99/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عام و خاص/تعریف عام و خاص /تعریف عام و خاص از منظر قدما
قَالَتِ الصِّدِّيقَةُ فَاطِمَة الزَّهْرَاءُ ع سَمِعْتُ أَبِي ص يَقُولُ إِنَ عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَرَامَاتِ عَلَى قَدْرِ كَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِي إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ حَتَّى يُخْلَعَ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ خِلْعَةٍ مِنْ نُور[1] .
بحث عام و خاص
اهمیت بحث عام و خاص، گره خورده به اهمیت استنباط؛ در علم اصول، مهم ترین بحثی که قلمرو و کاربرد گستردهی دارد، بحث عام و خاص است؛ نصوص و کتب روایی و قرآن را وقتی مورد استفاده قرار میدهیم، علاوه بر فهم لغت، نحو و صرف، باید بحث عام و خاص را هم بدانیم. در کل علوم دنیا، این بحث اعم از حقوق، سیاست، اجتماع، فرهنگ و ... راه دارد. گفته میشود که کسی مجتهد میشود و مطلبی را از کتاب و سنت میتواند استنباط کند که بتواند عام و خاص را تشخیص دهد.
اصول را وقتی به لفظیه و عملیه تقسیم میکنیم، اصول لفظیه؛ مثل اصالة العموم، اصالة الاطلاق، اصالة عدم نقل، اصل عدم قرینه، اصالة الحقیقه، اصالة الظهور و ... در محور بحث عام و خاص مورد بحث قرار میگیرد که کاربرد آن نسبت به اصول عملیه فرق میکند که اولا رتبه اش مقدم است و در رتبه ادله اجتهادیه میباشد و ثانیا اکثریت ادله از متون و نصوص است و نیاز به بحث عام و خاص دارد. اصول عملیه در رتبهی بعدی قرار دارد که اگر به خاطر فقدان یا اجمال یا تعارض، نتوانیم از نصوص استفاده کنیم نوبت به اصول عملیه میرسد و مفاد آن حکم ظاهری است و مفاد اصول لفظیه حکم واقعی میباشد.
این اصول را لفظیه میگویند؛ ولی در واقع اصول عقلائیه اند که در بارهی یک نص و متنی به کار میرود؛ مثل اصالة الظهور که در بارهی متنی به کار میرود و معنایش این است که اصل و معتبر ظهور متن است و این را بر اساس سیرهی عقلا میگوییم. پس مدرک اعتبار کل این اصول لفظیه، سیرهی عقلا است و این که به آن لفظیه میگوییم به اعتبار این است که کاربرد و بستر آن، الفاظ کتاب و سنت است. پس این اصول به اعتبار مدرک، عقلائیه اند و به اعتبار مورد، لفظیه میباشند.
تعریف عام و خاص از منظر فقها
تعریف عام و خاص از منظر قدمای اصحاب
1-شیخ مفید (شیخ الشیعة الامامیة) در کتاب التذکرة بأصول الفقه، میفرماید: « والعام في معنى الكلام: ما أفاد لفظه اثنين فما زاد. والخاص: ما أفاد واحدا دون ما سواه، لان أصل الخصوص التوحيد، وأصل العموم الاجتماع.[2] » اصل خاص وحدت و تفرد است و اصل عموم اجتماع و تکثر میباشد.
نسبت به فرق بین عام حقیقی و عام اضافی، میفرماید: «وكل لفظ أفاد من الجمع ما دون استيعاب الجنس فهو عام في الحقيقة، خاص بالاضافة[3] » اگر لفظی دلالت بر قسمتی از مجموعهی خود داشته باشد عام اضافی است؛ مثل ﴿فتحنا علیهم ابواب کل شیء[4] ﴾ که تمام جنس را فرا نگرفته و مقصود این نیست که تمام ابواب جنان را گشوده باشد؛ بلکه نسبت به قلمرو خود، عام میباشد و نسبت به ابواب جنان خاص است؛ ﴿ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءا[5] ﴾ این عام اضافی است که تمام جنس خود را فرا نگرفته و جمع قابل توجهی را پوشش میدهد و چون استیعات ندارد، عام حقیقی نیست. « فأما العموم المستوعب للجنس: فهو ما أفاد من القول نهاية ما دخل تحته، وصح للعبارة عنه في اللسان.[6] » عام حقیقی، عامی است که خود لفظ تمام افرادی که را در قلمرو آن میباشد، در بر می گیرد؛ مثل ﴿و اعلموا انّ الله بکل شیء علیم[7] ﴾؛ ﴿کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام.[8] ﴾
2-سید مرتضی علم الهدی در کتاب الذریعه الی اصول الشریعة، ج1، ص163-241 مفصل بحث نموده و در بیست و هشت فصل مباحث خود را ترتیب داده است که در تعریف عام میفرماید: «إعلم أن العموم ما تناول لفظه شيئين فصاعدا ، والخصوص ما تناول شيئا واحدا [9] » عموم لفظی است که شامل میشود افراد متعدد را، اعم از دو فرد و بیشتر از آن و خصوص لفظی است که یک فرد را شامل میشود؛ خاص یعنی فرد خاص و عام اختصاص به فرد خاصی ندارد و دارای تعدد است. گاهی لفظ عام است از یک جهت و خاص است از جهت دیگر (عام و خاص نسبی)؛ مثلا فردی هفت غلام دارد و بگوید «اکرمت غلمانی» و سه فرد را اکرام کرده باشد و به آنها هدیه داده باشد، در این صورت از جهت کثرت افراد عام است و از این جهت که بعضی از افراد را اراده کرده نه تمام آن را، خاص است.
بعد میفرماید: عموم و خصوص جاری مجرای قلیل و کثیر است که نسبت به کمیت بالاتر از خود قلیل است و نسبت به کمیت پایین تر از خود کثیر است. «وقد يثبت عموم لا خصوص فيه ، وهو ما أريد به الاستيعاب و الاستغراق[10] » مثل جایی که قلیل صدق میکند و کثیر صدق نمیکند، پس نسبت بین عام و خاص اعم و اخص من وجه است؛ مورد اجتماع مثل غلمان که هم عام است و هم خاص و خاص تنها مثل کمال مطلق یا «الشمس طالعة» و عام تنها؛ مثل ﴿ان الله علی کل شیء قدیر[11] ﴾.