99/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهیم/مفهوم غایت /خلاصه آراء و جمع بندی در بارهی مفهوم غایت
خلاصهی آراء در بارهی مفهوم غایت
گفته شد که قدمای اصحاب، سید علم الهدی در کتاب ذریعه فرموده که قضیهی مغیا دلالتی بر مفهوم ندارد؛ بلکه مواردی که مفهوم استفاده میشود؛ یعنی انتفاء حکم مغیا بعد از غایت، به وسیلهی قرینه است. شیخ طوسی رأی ایشان را به طور کامل نقل نمود و در نهایت فرمود که مسأله مورد تأمل است.
علامه حلی در کتاب تهذیب میفرماید: اگر برای قضیهی مغیا به غایت مفهوم در نظر نگیریم، معنایش این میشود که در منطوق تعبیری که به عنوان آخر حکم آمده، آخر نباشد و با دقت، کار منتهی به خلف میشود؛ بنابراین غایت مفهوم دارد.
صاحب معالم هم مفهوم اعلام نموده تا میرسیم به محقق قمی که بحث را در دو مرحله بیان میکند: مرحله اول بحث از دخول غایت در حکم مغیا و مرحلهی دوم اظهار نظر نسبت به مفهوم غایت، نسبت به دخول غایت در مغیا میفرماید: متبادر این است که حکم مغیا شامل غایت نمیشود و اصل هم عدم شمول است. در مرحلهی دوم رأی ایشان این است که غایت مفهوم دارد، روح استدلال ایشان از علامه حلی است که غایت نهایت حکم است و اگر بعد از آن باز هم ادامه پیدا کند خلف و خلاف منطوق میشود، از طرفی نهایت تعیین شده و از طرفی نهایت نداشته باشد، خلف واضحی است.
شیخ انصاری در کتاب مطارح الانظار، ج2 ، ص93: « الحقّ ـ كما عليه كثير من أهل التحقيق ـ: أنّ الحكم المغيّا بغاية يرتفع بعد حصول الغاية على وجه لو قيل بثبوته بعدها كان مناقضا للدليل الأوّل. وهو المراد بمفهوم الغاية.[1] » ایشان هم در دو مرحله بحث را مطرح کرده؛ یکی دخول غایت در مغیا و دیگری اقامه دلیل بر مفهوم غایت. در مرحله اول میفرماید: حکم مغیا شامل غایت هم میشود؛ مثلا وقتی میگوییم «تا ده نفر را اطعام کنید»، نفر دهم را هم شامل میشود. بعد از آن در ضمن بحث میفرماید: غایت با مغیا موضوعا فرق دارد و از حیث حکم موارد فرق میکند و به اصول باید مراجعه شود که اصل شک در تکلیف میشود و حکم مغیا شامل غایت غایت نمیشود. در مرحلهی دوم (مرحله اثبات) اشکالات و ادله بر خلاف را رد نموده و در آخر اشارهی کرده که غایت ظهور در مفهوم دارد و دلالت قضیه مغیا به غایت بر مفهوم به صورت دلالت التزامیه است و این برگرفته از فهم عرف میباشد.
محقق خراسانی هم بحث را در همین دو مرحله اعلام کرده و در مرحلهی اول میفرماید اظهر این است که حکم مغیا شامل غایت نمیشود؛ برای این که غایت حد است و حکم اختصاص به محدود دارد و حد فاصلی است که اعلام میکند حکم تا اینجا است و داخل در محدود نیست؛ در مرحلهی دوم ملاک اعلام نموده و فرموده: تحقیق این است که تحقق مفهوم یا عدم آن در غایت ارتباط مستقیم دارد به رجوع قید که اگر به حکم رجوع کند و تقیید مربوط به حکم باشد غایت مفهوم دارد و اگر قید موضوع باشد مفهوم ندارد، پس ایشان فی الجمله قائل به مفهوم غایت میباشد.
محقق نائینی در کتاب فرائد الاصول، ج2، ص504 میفرماید: شمول حکم مغیا بر غایت را میگوید باید موردی بحث شود و اصل لفظی نداریم و نیتجه اصل عملی خروج غایت از مغیا است و نسبت به مفهوم یا عدم مفهوم میگوید: ظاهر این است که در قضیهی مغیا، تقیید به حکم تعلق میگیرد و غایت مفهوم دارد.
سیدنا الاستاد، میفرماید: شمول حکم مغیا بر غایت قابل التزام نیست، براساس ارتکاز عرف؛ چون حد جدای از محدود است و مجاورت وحدت در حکم نمیآورد؛ لذا حکم اختصاص به محدود دارد؛ امّا نسبت به مفهوم غایت میفرماید: اگر تقیید مربوط به حکم باشد غایت مفهوم دارد و تفصیل ایشان این است که اگر بیان طوری بود که قید تعلق گرفت به متعلق و موضوع، بحث مربوط به مفهوم وصف میشود و غایت مفهوم دارد در قالب وصف و اگر قید حکم باشد، مسلما مفهوم دارد.
به عنوان حسن ختام، امام خمینی (قدس الله نفسه الزکیه) در کتاب مناهج الاصول، ج2، 222 میفرماید: اگر غایت و مغیا را در مقام ثبوت در نظر بگیریم، قطعا غایت مفهوم دارد؛ برای این که در مقام ثبوت، انتها بیان شده و اهمال و خلف در مقام ثبوت محال است و در مقام اثبات باید موارد را یکی یکی بررسی کرد و موارد فرق میکند. پس غایت مفهوم دارد به صورت موجبه جزئیه؛ اما نسبت به دخول غایت در مغیا میفرماید: حکم مغیا شامل غایت نمیشود؛ برای این که غایت مثل سور بلد است و مرز میباشد و احکام کشور تا سور مملکت است و مطمئنا حکم مغیا شامل غایت نمیشود و غایت داخل در حکم مغیا نیست.
شهید صدر در کتاب حلقه ثالثه، جزء1، ص178 میفرماید: شکی نیست در این که ساختار و شاکلهی قضیهی مغیا به غایت، انتفاء عند الانتفاء است؛ اما با توجه به رأی آقا ضیا میفرماید: انتفائی که وجود دارد، اگر انتفاء سنخ حکم باشد مفهوم دارد و اگر انتفاء شخص حکم باشد، مفهوم ندارد و مقتضای اطلاق، انتفای سنخ و طبیعی حکم است نه انتفای شخص حکم، پس غایت مفهوم دارد.
جمع بندی
نتیجهی جمع بندی ما این است که اولا این آراء را به صورت فشرده به دست آوریم و ثانیا در جهت رفع اختلاف توجیهی داشته باشیم و ثالثا معیار و ملاک مفهوم و دلیل اثبات مفهوم غایت را بیان کنیم و رابعا در نهایت تکملهی داشته باشیم.
نسبت به اصل دلالت قضیهی مغیا به غایت، بین صاحب نظران اتفاق نظر بود و در کمیت اختلاف بود که قید موضوع باشد یا متعلق یا حکم که این دقت ها فراتر از فهم عرف است و خود صاحب نظران اصل مفهوم غایت را قبول کردند؛ پس در اصل وجود مفهوم برای غایت، بین آنان اشکالی وجود ندارد.
در جایی که دغدغه میبینیم قید حکم و قید موضوع است که محقق خراسانی بیان کرد و محقق نائینی آن را برطرف نمود و دلالت التزامی شیخ انصاری را هم اگر ضمیمه کنیم، تقیید مربوط به حکم میشود و حرف سیدنا الاستاد هم اشکالی ایجاد نمیکند؛ چون در صورت تقیید موضوع و متعلق بر اساس وصف مفهوم دارد.
اظهار نظر ها که تقیید مربوط به موضوع باشد یا متعلق یا حکم، برخواسته از دقت عقلیه و خارج از فهم عرف میباشد و قید مربوط میشود به مفاد جمله و مفاد جمله حکم است؛ پس قید، قید حکم است و موضوع هم اگر مقید شود، در ضمن جمله است؛ مثل سیر در «سر من البصرة الی الکوفة» و مرفق در آیهی وضو، متعلق جزء ترکیب جمله است و در نتیجه خود جمله قید خورده و قید موضوع هم اگر در یک جمله باشد، در نتیجه قید خود جمله است و قید جمله، قید حکم میشود؛ پس علی التحلیل هم قید بر میگردد به حکم.
معیار این بود که اگر قید حکم باشد مفهوم وجود دارد، این معیار مثبت است و قید، قید حکم است بر مبنای نائینی ظهور دارد و علی التحلیل قید چون در یک جمله است، متعلق به خود جمله میشود و قید حکم است.
دلیل اصلی مفهوم داشتن غایت این است که اگر بگوییم قضیهی مغیا، مفهوم ندارد باید بگوییم غایت، غایت نیست و مستلزم خلف میشود.
نکته تکمیلی: رأی سید علم الهدی را چه کار کنیم؟ ایشان میگوید دلالت وضعی نیست و از قرائن مفهوم فهمیده میشود و از جملهی قرائن، قرینه عامه (قرینه حکمت) است؛ پس سید نفی دلالت وضعی میکند و ثبوت مفهوم از حیث اطلاق اشکالی ندارد.