به زیر درس خوان متمحض که احتمال نمیدادیم که اینگونه بشود. این برای چی است؟ برای اینکه کارش را درست کرد تا شد فقیه و بعد از که قدرت فقهی بالا پیدا کرد. اگر یک وقتی خواستید مقام علمی و فقهی امام خمینی را بفهمید کتاب بیع ایشان را مراجعه کنید که خودش نوشته و نجف هم شخصاً کار کرده که خیلی عمیق است. کارش را متمحض انجام داد و در موقعی که نجف هم بود کار اصلیاش کار فقهی بود. از همان دور انقلاب ایران را هم مدیریت میکرد ولی کار اصلیاش فقهی بود. این کتاب بیع که مقدرات را تعیین کرده است، همان جا تنظیم کرده است که چهار جلد است و بسیار دقیق و مبسوط هم است. مسئله امر به معروف و نهی از منکر آثار برای خود ما دارد و وظیفه خود ماست، منتها روحانی که امر به معروف میکند ولو به آدمی که احتمال نمیدهید که از شما ناراحت بشود، حتی شما میگویید که این به منزله فرزند است و گاهی ممکن است خاطرش بگیرد، لذا باید بسیار با ادب و خوشرویی و تبسم و تواضع. که فرزدق درباره امام سجاد میگوید«یقضی حیاء و یقضی من مهابته فلایکلّم الاّ حین یتبسم». خشونت در اسلام نیامده، الگوی ما اهل بیت است، صحبتش با تبسم بوده. این یکی از عوامل اصلی موفقیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برخورد با خلق عظیم ایشان بود. تا ابد تاریخ اگر بنگرد و بفهمد امر به معروف که در دنیا آمده مثلا ظلم ستیزی و گرایش به خدا و عبودیت و اخلاص و برای رضایت خدا از تمام جان و مال گذشتن، این اسوه اصلیاش اهل بیت بوده که شک و شبههای در این نیست. در مطالعه روشنفکرهای تاریخ معاصر امر به معروف و نهی از منکر که مورد مطالعه قرار گرفته است اعجاب انگیز شده است. یک کتابی نوشته اخیرا به نام امر به معروف و نهی از منکر که نویسندهاش خارجی است به نام مایکل کوک که این در آمریکا در ایستگاه اتوبوس یا قطار میبیند که یک خانمی مورد حمله یک فردی قرار میگیرد، دید یک جوانی آمد به دفاع و نگذاشت خانم را اذیت و آزار بکند. این آدمی که نویسنده شده سوال کرد که شما با این خانم چه نسبتی داشتید؟ هیچ، میشناسید؟ نه. چرا دفاع کردی؟ گفت که مسلمانیم و پیرو امیرالمومنینیم و دستور داریم امر به معروف و نهی از منکر. شرح داد که نهی از منکر این است. اول از خود آن شخص نهی از منکر و امر به معروف توضیحش را گرفت و بعد تحقیق کرد و دو جلد نوشته درباره امر به معروف و نهی از منکر. اما خیلی جای تأسف است که در جهان امروز مسلمانها به نام مسلمان عامل قبیحترین منکرند. شما در تاریخ بشر منکری بالاتر آن فحشاء و زنای محصنه به نام نکاح جهادی که بدترین و زشتترین منکر تاریخ بشریت است. و لا اله الا الله را هم مینویسند، سر بریدن و بی رحمی و قتل و غارت که از شدیدتر موارد منکرات است. مشکل همین است الان منکرات تا این حد که میروند با اسرائیل هماهنگ میشوند، بهترین عزیزانی که فرماندهان نظامی حزب الله بودهاند یک سرداری هم به نام الله دادی از عزیزان سپاه هم بوده در جمع آنها، این تکفیریها یعنی ناهیان معروف و آمران منکر با اسرائیل هم دست میشوند و اینها را به شهادت میرسانند. مشکل جهان اسلام همین نهی معروف و امر به منکر شده است. این امر به معروف و نهی از منکر آدم را رو سفید میکند و در آخرت هم.

تفسیر فرات کوفی
 این «یوم تبیض وجوه و تسودّ وجوه» که در آیه قرآن آمده است، مرحوم فرات کوفی در تفسیرش نقل میکند از حسین بن سعید اهوازی و همینطور مسند تا امام صادق علیه السلام که فرمود اینهایی هستند که پیروان امیرالمومنین هستند و امر به معروف میکنند و نهی از منکر میکنند. یک مسئله فقهی هم است که امر به معروف را اگر احتمال عقلایی میدهید که قبول میکند بگویید. اگر دیدید مجلس فسقه است و اصلا اثر نمیکند لازم نیست. و در مجلسی که هستید اگر امر به معروف بسیار ساده گفتید و بعد قبول نکردند، وظیفهتان تمام شده است و مشکل دیگری ندارد. و در برابر امر به معروف اگر طرف برخورد شدید کرد با او درگیر نشوید، که این نکاتی است بحث فقهی هم در آن وجود دارد. آدمی که امر به معروف میکند صورتهای نورانی دارد، رو سفید است در دنیا و آخرت. در دنیا که معلوم است کسی که امر به معروف کرده سربلند است و روسفید است. و اما در آخرت، امام صادق میفرماید:«يحشر يوم القيامه شيعه علي رواء مرويين مبيضه وجوههم، مبیضه وجوههم و یحشر اعداء علی وجوههم مسوده ظامئین ثم قرأ یوم تبیض وجوه و تسودّ وجوه». روز قیامت پیروان امیرالمومنین محشور میشوند با چهرههای روشن و نورانی و سیراب، در حالت بسیار پر از آرامش و آسایش. و دشمنان علی که روز قیامت محشور میشوند روسیاهاند. حقیقت روسیاهی و روسفیدی در یک کلمه گره خورده است: حبل الله امیرالمومنین که در جلسه قبل گفتم. «و ظامئین»، اینها از تشنگی در حد فشار هستند، چون راه هدایت و نجات را ترک کردند و به حبل شیطان دست زدند. همین فرات کوفی ادامه میدهد، از ابان بن تغلب «سألت اباجعفر ضربت علیهم الذله اینما ثقفوا الا بحبل من الله و حبل من الناس» در تفسیر آمده است که حبل من الله کتاب الله است و حبل من الناس امیرالمومنین است. این البته برای یهود گفته شده که «ضربت علیهم الذله اینما ثقفوا» که الان هم از چشم مردم افتاده و فعلا منفورترین دولت اسرائیل است. نجات فقط در تمسک به حبل الله و در تمسک به ولایت رسول الله الاعظم امیرالمومنین و ائمه اطهار.   


[1] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج1، ص110.
[2] تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج1، ص195، ح128.