درس خارج فقه استاد مصطفوی

93/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 33 سوره آل عمران درباره ولایت اهل بیت علیهم السلام
عنوان بحث روزهای چهارشنبه ما تفسیر آیات ولائی، یعنی آیاتی که دلالت بر ولایت اهل بیت دارند. ترتیب هم این است که از اول کتاب الله یعنی از ابتدای قرآن این آیات را دنبال میکنیم و شیوه و روش بحث ما این است که اول آیه را که مورد نظر قرار دادهایم تلاوت میکنیم و بعد ترجمه و بعد درباره فهم و برداشت از آیه با تفکر ابتدائی از آیه چه میفهمیم و بعد هم به تفاسیر مراجعه میکنیم. عمدتا به تفاسیری که از مفسرین اهل ولایت آمده است مثل تفسیر عیاشی، تفسیر قمی، تفسیر هویزی، نور الثقلین و تفسیر منسوب به امام عسگری و تفسیر برهان و نصوص. اگر در ضمن از منابع اهل سنت هم نکتهای داشتیم، یادآور میشویم ولی در فکر این نیستیم که این تفاسیری که بحث میکنیم بعضی از ابناء عامه این تفاسیر را قبول نداشته باشد. معیاری قبولی آن نیست که آن تفسیری را رعایت کنیم که ابناء عامه قبول ندارند. مثلا ابناء عامه تفسیر قمی را قبول ندارند در حالی که از اعتبار فوق العاده بالایی برخوردار است. یکی از توثیقات عامه که شاید معتبرترین توثیق عام سند تفسیر قمی است که راوی که در سند تفسیر قمی آمده باشد، آن راوی معتبر است. علی بن ابراهیم قمی هم استاد شیخ کلینی است و اگر اعتماد به علی بن ابراهیم قمی نشود، سلسله روات باید مورد سوال قرار بگیرد، وثقات و متانت علم ایشان مایه افتخار اتباع آل البیت است. عیاشی هم همینطور و از اعتبار بالایی برخوردار است.

آیه 33 سوره آل عمران
از اول قرآن که بحث کردیم، رسیدیم به آیه «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین، ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم».

ترجمه
خداوند برگزیده است پیامبر بزرگوار حضرت آدم و حضرت نوح را به عنوان پیامبری برگزیده است و آل ابراهیم و آل عمران را بر عالمین. عالمین به معنای مردم جهان است. برگزیدن به قرینه معلوم است که به نبوت است و منصب الهی است. آل ابراهیم هم معلوم است که یک فرد نبوده، از خاندان حضرت ابراهیم بوده است، آل عمران هم یک نفر نبوده، هارون و حضرت موسی و چند نفر بوده تا بشود آل. این ترجمه است و  بعد «ذریه بعضها من بعض» ذریه متعلق است به «اصطفی» که برگزیده است ذریهای را از این تبار بعض این ذریه از بعض دیگر «و الله سمیع علیم». خداوند شنوا و داناست.
دقتی که در این آیه بکنیم، برگزیدن الهی است به خود پیامبر و بعد به ذریههایشان. ذریه هم مورد اصطفاء و برگزیدن خداوند متعال قرار میگیرد. این کلمه ذریه که یک نسلی است در مرتبه فرزند و نوه قطع نمیشود، باید بیشتر از این باشد، ذریهای که سلسه اعقاب به حساب بیاید و در حد اولاد نیست.

معنی ذریه
اولاد فرق دارد با ذریه، اولاد نگفته است، ذریه یعنی بیشتر از حد اولاد. برای حضرت ابراهیم در آن تاریخ خودش و برای عمران در آن تاریخ خودش حضرت موسی و هارون «ذریه بعضها من بعض» نداشتیم، این کجا باشد؟ ما در دقت به این آیه دیدیم یک اصطفاء الهی است و برگزیدن با لطف خدا آن هم خود پیامبران و بعد ذریهشان را و قسمتی بعد از قسمت دیگر. این مقدار را میفهمیم اما تطبیق این را از کجا به دست بیاوریم، منظور از ذریه چه کسانی هستند و منظور از این اصطفاء چیست و آل ابراهیم و آل عمران را اجمالا میفهمیم ولی اگر نصوص توضیح بدهد که این آل ابراهیم و آل عمران چه کسانی هستند.
مراجعه به تفسیر
مراجعه میکنیم به تفسیر، کتاب تفسیر عیاشی روایت عن حنان بن سدیر عن ابیه که از اصحاب امام باقرند و در اعتبار و وثاقتشان که شبههای نیست، از اجلاء هستند. «عن ابی جعفر علیه السلام قال»، این روایت تا اینجا که حنان باشد و سدیر باشد، معلوم است که از اجلاء و مشایخ است اما بقیه سند کجاست؟ مولف آمده کتاب تجدید چاپ کرده، گفته متن روایت را کار داریم، راویها را انداخته و حذف کرده. یک سلسله روایات معتبری که اینجا بوده سندهایش حذف شده. ولی روایتی که میرسد به حنان بن سدیر معلوما سند درستی است و خود کتاب تفسیر عیاشی هم از اعتبار بالایی برخوردار است. «قال ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریه بعضها من بعض قال نحن منهم و نحن بقیه تلک العتره»[1]. بقیه یعنی آخرین دسته از ذریه و از اولیاء این طیبه. حدیث دیگر حدیث شماره 30 عن هشام بن سالم که اگر بقیه سند درست بود، هشام بن سالم که از اصحاب امام صادق و از اجلاء است. «قال سالت اباعبدالله علیه السلام عن قول الله ان الله اصطفی آدم و نوح فقال هو آل ابراهیم و آل محمد علی العالمین فوضعوا اسما مکان اسم[2]»، آل ابراهیم را جای آل محمد قرار داده است. و روایتی از تفسیر قمی «قال العالم علیه السلام» که عالم آل البیت آقا امام رضا علیه السلام است. این آیه را میفرماید «نزل و آل عمران و آل محمد علی العالمین فاسقطوا آل محمد»[3]. متن بیان تفسیر قمی است، ولی ممکن است اینگونه باشد که در آیه تفسیری وجود داشته که پس از آل عمران تفسیر شده است آل ابراهیم به آل رسول ولی آن تفسیر نیست و الان متن آمده و آن تفسیر وجود ندارد. تا الان منابع خودمان است، اما تفسیر الدر المنثور میگوید اخرج ابن جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم، این از آن احادیثی است که مثلا ما بگوییم نقل شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ کلینی، چنین سندی است. بسیار با اعتبار بالاست. عن طریق علی عن طریق ابن عباس، گفتهاند که آل ابراهیم و آل عمران در آیه تفسیرش این است که «هم المومنون من آل ابراهیم و آل عمران و آل یس و آل محمد[4]» که بین ابناء عامه شبهه و اشکالی نسبت به اعتبار در المنثور وجود ندارد و تفسیرش هم روایی است مثل تفسیر نور الثقلین و تفسیر قمی و تفسیر عیاشی. تفسیر چهارم شواهد التنزیل حاکم حسکانی که بسیار معتبر و جای شبهه و اشکال در بین ابناء عامه نسبت به این تفسیر وجود ندارد. این آیه را که نقل میکند «ان الله اصطفی آدم و نوحا» روایتی نقل میکند که اخبرنا ابوبکر ابن ابی الحسن الحافظ قال اخبرنا عمر بن الحسن بن علی بن مالک تا میرسد به اعمش، حصین بن مخارق عن الاعمش عن شقیق «قال قرأت فی مصحف عبدالله» که عبدالله ابن مسعود است که ابن مسعود اعتبارش پیش ابناء عامه در صدر است. قرآنی که پیش ابن مسعود بود قرائت کردم « ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران و آل محمد علی العالمین[5]».  روایت دیگری که آمده است از ابن مسعود در سند نسبتا طولانی و معتبری. ابن مسعود «کان یقرأ ان الله اصطفی آدم و نوح» الآیه، یقول ابن عباس، اینجا ابن عباس حدیثی را نقل میکند، میگوید آیه را ابن مسعود اینگونه میخواند «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل احمد علی العالمین»[6]. این آیه با نقل این دو تا روایت معتبر براساس توجیه و تفسیر ما آل ابراهیم تفسیر شده. این تهمت تحریفی که ابناء عامه به اتباع آل البیت اعلام میکنند، مراجعه کنید حتی در الفقه علی المذاهب الاربعه آیه رجم و امثال مواردی را داریم که آنها میگویند آیه در زمان حضرت رسول چیز دیگری بوده از جمله آیه رجم حذف شده طبق سند ابناء عامه. خودشان تحریف را مکرر اعلام میکنند و سیدنا الاستاد در کتاب البیان با یک تحقیق دقیقی میفرماید: براساس سند معتبر ابناء عامه تحریفی در آیات قرآن آمده است که ما به هیچ وجه تحریف را قبول نمیکنیم و ما از سلامت قرآن دفاع میکنیم. واقعیت قضیه تا کجاست و اعلام و تبلیغ تا کجاست؟ اعلام و تبلیغ این است که شیعه قائل به تحریف است، البیان را مراجعه کنید ببینید که تحریف واقعیتش چه میشود. براساس نقل صحیحشان باعث تحریف میشود و سید میفرماید: به هیچ وجه نمیتوانیم تحریف را قبول کنیم و ادلهای داریم برای صیانت قرآن از تحریف. حسکانی یک چیزی را اضافه میکند،  میگوید: «ان لم تثبت هذه القرائه فلا شک فی دخولهم فی الآیه». اگر این قرائت هم ثابت نباشد که آل محمد در آیه باشد، آل رسول ال ابراهیم است و قطعا در این آیه داخل است. این آیه را تا به اینجا شرح دادیم و مطلب نسبتا از جهت تفسیری کامل شد.

توضیح حدیث امام باقر علیه السلام
اشارتهایی هم داشته باشیم به مناسبات. دو تا مناسبت در پیش داریم، مناسبت شهادت امام باقر علیه افضل الصلاه و السلام که حدیث را خواندم «الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی النائبه و تقدیر المعیشه». فقه در لغت فهم است ولی در نصوص و روایات فقهاء آمده است، مکانت و جایگاه فقه آمده است، مرتبتی که برای فقه گفتهاند، و منزلتی که برای فقهاء گفتهاند. لذا میبینیم در نصوص اصطلاح شرعی برای فقه تعیین شده است که همین فراگیری علوم آل البیت است. لذا در روایت امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه میفرماید: بقیه علوم فن است و علم فقط فقه است. و اما «صبر علی النائبه و تقدیر المعیشه». صبر علی النائبه که نائبه یعنی پیشامد ناخوشایند و ناگوار، نگرانی و ناراحتی. درباره معنای صبر یک اشتباه معروفی است که صبر را به معنای درویشی آن معنا میکند یعنی آدم هیچی تکان نخورد و کاری نکند، صبر این نیست. صبر این است که نائبه که آمد تسلیم نشود، مقاومت کند تا مشکل را حل کند. «و ان سعیه سوف یری». این صبر علی النائبه است. طلبه هستید، مشکل دارید، گرفتاری دارید، به جایی نمیرسد، میرود کار میکند، این صبر نشد. مشکل دارید، درسم را میخوانم، از درس دست برنمیدارم. یعنی پایداری، صبر یعنی خودت را حفظ کن و تندباد حادثه تو را جا به جا نکند، گرفتاری هست که است، این الصبر علی النائبه است. و تقدیر المعیشه برنامه ریزی در امور معیشت یعنی در اصطلاح اخلاقی اسراف و تبذیر باید رعایت بشود. اما نکتهای درباره عرفه: روز شنبه عرفه است. عرفه یک واقعیت دارد و واقعیت عرفه این است که آدم با یک خلوت بین خود و خودش جنبه معرفت خودش را به خدا درست کند. فقط این روز بعد از ظهر این روز در جهت تقویت معرفت است که اگر انسان آن روز با عنایتی که میشود که امام سجاد فرموده «یوم عرفه یوم شرفته و کرّمته و عظّمته و نشرت فیه رحمتک و اجزلت فیه عطیتک و تفضلت فیه علی عبادک»، از جمله تفضلات الهی این است که آدم برود آن روز کسب معرفت کند، اسم عرفه که عرفه شده است، گفته شده است که به خاطر معرفت و شناسایی و معرفتی که برای حضرت آدم به وجود آمد. روز عرفه روز کسب معرفت است. چه معرفتی؟ معرفت نفس و معرفت ولی الله. عرفه روز معرفت ولی الله الاعظم است. اینکه میگویند آقا امام زمان سلام الله تعالی علیه روز عرفه قطعا در عرفات است، یکی از رمزهایش این است که انسان دیگر متوجه بشود، معرفت خودش را با ولی الله محکم کند. اگر معرفت با ولی الله الاعظم محکم بشود، آنجاست که دیگر در روایت آمده است کسی که معرفت حق را کامل کند «لو عرفتم الله حق معرفته لزالت بدعائکم الجبال»، در متن دیگر دارد «لو عرفتم الله حق معرفته لمشیتم علی البحور و لزالت بدعائکم الجبال». اگر معرفتتان را کامل کنید، میتوانید روی آب دریا راه بروید و آب دریا شما را فرو نبرد. که گفتهاند اهل معرفتی بود با فردی کنار دریا، شخصی به آن اهل معرفت گفت برو از دریا عبور کن، گفت دریای طوفنده میبلعد، گفت بگو «بسم الله الرحمن الرحیم».« بسم الله الرحمن الرحیم» را گفت و پا گذاشت رو آب و از دریا عبور کرد. آن طرف دریا رسید به او گفت بیا، گفت نمیشود، غرق میشوم، گفت بگو «بسم الله الرحمن الرحیم»، گفت او «بسم الله الرحمن الرحیم» که تو گفتی من نمیتوانم بگویم عن معرفه. لذا گفته میشود کلمه «بسم الله من العبد ککلمه کن من الربّ»، اثرش اینگونه است به شرط اینکه آدم واقعا معرفت داشته باشد که «بسم الله الرحمن الرحیم» با اسم اعظم الهی فاصلهاش مثل فاصله سیاهی به سفیدی چشم آدمی است. هر حادثهای پیش بیاید یک «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید که بیمه است. بنابراین روز عرفه یکی از نکاتی که لازم است، دعای اصلی دعای امام حسین است که اگر کسی در روز عرفه دعای امام حسین را کامل بخواند و حال پیدا نکند، کار ناممکنی است. نمیشود کسی روز عرفه دعای امام حسین را بخواند و حال پیدا نکند. روز عرفه یک زیارت آل یس به عنوان تجدید عهد با آقا امام زمان یادتان نرود. 


[1] تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج1، ص168، ح29.
[2] تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج1، ص168، ح30.
[3] تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج1، ص100.
[4]الدر المنثور، سیوطی، ج2، ص180.
[5] شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج1، ص152،ح 165.
[6] شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج1، ص153، ح166.