99/10/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهیم/مفهوم حصر /مفهوم حصر از منظر قدما و محقق قمی
مفهوم حصر
یکی از مفاهیم، مفهوم حصر است که مورد ابتلا میباشد و باید مورد بحث قرار گیرد. این مفهوم را گاهی تحت عنوان استثنا به کار میبرند و در بدیع و بیان حصر را تحت عنوان قصر هم به کار میبرند.
از قدمای اصحاب سید علم الهدی در کتاب ذریعه، در بارهی مفهوم حصر همان رأیی را که در بارهی مفاهیم غایت و وصف داشت، اینجا هم براین است که حصر مفهوم ندارد؛ چنانکه میفرماید: «أن القائل إذا قال: ( ضربت القوم إلا زيدا )، فإنما يعلم بالاستثناء أن زيدا ليس بمضروب ، و يعلم أن ما عداه من القوم مضروب بظاهر العموم ، لا من دليل الخطاب في الاستثناء[1] » از این استثنا دو مطلب متعاکس استفاده میشود و آن این است که احراز و معلوم میشود که در این جمله زید مضروب نیست؛ اما ما عدای زید که در این مثال قوم است متعلق ضرب هست و این را اگر مفهوم حصر تلقی کنیم که ضرب فقط به قوم تعلق دارد، دلالت درست است؛ ولی این تعلق ضرب به قوم و عدم تعلق به زید به واسطهی عمومی است که در این جمله وجود دارد؛ یعنی قوم بما هو قوم و به طور عموم متعلق ضرب قرار گرفته و زید از آن استثنا شده و این مفاد عموم است، نه مفاد مفهوم؛ به عبارت دیگر، این استفاده از بیان، مفاد منطوق (لفظ عموم) است نه مفاد مفهوم و دلیل خطاب.
علامه حلی در کتاب تهذیب الوصول، میفرماید: «و مفهوم الحصر حجّة، مثل: (صديقي زيد)[2] » که خبر بر مبتدا مقدم شده و افادهی حصر میکند و اگر برایش مفهوم نگیریم به اشکال بر میخوریم؛ به عبارت دیگر، دلیل بر حجیت مفهوم حصر این است که اگر مفهوم در نظر گرفته نشود، لازمه اش این میشود که اخبار به اخص (زید) شود از اعم (غیر زید) و چنین اخباری کذب و خلاف است و در ادب و بلاغت هم کاربردش جایز نیست.
موردی برجستهی که از حصر ذکر میشود طبق بدیع و بیان، جایی است که صفت بر موصوف مقدم بشود (تقدیم ما حقه التأخیر، یفید الحصر).
محقق قمی در کتاب قوانین، میفرماید: «مفهوم الحصر حجة[3] »، این حصر به حسب لغت به معنای حبس و در یک محدوده قرار دادن و مرادف قصر است که در بدیع و بیان به آن قصر میگویند و در اصطلاح اصولی تخصیص چیزی به چیزی است که از آن مورد، تعدی نکند.
محقق قمی اولین مصداقی را که ذکر میکند تقدیم خبر بر مبتدا یا صفت بر موصوف است؛ مثل «الامیر زید» که بر خلاف ترتیب طبیعی است و عدول از آن برای افادهی حصر میباشد.
دلیل بر حجیت مفهوم حصر دو چیز است: یکی تبادر که وقتی میگوییم «العالم زید»، عالمیت اختصاص به زید دارد و از او تجاوز نمیکند.
سؤال: تبادر باید پیش مخاطب باشد و از ما از کجا بفهمیم که از این مثال مفهوم تبادر میکند؟
جواب: تبادر یک خصوصیتی دارد و آن این است که منظور از عرف فقط عرف همان معنا است، تبادر، ظهور و صحت سلب برای مخاطب اهل است نه غیر آن.
دلیل دوم «الثاني أنه لو لم يفد الحصر للزم الاخبار بالأخص عن الأعم وهو باطل[4] » اگر حصر مفهوم نداشته باشد، لازم میآید که این استعمال باطل باشد؛ چون اخبار به اخص از اعم میشود که از لحاظ ادب و بلاغت درست نیست و از نظر تحلیلی منتهی به کذب میشود.
حصر به «انما»
در بارهی حصر به طور کل مصادیقی بیان شده: یکی تقدیم ما حقه التأخیر، دیگری حصر به انما مثل «انما زید عالم» که با انما حصر به وجود میآید و معنایش این میشود که غیر از زید کس دیگری عالم نیست و سومی استثنا.
محقق قمی میفرماید: «فالأشهر الأقوى فيه الحجية للتبادر عرفا[5] » حصر مفهوم است و حجت میباشد «للتبادر عرفا» در عرفی که آشنای به بیان باشد، اگر بگویی «انما زید عالم» از آن، حصر میفهمد و حصر، حکم را فقط در دایرهی خودش اختصاص میدهد که در خارج از آن وجود ندارد و این معنایش مفهوم است، در فارسی وقتی ترجمه کنیم چنین میشود: جز این نیست که زید عالم است.
محقق قمی استناد میکند به قول ابوعلی فارسی در کتاب شیرازیات و اهل نحو هم این مطلب را تأیید میکنند که «انما» مفید حصر میباشد.