درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث درباره تفسیر آیات مربوط به ولایت
 طبق معمول سال گذشته که روزهای چهارشنبه بحث ما تفسیر بود، منتها تفسیر موضوعی، تفسیر مربوط به آیات ولایت. تا آیه 79 بحث کردیم و طبیعتا از اول قرآن شروع شده است و تا آیه 79 رسیدیم، منتها آیه 79 که رسیدیم به این معناست که کل این آیات دلالت صریح و واضحی ما نمیتوانیم از آن استفاده کنیم درباره ولایت، آن آیاتی که نصوصی داریم که درباره ولایت آمده است را دنبال میکند از ابتدای قرآن تا انتهای آن ان شاء الله. این وضعیت بحث ما،
 آیه 90 سوره بقره
 امروز ان شاء الله آیه شماره 90 سوره بقره: بئسما اشتروا به انفسهم ان یکفروا بما انزل الله بغیا ان ینزل الله من فضله علی من یشاء من عباده فبآوا بغضب علی غضب و للکافرین عذاب مهین. براساس اسلوب بحثمان اول آیه را یک ترجمه و یک برداشت ابتدایی داریم، آنگاه به تفسیر آن هم تفسیر روایی مراجعه میکنیم، بعد هم استفادهها و توضیحات بعد از استفاده، روایت را خواهیم داشت.
 ترجمه و برداشت ابتدایی از آیه
 اما ترجمه و برداشت ابتدایی: خدای متعال میفرماید: بئسما اشتروا به انفسهم بد معاملهای است که خودشان میفروشند به چیز بدی که کافر میشوند به آنچه خدا فرستاده است بغیا که علت به حساب میآید، براساس بغی و عدم اطاعت و سرکشی که دارند. بغی دارند بر اینکه در برابر اینکه خداوند از فضل و کرم خودش عنایتی برای آنها کرده است. در برابر آن فضل خدا باغی هستند. که خدای متعال از فضل خودش کسی را که بخواهد از بندگان خودش فرستاده است، آنها نمیپذیرند و برنمیتابند، بد معاملهای است. فبآوا بغضب روبرو میشوند به غضب و قهر خدای متعال و ترجمه فارسی آن خشم خدای متعال، غضب دو برابر که برای این کافران است عذاب دردناک. این ترجمه اجمالی بود و یک کمی هم توضیح. در این آیه یک نکته معامله آمده است و نکته دیگر هم فضل برای عباد خاص آمده است، نکته سوم هم بغی و سرکشی. این سه تا کلمه توجه کنید. معامله میکنند براساس خودگرایی. خودشان را در اثر جهل میفروشند و به بهای بسیار بدی. بهایش در حقیقت بغی و سرکشی است در برابر تسلیم فضل خدا. گفته میشود که این دنیا که شما میبینید، تمام افراد بشر خودشان را میفروشند و کسی نیست که خودش را نفروشد، بازار خرید و فروش است. یک نوع خرید و فروشی است که رابح است تجاره رابحه، هل ادلکم علی تجاره تنجیکم، تومنون بالله. تجارت بفروشید به ایمان به خدا، خودتان را به خدا بفروشید. و این آیه را مثال میزند در این قسمت آمده است که این بد فروختنی است که خودش را میفروشد به بهای بد که آن بهای بد بغی است. بغی دارد در برابر فضل خدا. خدا یک فضلی را داده، نازل کرده، آن فضل هم که نازل کرده، آیه قرآن میگوید فضل برای چه کسی نازل شده؟ مصداقش را گفته است؟ بله، اشاره شده است من یشاء من عباده. فضلی که خداوند برای بعضی از بندگان خود خواسته است، در برابر او گردنکشی میکنند، سرکشی میکنند، سرپیچی میکنند و تسلیم نمیشود. خودشان را میفروشد در برابر بغی که این معامله بدی است. این کار را که بکند، غضب دو لایه فرا میرسد.
 منکرین ولایت عذاب دو برابر دارند
 این را اگر شنیده باشید حالا از آیه قرآن ببینید که منکرین ولایت گرفتاری دو برابر دارد. عذاب دو برابر برای منکرین ولایت میآید، رمز و رازش این است که بقیه احکام به طور طبیعی بیان شده است اما ولایت بسیار با اصرار بیان شده است. مسائلی که طبیعی بیان شده است یک غضب میطلبد به طور طبیعی، انکار و مخالفت با آن مطلبی که عبارت است از ولایت، که با اصرار رسول الله با آن همه تکرارها بیان شده، انکار او غضب دو برابر میخواهد. حالا آن را که گرفته بودید، اینجا هم میگوید فبآوا بغضب علی غضب. این برداشتی بود که از خود قرآن در یک برداشت ابتدایی یا تفسیر ابتدایی رجایی داشتیم.
 روایت عیاشی در تفسیر این آیه
 اما مراجعه کنیم به نصوص: در تفسیر همین آیه مرحوم شیخ عیاشی قدس الله نفسه الزکیه روایتی را نقل میکند قال ابوجعفر امام الباقر علیه السلام: نزلت هذه الآیه علی رسول الله نازل شد این آیه بر رسول الله الاعظم صلی الله علیه و آله و سلم هکذا. ببینید مغالطه نشود، آیه را که میگوییم که نازل شد بر پیامبر هکذا یعنی با تفسیر آن. این را اگر یک وهابی ببیند میگوید تفسیر عیاشی شما تحریف قرآن است. غافل از این است که بیاید هکذا میخواهد بگوید این آیه تفسیرش اینگونه است با این تفسیر. بئسما اشتروا به انفسهم ان یکفروا بما انزل الله فی علی این روایت این آیه را تفسیر کرد، بغیا این معامله معامله بدی است براساس بغی، و قال الله فی علی و باز هم در همین روایت خدای متعال درباره حضرت علی فرموده است فی علی ان ینزل الله من فضله علی من یشاء من عباده یعنی علیا. حالا که شما این روایت را دیدید، با یک دقت دیگری نگاه کنید، اگر من یشاء علی عباده یک فرد خاصی نباشد، آیه معنایش خلاف واقع میشود. اگر یک مصداقی نداشته باشد مصداق مشخص، آیه معنایش خلاف واقع میشود پس قطعا یک مصداق دارد. مصداق چه کسی میشود؟ ان ینزل الله من فضله علی من یشاء من عباده، آن من یشاء من عباده، آن من یشاء من عباده تفسیر میگوید یعنی علیا علیه السلام. قبول نکردند و رد کردند، بغی. پس از بغی میفرماید قال الله فبآوا بغضب علی غضب یعنی بنی امیه و للکافرین یعنی بنی امیه عذاب الیم. [1]
 سوال: زمان نزول قرآن بنی امیه بودند؟
 جواب: زمان نزول قرآن بنی امیه نبودهاند و بعد از که زمان نزول قرآن بنی امیه نبوده است این آیه چطوری تطبیق میکند به بنی امیه. اما جواب: اولا ریشهها و شعبهها در زمان پیامبر و علی بودند. عمدتا این درباره حضرت علی است. در زمان حضرت علی بنی امیه بودند و رأس او هم بود. بنی امیه تقریبا از بنی سفیان میآید و همهشان بودند و بودند. و ثانیا آیه بیانش قضیه حقیقیه است قضیه خارجیه نیست. اگر بنا باشد آیات قرآن مصداقش قضایای خارجیه باشد، پس آیات قرآن کل مصداقش جمع شده، قضایای حقیقیه که بود بعدا میآید.
 آیه 90 سوره بقره
 بعد از این آیه، آیه 90 را بخوانیم و اذا قیل لهم آمنوا بما انزل الله قالوا نومن بما انزل الینا، قرآن برای ما بس است، درست آن را میگویند، حسبنا کتاب الله که اینجا تطبیق کنید. و اذا قیل لهم آمنوا بما انزل الله قالوا نومن بما انزل الینا و یکفرون بما ورائه و هو الحق مصدقا لما معهم،
 روایتی در تفسیر این آیه
 روایت میفرماید که جابر نقل میکند. قال جابر قال ابوجعفر علیه السلام آخرین راوی از آخرین معصوم یعنی جناب جابر از خود حضرت رسول که شروع کرده است و رسیده تا امام باقر و از امام باقر هم نقل میکند. قال جابر قال ابوجعفر نزلت هذه الآیه علی محمد صلی الله علیه و آله و سلم هکذا و الله و اذا قیل لهم ما ذا انزل ربکم فی علی یعنی بنی امیه قالوا نومن بما انزل الینا یعنی فی قلوبهم بما انزل الله الینا و یکفرون بما ورائه بما انزل الله فی علی و هو الحق مصدقا لما معهم یعنی علیا. [2] باز هم اشتباه نشود این به معنای آیه قرآن نیست. پیامبر اعظم هم نیاز به تفسیر دارد. ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی، تفسیر وحیانی است. به توسط خواص این تفاسیر وحیانی است. کتاب تفسیر عیاشی و کتاب تفسیر قمی که این دو تا تفسیر در حقیقت تفسیری است که وحی میشود برای پیامبر که آیه اینگونه معنا دارد. هکذا و الله یعنی به این ترتیب این آیه نازل شد با تفسیر قسم به خدا، که و اذا قیل لهم ما انزل ربکم فی علی، قالوا نومن بما انزل الینا چیزی که برای ما نازل شده، به قرآن ما اعتماد داریم و یکفرون بما وراءه این را میگویند ولی کافر میشوند به ما ورای آن ظاهر یعنی ظاهر قرآن را قبول میکنند و باطن قرآن که ولایت است قبول نمیکنند. ظاهر قرآن، متن قرآن، بیان قرآن است و باطن قرآن ولایت است، باطن را قبول نمیکنند. معتقد به ظاهر هستند و به باطن معتقد نیستند و هو الحق مصدقا لما معهم. آن باطن، آن حقی است که تصدیق کننده است آنچه که با آنها هست از ظواهر آیات. آن باطن آن ماوراء آن علی علیه السلام حق مصدق بر آیات قرآن است. آن تصدیق کننده آیات قرآن است.
 آشنایی با لحن قرآن تخصص ویژه میطلبد
 سوال:
 جواب: سوالی که ایشان دارند سوال خوبی است، این آیه صدر و ذیل آن به اهل کتاب و مربوط به کفاری است که اهل کتاب هستند و انبیاء و حضرت موسی و اینهاست. اولا آیات قرآن دقیقا فراز فراز و آیه آیه از خود منطقه جدا و مستقل دارد. از اول قرآن که شروع بکنید بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین، یک مرتبه میگویید ایاک نعبد و ایاک نستعین، از افق یک مرتبه میروید به عبادت، جدا شد، بعد از ایاک نعبد یک مرتبه میبینید اهدنا الصراط المستقیم از همین جا که میروید در تفسیر خودش.سیدنا الاستاد میفرماید که چرا قرآن فصل بندی نشده است؟ یکی از جوابهای آن این است که هر صفحه از قرآن مطالب متنوع و متعددی برای مخاطب خودش تحویل میدهد. آیات قرآن مطالب متنوع را ارائه میکند، آشنایی با لحن قرآن تخصص ویژه میطلبد. شما مثل روخوانی کتاب شاهنامه فکر نکنید، شما مثل روخوانی کتاب حافظ فکر نکنید، شما مثل روخوانی یک کتاب ادبیات و بلاغت فکر نکنید، این خود بیان قرآن و بافت قرآن بافت ویژه است و تخصص بسیار بالا میطلبد. آیه آیه منطقه خاصی دارد و جهت ارتباط دارد و هم جهت استقلال دارد. اینکه میگوییم بطون یکی از زمینههای بطون بودن این است که هر آیه هم جهت استقلال دارد و هم جهت ارتباط. جهت ارتباطش محفوظ است اما جهت استقلالش هم محفوظ است. یک آیه هفت تا یا هفتاد تا بطن، جهت ارتباطی آن این است و جهت استقلالی آن هم آن.
 ابنای عامه هم در این آیه عوض کلمه علی، کلمه حضرت رسول را آوردهاند
 مضافا بر این ابنای عامه هم این آیه را در تفسیر در المنثور میگوید در عوض کلمه حضرت علی کلمه حضرت رسول را میآورد. پس اگر بگویید که ابنای عامه اشکال بکنند، خودشان هم این آیه را در این قسمت متقطع میدانند که مربوط به حضرت رسول است. پس اصل تقطیع که درست بود و منطقه که استقلال داشت، براساس مبنای ابنای عامه که دیگر اشکال از سوی آنها معنا نداشته باشد، هم شواهد خارجی و هم نصوص به ما کمک میکنیم که حمل کنیم که منظور از این من یشاء من عباده میشود حضرت علی علیه السلام.
 حدیث اصول کافی درباره تفسیر آیه
 در این رابطه از کتاب اصول کافی ما باید از نصوص معتبرمان هم در این رابطه استفاده کنیم. همان روایت اینجا نقل شده است و سند کامل است. ابتدای سند علی بن ابراهیم است عن احمد بن محمد بن برقی که احمد بن محمد بن خالد برقی است و خالد را حذف کرده، عن ابیه عن محمد بن سنان تا میرسد به جابر عن ابی جعفر علیه السلام سند لا بأس به است. قال نزل جبرئیل بهذه الآیه علی محمد صلی الله علیه و آله و سلم بئسما اشتروا به انفسهم ان یکفروا بما انزل الله فی علی [3] بسیار معامله بدی است که به جهت دست برداشتن از دست دادن حق و به دست آوردن بغی، شما این معامله را انجام دادید که به جهت بغی فضلی که خدا برای علی علیه السلام داده را انکار کردید. در صورتی که سند ما کافی باشد و این همه نصوص، بنابراین ما در دلالت و سند این آیه هیچ اشکالی نمیبینیم و اگر که شما فرمودید و کسی بگوید ابنای عامه ممکن است اشکال بکند، ما اول میگوییم نحن ابناء الدلیل، و ثانیا اشکال مبنایی بود که دیگر ما بحث نداریم.
 آیه 106 سوره بقره
 آیه دیگری که ان شاء الله امروز به طور اختصار برای شما بخوانم آیه شماره 106 سوره بقره خدای متعال در این آیه میفرماید ما ننسخ من آیه او ننسها نأت بخیر منها او مثلها الم تعلم ان الله علی کل شئ قدیر. اشاره به حضرت عیسی ممکن است داشته باشد. این آیه را که مرحوم شیخ عیاشی اینجا آورده است، نقل میکند روایتی از ابا عبدالله امام صادق علیه السلام که امام میفرماید قال الله تبارک و تعالی ما ننسخ من آیه أو ننسها نأت بخیر منها او مثلها یقول ما نمیت من امام أو ننسه ذکره نأت بخیر منه من صلبه مثله. این تفسیر آیه است. میفرماید ما ترک نمیکنیم، نسخ یعنی ترک. و ذکرش را از نظر دور نمیداریم مگر اینکه جایگزین آن آیه آیه بهتر از آن را میآوریم یا مثل آن. شما اگر شک و تردید دارید نمیدانید که خدا بر همه چیز قادر است. این ترجمه ظاهری آن است و روایت را هم خواندیم. الان برگردیم به توضیح مختصر: اول میگوید ما ننسخ من آیه او ننسها نسخ آیه محل اختلاف است. بعضیها قائل به نسخ نیستند، حالا بنابراین که قائل به نسخ هم باشیم، ننسخ، ننسها نسیان آیه معنا ندارد. ذکرش را از نظر دور بداریم معنا دارد و با نسیان تطبیق میکند ننسی ذکرها اما آیه را از سوی خدا ننسها معنا ندارد. پس معلوم است آیه چیز دیگر باشد و آیه قرآن نباشد. بعد میآورد مثل آن را یا بهتر از آن، و برای آوردن مثل و بهتر از آن اشاره به قدرت میکند، گویا زمینه ذهنی وجود دارد که چطور میتوانید شما بعد از حضرت علی یک کسی مثل علی بیاید. بعد از سید الشهداء، چطور میشود؟ زمینه ذهنی دارد که چطور میشود بعد از او مثل آن بیاید. خدا میفرماید الم تعلم ان الله علی کل شئ قدیر، مسیح را آورده است از مادر بدون پدر. پس زمینه ذهنی از این آیه این است که منظور از آیه آیه قرآن نباشد و یک چیز دیگری است. در تفسیر عیاشی هم دیدیم که منظور از نسخ یعنی نمیت اماما بعد از اینکه امامی را میمیرانیم و از دنیا میبریم. و ننسه ذکرها این با معنای ننسها تطبیق میکند، ذکرش طبیعتا بعد از ارتحال و شهادت امام ذکر حضوری او نیست. وانگهی میآوریم مثل او را یا بهتر از او را. مرحوم علامه مجلسی میفرماید در این آیه که خیریت آمده است که ناتی بخیر منها، منظور از خیریت این است که امام بعدی برای اهل عصر خودش بهتر باشد. به اعتبار ان الامام المتاخر اصلح لاهل عصره و ان کان متساویین فی الکمال [4] . الان برماست که مراجعه کنیم ببینیم آیات که در قرآن جای دیگر بکار رفته، به چه معنا بوده است؟ اگر ما توانستیم از سند معتبری مثل کافی استفاده کردیم که آیات که در قرآن بکار میرود ائمه است، دیگر اینجا مطلب ما کاملا روشن میشود و هیچ اشکالی دیگر صدمه نمیبیند.
 روایت اصول کافی در اینکه آیاتی که خدا در کتاب گفته است، ائمه است
 در کتاب اصول کافی باب ان الایات التی ذکرها الله عزوجل فی کتابه هم الائمه و باب هم از کتاب حجت روایاتی آمده است در این باب، روایت اول: داوود الرقی از امام صادق علیه السلام سالت اباعبدالله روایت هم در دید ابتدایی سندش معتبر مینماید، مسند است، روایت اول است. یکی از نظم النسق کتاب کافی این است که درجه بندی بین روایات از نظر ذکر است. روایاتی که اعتبارش بالاتر باشد اول، اعتبار پایینتر دوم و سوم، این درجه بندی در کافی محفوظ است. روایت اول این باب است، سالت اباعبدالله علیه السلام عن قول الله تعالی و ما تغنی الایات و النذر عن قوم لا یومنون قال از آقا امام صادق سوال شد که منظور از آیات، منظور از نذر که در آیه قرآن آمده سوره یونس، آیه شماره صد و یک، منظور از این آیات چیست؟ و ما تغنی الایات و النذر عن قوم لا یومنون قال الایات هم الائمه و النذر هم الانبیاء [5] . تفسیر موضوعی این است که آیات مربوط به هم را کنار هم قرار بدهید، معنا خودش میدهد. ما ننسخ من آیه با این آیه در کنار هم قرار بدهیم، منظور از آیات طبق نص صریح و معتبر کافی، ائمه است ما ننسخ من آیه میشود ائمه و نتیجه گرفتیم. بنابراین دلالت آیه بر مطلوب کامل بود، موید بر مطلب این است که ما ائمه معصومین سلام الله تعالی علیهم اجمعین حجج الله است. ما ننسخ من آیه او ننسها نات بخیر منها او مثلها این را ببینید که این ائمه که حجج الله هستند، طبیعتا مضمون این ایه را تایید میکنند، یعنی زمین خالی از حجت نیست. باز هم کتاب کافی باب ان الارض لا تخلو من حجه روایت اول را بخوانیم: میفرماید: عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی اشعری عن محمد بن ابی عمیر عن حسین بن ابی العلاء که موثق و معتبر است ، سند صحیحه است. قال قلت لابی عبدالله تکون الارض لیس فیها امام قال لا [6] . یعنی زمین هر کجای زمین، هر منطقه زمین، هر زمان از زمین، میشود که باشد و امام نباشد؟ امام صادق میفرماید نه، زمین خالی از حجت نیست. در روایت بعدی شماره سه امام صادق میفرماید: ما زالت الارض الا و لله فیها الحجه. زمین ثابت است و از بین نمیرود و همین طوری که هست، این ثباتش مستقیما به حجت خدا ارتباط دارد. این کره خورشیدی که هفت میلیارد سال نوری دارد حرکت میکند، نه این روغن سوزی میکند و نه نیاز به سوخت گیری دارد و نه کم و زیاد میشود، یک نگهدارنده به عنوان واسطه فیض مطلق خدا دارد که وجود حجت است. این زمین و زمانی که ما هستیم، این ظرف زمانی مختصر و محدودی که ما داریم، این فیضیه که شما هستید، اینجا الان ما بی صاحب و بی کس هستیم؟ نه، خالی از حجت نیست. یک لحظه غافل ز رخ ماه نباشید، شاید که نگاه کرد و تو آگاه نباشی. لذا ما تا اسم آقا را میبریم، چرا حرکت میکنیم؟ برای اینکه آقا کریم است، خاتم الاوصیاءست، به کرماش عنایتی دارد. اسم عادی را ببرید طرفتان نگاه میکند، اسم آقا که ببرید، او که محیط است او محدودیت ندارد. اسمش را ببرید طرفتان نگاه میکند برای اینکه اسائه ادب نشود، اسم آقا را ببرید باید ایستاده بشوید. لا یخلو عن الحجه. آن حجتی که به نص شیعه و سنی در حد بالای تواتر، بالای دویست روایت از طریق ابنای عامه درباره وجود مقدس آقا امام زمان آمده است و اسم مقدسش بین ما و ابنای عامه هم فرق ندارد و همان اسمی که هست. او الان حاضر و ناظر است و حضورش و ظهورش مثل ارباب ادیان که میگویند حضور و سلامت حضرت عیسی، همان حضور را دارد منتها ما که وظیفه داریم سر سفره آقا هستیم وظیفهمان را بشناسیم. مخصوصا روزهای جمعه حداقل صبح جمعه دعای عهد یادمان نرود. بدانیم مشکلی دارید، گم کردهای دارید، گرفتارید، دست به دامن آقا بشوید، ان شاء الله حاجتتان روا بشود.


[1] . تفسیر عیاشی، شیخ عیاشی، جلد 1، صفحه 50 و بحارالانوار، محمد تقی مجلسی، جلد 9، صفحه 101 و تفسیر برهان، جلد 1، صفحه 128 و تفسیر صافی، جلد 1، صفحه 118.
[2] . تفسیر عیاشی، شیخ عیاشی، جلد 1، صفحه 51، و تفسیر برهان، جلد 1، صفحه 129، و بحار الانوار، محمد تقی مجلسی، جلد 9، صفحه 101.
[3] . اصول کافی، شیخ کلینی، جلد 1، صفحه 345، کتاب الحجه، باب فیه نکت و لطف من التنزیل فی الولایه.
[4] . بحار الانوار، محمد تقی مجلسی، جلد 2، صفحه 136، و تفسیر برهان، جلد 1، صفحه 140.
[5] . اصول کافی، شیخ کلینی، جلد 1، صفحه 161، کتاب الحجه، باب ان الایات التی ذکرها الله عزوجل فی کتابه هم الائمه،
[6] . اصول کافی، شیخ کلینی، جلد 1، صفحه 136، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلو من حجه، روایت 1.