درس خارج فقه استاد مصطفوی

93/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه تفسیر آیه 33 و 34 سوره آل عمران در موضوع اهل بیت علیهم السلام
«ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین، ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم».

ادامه بحث درباره ذریه در آیه 33 آل عمران
گفته شد که اصطفاء الهی درباره پیامبران ادامه پیدا میکند به ذریه که آن ذراری که بعضشان از بعض دیگر است. روایات و تحلیلهای مختصری در این رابطه از منابع معتبر امامیه و ابناء عامه گفته شد. مبنای بحث ما این است که آیات را براساس روایات توضیح بدهیم و تفاسیری که ما در این رابطه در اختیار داریم، تفسیر عیاشی، تفسیر قمی، تفسیر برهان، تفسیر صافی و تفسیر منسوب به امام عسگری سلام الله علیه. در ادامه بحث از ذریه که از یک سو بحث ذریه کامل نشده بود، و از سوی دیگر در این روایت میبینیم که بحث از ذریه درباره امیرالمومنین علی بن ابی طالب بسیار مطلب مهم و دقیقی دارد که به مناسبت ایام هم تعرض بشود.

تفسیر عیاشی و 12 خصلت برای محب علی علیه السلام
روایتی در تفسیر عیاشی آمده: عن ابی عبدالرحمن عن ابی کلبه عن ابی جعفر علیه الصلاه و السلام، روایت از امام باقر است سلام الله علیه با سندی که در تفسیر عیاشی است. «قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم»، این یک بیان جامعی است درباره ذریه که در تمامی نصوص به این جامعیت من ندیدم. «قال رسول الله الروح و الراحه و الرحمه و النصره و الیسر و الیسار و الرضا و الرضوان و المخرج و الفوز و القرب و المحبه من الله و من رسوله»، این دوازده مورد از سوی خدا و از سوی پیامبر «لمن احبّ علیا». روح که راحت روحی و راحت که راحت جسمی است، نصرت پیروزی است مطلقا، یسر وضعیت زندگی با آسایش و آرامش، یسار مسیر روبه راه، انحراف ندارد. رضا رضایت خداوند، رضوان بهشت خدا، مخرج نجات از گرفتاریها، فوز هم رستگاری، قرب منزلت در پیش خدا، محبت که محبت است. این دوازده مورد از سوی خدا و از سوی رسول خدا اختصاص دارد لمن احبّ علیا، برای کسی که علی را دوست دارد، یک عطفی هم دارد که مطلب را کامل کند «لمن احبّ علیا و إأتمّ بالاوصیاء من بعده» تا حضرت حجت سلام الله تعالی علیه. ما اگر یک مورد را پیدا کنیم، محبت خدا و محبت پیامبر که برای کافی است. حدیث معتبر است و کتاب هم تفسیر عیاشی است. و بعد از این اعتبار یک فراز آخرش که محبت باشد کافی است اما ببینیم مقام قرب یعنی تقرب به خدای متعال و تقرب به حضرت رسول برای کسی است که حضرت علی را دوست دارد. در ادامه میفرماید: «حق علیّ أن أدخلهم فی شفاعتی»، نسبت به کسانی که علی را دوست دارد و ائمه را به امامت قرار دارند حق است بر گردن ما که مشمول شفاعت است. «و حق علی ربّی أن یستجیب لی فیهم» و برپروردگار ما براساس لطف خودش حق است که استجابت کند برای ما نسبت به شفاعتی که برای اینها انجام میدهد. «لانهم اتباعی و من تبعنی فانه منی»، کسی که علی و ائمه را به امامت قرار دارند، اتباع من هستند و از من هستند و کسی که من را متابعت کند، «فانهم منی» مثل ابراهیم و امتش. «لانه منی و انا منه»، برای اینکه علی از من است و من از علی هستم. «دینه دینی و دینی دینه و سنته سنتی و سنتی سنته و فضلی فضله و انا افضل منه و فضلی له فضل و ذلک تصدیق قول ربی ذریه بعضها من بعض[1]». در روایت دیگر در همین تفسیر عن ابی ایوب «قال سمعنی ابوعبدالله علیه السلام و انا اقرء ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین فقال لی و آل محمد کانت فمحوها و ترکوا آل ابراهیم و آل عمران»[2]. دو جمله را گذاشتهاند و جمله سوم که ما گفتیم جمله سوم تفسیر بوده و تفسیر آن را کنار گذاشته. و روایت بعدی عن ابی عمرو زبیری عن ابی عبدالله علیه السلام «قال قلت له من الحجه فی کتاب الله ان آل محمد هم اهل بیته»، سوال کردم از امام صادق دلیل شما بر این مطلب چیست که گفته میشود آل پیامبر اهل بیت اوست؟ دلیل را امام صادق فرمود: «قول الله تبارک و تعالی ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران و آل محمد علی العالمین ذریه بعضها من بعض[3]». بنابراین ذریه از حضرت علی علیه السلام تا ائمه که مقام ولایت را دارند و فقط نزول وحی برای آنها مستقیما نیست و محبت علی علیه السلام در آن حد گفته شد. و امام هادی علیه السلام روایتی را نقل میکند که «وجدنا من قول رسول الله»، یعنی این روایت از حضرت رسول قطعا صادر شده است، «وجدنا من قول رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من أحبّ علیا فقد أحبنی و من احبنی فقد احب الله».

معنی اتمام نعمت و اکمال دین
بعد از آن اوصاف و این محبت و این خصوصیت درباره ذریه و آن هم درباره امیرالمومنین سلام الله علیه آمده است، یک معنای  دیگر هم روشن شد که آن معنای اتمام نعمت و اکمال دین است. اولا از لحاظ سند در طریق اهل بیت که هیچ اشکال و شبههای وجود ندارد که پس از ماجرای عید غدیر که امیرالمومنین که به ولایت برای مردم از سوی پیامبر به دستور خدا اعلام شد که این مطلب اتمام نعمت و اکمال دین بود، و آنجا آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» نازل شد. از طریق روات اهل البیت که مطلب قطعی است و شبههای در آن وجود ندارد که تواتر لفظی اگر نباشد، تواتر معنوی قطعی است.

اما کتب اهل سنت
اما از طریق ابناء عامه کتاب درّ المنثور سیوطی در تفسیر همین آیه شماره 3 سوره مائده روایت را نقل میکند از ابن عساکر از ابی هریره که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم که امیرالمومنین را به ولایت منسوب کرد، عمر بن الخطاب آمد گفت «بخ بخ لک یا علی اصحبت مولای و مولی کل مسلم» و پس از این اعلام این آیه نازل شد «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی». و همینطور خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغدادی روایت را نقل میکند داستان غدیر را مسند نقل میکند و تبریک خلیفه و بعد نزول این آیه[4]. بنابراین آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» از طریق شیعه و سنی آمده. پس از که این نزول و این ماجرا از لحاظ شیعی و سنی درست بود، نگاهی درباره اتمام نعمت که فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی».

سوال و جواب در مورد اینکه مگر زمان پیامبر دین کامل نبود
سوال: گفته میشود که مگر با پیامبر اعظم دین کامل نبود؟ جواب آن این است که کمال دین ابعاد دارد: یکی از نکتههای اصلی در جهت کمال دین استمرار و جاودانگی دین است. ادیان الهی هیچ کدام دین کامل در شکل دین اسلام اعلام نشد. پس دین کامل که اعلام شده، دین محدود به مقطع زمانی بوده.

رمز و راز خاتمیت، ولایت است
 «اکملت لکم دینکم» دین کامل شد در عمود زمان الی الابد، تا ابد ائمه و اولیاء و اوصیاء هستند و مقام پیامبری محفوظ است و ولایت ولی اللهی محفوظ است و این دین هم تا ابد دین جاودانه و سرمد است که به آن صدق میکند «اکملت لکم دینکم». این منظور از کامل شدن دین. لذا گفتهایم رمز و راز خاتمیت ولایت است. اگر ولایت نبود، خاتمیت معنا نداشت، برای اینکه پیامبری و نبوت در هر مقطع تاریخی و زمانی یک ضرورت است. واسطهای بین خالق و مخلوق واسطه کونی است، و واسطه ارشادی و هدایتی است و واسطه نوری است. و آن یک ضرورتی است که در بحث نبوت گفتهایم. آن ضرورت بعد از رحلت پیامبر توسط ائمه جواب میگیرد و حل میشود. ادامه دارد خاتمیت، در حقیقت خاتمیت نیست، و در حقیقت استمرار است. استمرار نبوت به وسیله ولایت. این معنای اکمال دین است.

سوال: در قرآن آمده است خاتم النبیین، میشود گفت مسامحه خاتم النبیین است.
جواب: اصطلاحات فرق میکند، اصطلاح قرآن همان است اما اصطلاح علمی و عقیدتی و کلامی این است. اختلاف در اصطلاح مخالفت با قرآن نیست. آن اصطلاح قرآنی را در بحث کلامی عقیدتی اگر بکار ببریم، معنایش استمرار است نه ختم. در قرآن همان با معنی قرآنی که ختم بعثتهاست، ولی ما در بحث عقائد و کلام میگوییم پیامبر و ضرورت پیامبری که ایجاب میکند پیامبری باید باشد بین مردم، این استمرار دارد به توسط ولایت. بنابراین اکمال دین بیان شد.

اتمام نعمت
اما اتمام نعمت چیست؟ اجمال آن این است که اتمام نعمت یعنی نعمت تمام شد و آخرین نعمتی که در دنیا برای انسان وجود دارد، آخرین نعمت تمام شد. این آخرین نعمت عبارت است از ولایت امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه. چرا این تمام نعمت است و چیزی برای بشریت از باب نعمت باقی نماند؟ چون ولایت امیرالمومنین نسبتا یک نور یا یک ولایت ابدی و ازلی است. تازه نیامده، کتاب اصول کافی مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام با سند نقل میکند «قال ولایتنا ولایه الله التی لم یبعث نبیا قطّ الا بها[5]»، ولایت ما ولایت خداست آن ولایت ازلی و ابدی است که نعمت تمام میشود، که هیچ پیامبری مبعوث نشده است الا به وسیله این ولایت. از امام رضا علیه السلام «قال ولایه علی علیه السلام مکتوبه فی جمیع صحف الانبیاء»، در تمام کتب آسمانی و کتابهای پیامبران ولایت حضرت علی مکتوب است. «و لم یبعث الله رسولا الا بنبوه محمد صلی الله علیه و آله و سلم و وصیه علی»[6]، این است معنای اتمام نعمت. بنابراین ولایت ازلی و ابدی است. و روایت دیگر الحسین بن محمد عن معلی بن محمد عن محمد بن جمهور قال حدثنا یونس عن حماد بن عثمان عن الفضیل بن یسار عن ابی جعفر «ان الله عزوجل نصب علیا علماً»، خدا حضرت علی را علمی را نصب کرده، بینه و بین خلقه، این علم هدایت است، این علم رشد است، این علم تقواست، این علم تدین است، این علم تصدیق رسول الله است، این علم تصدیق قرآن است. «نصب علیا عَلَماً بینه و بین خلقه فمن عرفه کان مومنا»، لذا معرفت امیرالمومنین علامت مومن است، «من عرفه کان مومنا و من انکره کان کافرا»، کسی که علی را انکار کند، کافر است. «و من جهله کان ضالّا»[7]، گمراه کسی است که مولی را خوب نشناسد، کسی جاهل است و حقش را و مقامش را نمیفهمد این گمراه است. «و من نصب معه شئ کان مشرکا»، کسی که در برابر علی یک کسی دیگری خودشان نصب کنند، چون دیدید در ابتداء فرمود: «ان الله عزوجل نصب علیا»، نصب از سوی خدا بوده و دستور داده به پیامبر، آن روز غدیر در حقیقت نصب علی از سوی خدا بود، «بلغ ما انزل الیک». «و من جاء بولایته دخل الجنه»، کسی که ولایت امیرالمومنین را دارد، جواز ورود در بهشت است. این روایت نظیرش از طریق ابناء عامه هم آمده که بدون ولایت علی کسی وارد بهشت نمیتواند بشود. این است که اتمام نعمت، نعمت آسایشبخش و آرامش آفرین است. آنکه روح آدم را آرامش میدهد محبت علی است و آنکه برای آدم آسایش جسمی میدهد، محبت علی است.

معنی محبت به علی علیه السلام محبت عن معرفه است
منتها اگر سوال بشود که این محبت چه باشد؟ ما اشاره کردیم که منظور از محبت آن علاقه قلبی بر خواسته از معرفت علی است. کسی که این ولی الله را بشناسد و به او دل بدهد و به او علاقه قلبی پیدا بکند، این محبت به معنای کلمه است. محبت عامیانه و ساده نیست که احساساتی باشد، محبت عن معرفه باعث ورود در بهشت و آسایش جسمی و آرامش روحی میشود. 


[1] تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج1، ص169، ح33.
[2] تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج1، ص169، ح34.
[3] تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج1، ص170، ح35.
[4] تاریخ بغدادی، خطیب بغدادی، ج8، ص284.
[5] اصول کافی، شیخ کلینی، ج1، ص437، باب فیه نتف و جوامع من الروایه فی الولایه، ح3.
[6] اصول کافی، شیخ کلینی، ج1، ص437، باب فیه نتف و جوامع من الروایه فی الولایه، ح6.
[7] اصول کافی، شیخ کلینی، ج1، ص437، باب فیه نتف و جوامع من الروایه فی الولایه، ح7.