99/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهیم/مفهوم حصر /تتمه بیان محقق نائینی
تتمهی بیان محقق نائینی در مورد مفهوم حصر
کتاب اجود التقریرات، ج2، ص285: محقق نائینی بعد از آن که فرمود کلمه الا یا استثنا قطعا مفید حصر است و اداتی مثل انما مفید حصر میباشد؛ ولی به دلالت منطوقی، در این زمینه فروع و تطبیقاتی را نسبت به بیان علامه حلی بیان کرد.
بعد میفرماید: استدلالی شده برای این که استثنا دلالت بر مفهوم دارد، با کلمهی توحید و مقبولیت آن برای حضرت رسول اعظم9؛ از جمله شواهد و ادلهی که قابل استناد است در جهت اثبات مفهوم حصر برای استثنا، این است که کلمهی توحید (لا اله الّا الله» نزد حضرت رسول (ص) مورد قبول قرار میگرفته و در این رابطه اختلافی وجود ندارد و اتفاق بر این مطلب صحیح است، دلالت بر حصر هم صحیح و درست است؛ ولی اشکالی که صورت گرفته، مربوط میشود به خبر لا که آیا محذوف است یا اصلا نیازی به خبر نیست؟ و در صورت حذف، اگر خبر کلمه «موجود» باشد نفی امکان نمیکند و اگر کلمه «ممکن» باشد برای خدا اثبات امکان میشود.
جوابی که ایشان میدهد، همان جواب شیخ انصاری و محقق خراسانی است و آن این است که مفهوم واجب الوجود لذاته که اضافهی به خارج شود، مصداقش واجب الوجود میشود و مشکل بر طرف میشود و امکان هم دارد که بگوییم کلمهی توحید؛ مثل لیس تامه خبر نمیخواهد.
در نهایت میفرماید: گاهی کلمهی «لا» که خبر ذکر نشده باشد، دلالت میکند بر تقرّر مدخولش در ظرف مناسبش؛ معروف این است که «لو لا علی لهلک عمر» که خبر نیامده و خبر ترتب هلاک است در صورتی که حضرت علی (ع) حضور در خارج نداشته باشد، پس لازم نیست که خبر ذکر شود و در ظرف خودش، خود را نشان میدهد و عدم ذکر خبر مشکلی ایجاد نمیکند و ترکیب خبر را نشان میدهد.
رأی و نظر سیدنا الاستاد در بارهی مفهوم حصر
کتاب محاضرات، ج4، ص286-299:
کلام در بارهی مفهوم حصر، ابتدا همان استثنا است و اولین مصداق، استثنا و کلمه الا است که دلالت بر حصر دارد؛ الا به معنای الای وصفیه هم میآید؛ ولی خلاف ظاهر است و ظهور عرفی الا، در الای استثنائیه است.
الّای وصفی به معنای غیر است؛ مثل «علی لزید عشرة الا واحد» یعنی غیر واحد؛ اما الای استثنائیه؛ مثل «جاء القوم الا زیدا» دلالت میکند بر نفی حکم ثابت برای مستنی منه از مستثنا.
گویا این دلالت را سیدنا الاستاد قطعی اعلام کرده و از ضمن کلامش استفاده میشود که الای استثنائیه ظهور عرفی در حصر دارد؛ همان طوری که خود الا، ظهور در الای استثنائیه دارد.
مورد دوم کلمهی «إنما» است که با دو دلیل بر حصر دلالت دارد
1-تصریح اهل لغت و ادب که از مصباح المنیر بگیر تا کتاب مطول آن را برای حصر دانسته اند.
2-از انما حصر متبادر است، هر جا که کلمه انما به کار رود، اهل لغت عربی، از انما در ذهنش حصر تبادر میکند.
شیخ انصاری گفته بود که تبادر معنا ندارد؛ چون «انما» در فارسی معادل ندارد و مثل ادات شرط نیست که معادل دارد، ما در فارسی «انما» را ترجمه میکنیم به «جز این نیست»، این ترجمه است و معادل نیست.
سیدنا الاستاد به اشکال شیخ انصاری هم اشارهی دارد و میفرماید درست است که «انما» معادل فارسی ندارد؛ ولی همین تبادر در لغت عرب ثابت است و ما هم از آن در الفاظ و تراکیب عربی؛ مثل الفاظ قرآن و روایات، استفاده میکنیم.
تکمله:
انما دو تا استعمال دارد: یک استعمال حقیقی و دیگری مبالغهی؛ استعمال حقیقی، همان استعمال متعارف است و اصل هم همان میباشد؛ اما استعمال مبالغهی دلالت بر حصر ندارد؛ مثلا چند نفر شعر گفته و یک نفر به نام احمد شعرش خوب تر از همه است، میگوییم «انما الشاعر احمد» نه وصف را منحصر در موصوف میکند و نه نفی از غیر و اهل اصطلاح در مقام تخاطب از نوع بیان آن را میفهمد؛ اگر در فارسی آن را ترجمه کنیم و بگوییم شاعر تک تاز احمد است حصر نمیآورد.
پس در جایی که استعمال حقیقی باشد؛ مثل «انما العالم زید» که در آن منطقه عالم دیگری غیر از زید نباشد، حصر میآورد.
در ادامه سیدنا الاستاد بحثی دارد با فخر رازی در باره آیه 55 سوره مائده، تفسیر کبیر، ج12، ص30: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[1]
شأن نزول آن به اتفاق مفسران؛ از جمله زمخشری و خود فخر رازی، در بارهی حضرت علی ع است.
چرا تعبیر «و الذین آمنوا» تا «و هم راکعون» جمع آمده؟ در تعابیر بسیار در سطح بالای بلاغت از یک شخص با یک عنوان کلی اسم برده میشود؛ مثلا در مورد یک محقق خوب از بین یک مجموعهی حاضر در یک جلسه، گفته میشود: «شاعر، نویسنده و آنان که محقق اند»، با این بیان عام، یک تنبه و یک نوع توجه دادن و تعظیم و تجلیل است و اهل ذوق و ادب آن را میفهمد.