99/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهيم/مفهوم حصر /مفهوم حصر از منظر محقق خراساني
بحث مفهوم حصر ازم نظر محقق خراسانی
محقق خراسانی مفهوم حصر را طبق تنسیق شیخ انصاری بیان نموده که ابتدا استثنا را مطرح میکند و بعد کلمه انما و بل اضرابیه را متعرض میشود و در آخر تعریف مسند الیه را مورد بحث قرار میدهد.
در ورودی بحث میفرماید: «فصل لا شبهة في دلالة الاستثناء على اختصاص الحكم ـ سلباً أو إيجاباً ـ بالمستثنى منه ولا يعم المستثنى ، ولذلك يكون الاستثناء من النفي إثباتاً ، ومن الإِثبات نفياً ، وذلك للانسباق عند الإِطلاق قطعاً[1] »؛ مثلا در «جائنی القوم الا زیدا» حکم که مجیء باشد اختصاص دارد به قوم که مستثنی منه است و شامل زید که مستثنا است نمیشود، از این جهت استثنای از نفی، اثبات است؛ مثل «ما جائنی القو الا زید» و از اثبات نفی است؛ مثل «جائنی القوم الا زیدا».
در بیان دلیل آن میفرماید: «و ذلک للانسباق» حصر از استثنا تبادر میکند و تبادر عند الاطلاق قطعا وجود دارد.
طبق سبک شیخ انصاری بعد ردی بر رأی ابو حنیفه دارد و میفرماید: «فلا يعبأ بما عن أبي حنيفة من عدم الإِفادة ، محتجاً بمثل ( لا صلاة إلّا بطهور ) ضرورة ضعف احتجاجه[2] » كه كيفيت استدلال ابوحنیفه را ذکر نکرده؛ ولی در مطارح و تقریرات شیخ ذکر شده که كيفيت استدلالش این گونه است که اگر استثنا مفهوم داشته باشد، باید در حدیث مذکور بگوییم اگر کسی فقط طهور را داشته باشد و دیگر شرایط را نداشته باشد، نمازش درست باشد؛ در حالی که چنین نیست، پس استثنا مفید حصر نیست.
محقق خراسانی میفرماید: اولا مراد از مثل این تعبیر «لا صلاة الا بطهور»، این است که اگر نماز واجد شرایط دیگر باشد؛ ولی طهارت نداشته باشد، نماز نیست.
ثانیا استعمال با قرینه مدعا را ثابت نمیکند؛ در استعمالات الفاظ در معانی، وقتی مطلب ثابت میشود که یک لفظ در یک معنا به طور معین استعمال شود بدون قرینه تا جایی که اهل لسان از آن لفظ آن معنا را بفهمند و تبادر کند و اگر با قرینه باشد، به صرف استعمال مطلب و مدعا ثابت نمیشود و در این حدیث هم ممکن است قرینهی حالیه در کار باشد؛ یعنی در مقدمه نماز باید طهارت حاصل شود و بدون طهارت نمازی نیست.
بعد میفرماید: از همین جا معلوم شد که زمینهی برای استدلال به مقبولیت کلمهی توحید در نزد رسول خدا درست نیست که انسان شهادت دهد غیر از خدای واحد احد صمد فرد لم یلد و لم یولد، خدای دیگری نیست تا ایمانش درست شود و در این رابطه در تاریخ اسلام دیده شده که پیامبر اعظم ص برای مردم که می فرمود: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» اگر کسی میگفت: «لا اله الا الله» قبول میشد و این قبول کردن حضرت رسول ص بهترین شاهد بر مفهوم داشتن حصر است که فقط خدا معبود واحد است؛ با این حدیث هم استدلال درست نیست؛ زیرا از توضیحی که پیرامون حدیث دادیم روشن شد که قرینه وجود داشته و قرینه اش همان دعوت خود حضرت رسول ص است و جایی که قرینه وجود داشته باشد، برای اثبات مطلب به درد نمیخورد.
اشکالی که در بارهی کلمه توحید شده که آیا احتیاج به خبر دارد یا نه؟ خبر محذوف است یا نه؟ خبر لا یا کلمه «ممکن» است یا کلمه «موجود»، در هر دو صورت دلالت بر توحید و اعتقاد واقعی ندارد؛ زیرا خبر محذوف و مقدر اگر کلمه «ممکن» باشد، نتیجه اش این میشود که خدای متعال ممکن است و این مقصود ما نیست که امکان را ثابت کند و برای اعتقاد به درد نمیخورد و اگر کلمه «موجود» در تقدیر گرفته شود که نفی وجود از غیر خدا کنیم، در این صورت امکان آن نفی نمیشود. شیخ انصاری جواب داد که نیاز به خبر نداریم و محقق خراسانی میفرماید: مراد از «إله» موجود و ممکن نیست و بحث از اقرار به وجود واجب الوجود است و باید به آن اقرار و اعتراف کنیم؛ یعنی «لا اله واجب الوجود الا الله الواحد الواجب الوجود» که غیر واجب الوجود ممتنع الوجود است و اگر نه، الله واجب الوجود نمیشود، بیان، کلامی است و بحث از اعتقاد است، نه ادبی و بحث از واجب الوجود است نه ممکن الوجود.
بعد به عنوان متمم در بارهی استثنا میفرماید: «ثم إن الظاهر أن دلالة الاستثناء على الحكم في طرف المستثنى بالمفهوم ، وإنّه لازم خصوصية الحكم في جانب المستثنى منه التي دلت عليها الجملة الاستثنائية[3] » مفهوم در استثنا به دلالت التزامیه به اثبات میرسد. دلالت التزامیه از کل جمله مستثنی و مستثنی منه استفاده میشود و از کل جمله استفاده میشود که حکم اختصاص به مستثنی منه دارد و مستثنی خارج از قلمرو آن است.
اگر گفته شود که دلالت بر حصر از خود استثنا فهمیده میشود چون استثنا به معنای قطع کردن است؛ مثلا یک متر یک رنگی دارد و در متر بعدی رنگ دیگری دارد؛ پس از خود استثنا و قطع کردن حصر استفاده میشود و این دلالت منطوقی است نه مفهومی و دلالت التزامی. محقق خراسانی میفرماید: هر چند این مطلب دلالت منطوقی میشود «كما هو ليس ببعيد ، وأنّ كان تعيين ذلك لا يكاد يفيد[4] » ولی مستثنا از حکم مستثنی منه خارج است با منطوق باشد یا مفهوم فرق نمیکند؛ چون هر دو حصر است.
مورد بعدی جملهی است که متضمن کلمهی انما باشد «و مما یدل علی الحصر ... انما[5] » شیخ انصاری کلمهی انما و ادلهی آن را بیان کرد و در آخر اشکال کرد «لا سبیل لنا الی ذلک» انما مرادفی در فارسی ندارد؛ مثل اذ و لو که در فارسی مرادف دارد؛ لذا تبادر معنا ندارد؛ اما نظر محقق خراسانی این است که کلمه «انما» مفید حصر میباشد.