99/09/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط /جمع بندی مباحث مفهوم شرط
جمع بندی و تحقیق در بارهی مفهوم شرط
تا به اینجا بحث مفصلی نسبت به مفهوم شرط داشتیم و طبق منهج ما، آراء اقطاب علم اصول یعنی شیخ انصاری، محقق خراسانی، محقق نائینی و سیدنا الاستاد مطرح و توضیح داده شد.
اولا باید توجه کرد که مشهور بر این است که شرط مفهوم دارد.
ثانیا صاحب نظران به این شرح است:
شیخ انصاری در کتاب مطارح الانظار، میفرماید: « أنّ الحقّ هو المفهوم في الجملة الشرطيّة[1] » که نظرش را به طور صریح اعلام مینماید که جملهی شرطیه دلالت مفهوم دارد و مستند ایشان قضاوت عرف است؛ چنانکه میفرماید: «لنا : قضاء صريح العرف بذلك ، فإنّ المنساق إلى الأذهان الخالية من الجمل الشرطية هو التعليق على وجه ينتفي الحكم بانتفاء الشرط ، وكفانا بذلك دليلا[2] » قضاوت عرف به طور صریح این است که از جملهی شرطیه تعلیق متبادر است؛ تعلیقی که به نحو انتفاء حکم بر اثر انتفاء شرط دیده میشود و این قضاوت با این خصوصیت، برای ما به عنوان دلیل و حجت در جهت اثبات مفهوم برای شرط، کافی است.
رأی و نظر محقق خراسانی در کتاب کفایة الاصول این است که پس از نقد و رد ادلهی قائلان به مفهوم شرط و ادله منکران آن، بعد تحت عنوان فتلخص میفرماید: «فتلخص بما ذكرناه ، إنّه لم ينهض دليل على وضع مثل ( إن ) على تلك الخصوصية المستتبعة للانتفاء عند الانتفاء[3] » مفهوم که انتفاء عند الانتفاء است مدلول وضعی برای ادات شرط نیست، پس ادات شرط به حسب وضع دلالت بر مفهوم ندارد؛ اما قرینهی عامه (مقدمات حکمت) اگر اقتضا داشت انتفاء عند الانتفاء را آنگاه مفهوم شرط به وسیلهی دلالت قضیه شرطیه بالاطلاق بر مفهوم ثابت میشود؛ اما قرینهی عامه بر این خصوصیت به طور کل قیام نکرده است ولی قیام همین قرینه، احیانا مما لا یکاد ینکر؛ قرینهی حکمت در بعضی از موارد، اطلاق را در قضیه شرطیه اقتضا میکند و بر انتفاء عند الانتفاء دلالت میکند. نکتهی دیگری را در یکی دو سطر قبل بیان نموده که اگر گفته شود از اطلاق شرط مفهوم به دست میآید؛ همانطوری که مقتضای اطلاق در تردد بین و اجب تعیینی و تخییری ، واجب تعیینی است که تعیینی به مقتضای اطلاق اعلام میشود، در محل بحث اطلاق شرط مقتضایش همین انحصار و ثبوت عند الثبوت و انتفاء عند الانتفاء است، درست که مقتضای اطلاق چنین است؛ ولی اطلاق شرط ثابت نیست چون مولی در مقام بیان خصوصیات شرط نیست؛ بلکه در مقام بیان ترتب جزا بر شرط است و اگر تحقق پیدا کند قطعا مفهوم وجود دارد. «من المعلوم ندرة تحققه[4] » تحقق اطلاق نسبت به شرط امر نادری است. پس از بیان ایشان استفاده شد که از مفهوم شرط خبری هست و از اطلاق گهگاهی به دست میآید. ما هم میگوییم که وقتی مقدمات حکمت نباشد اطلاق هم نیست و اگر باشد اطلاق هست و مفهوم وجود دارد. نکتهی دیگر این است که مفهوم از تعلق استفاده می شود ولی تحققش نادر است، ما به دنبال اثبات مطلب هستیم نه قلت و کثرت آن، پس با دقت در کلام ایشان این را نشان میدهد که رأی ایشان فی الجمله مثبت است بر اساس اطلاق برگرفته از مقدمات حکمت.
رأی محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات: به عنوان جوهر گیری میتوان این تکه را یاد آورد شد: « و بالجملة القضية الشرطية و ان كانت بحسب الوضع لا تدل على تقييد الجزاء بوجود الشرط لصحة استعمالها بلا عناية في موارد القضية المسوقة لبيان الحكم عند تحقق موضوعه[5] » قضیهی شرطیه هر چند که به حسب وضع دلالتی بر ارتباط انحصاری جزا به وجود شرط ندارد ولی جایی که متکلم در مقام بیان باشد و آنگاه شرط را مطلق ذکر کند و عدلی برای آن شرط نیاورد، عدل امکان دارد و مقام مقام بیان است و مولی شرط را مطلق اعلام میکند به عنوان موضوع برای حکم یا مقدم برای تالی، در این صورت مقتضای اطلاق شرط این است که اگر این شرط انحصاری نبود، شرط دیگری وجود میداشت و راه دیگری به سوی جزا وجود میداشت، مولی بیان میکرد و الآن که بیان نکرده، تنها راه رسیدن به حکم همین است که مفادش ثبوت عند الثبوت و انتفاء عند الانتفاء است. پس شرط مفهوم دارد ولی این مفهوم بر اساس اطلاق شرط استفاده میشود نه بر اساس وضع ادات.
رأی و نظر سیدنا الاستاد: ایشان در کتاب محاضرات، بعد از بحث مفصل و مبسوط و نقد و انتقادها نسبت به آراء صاحب نظران بعد از تطور مثل شیخ انصاری، محقق خراسانی و محقق نائینی، میفرماید: «و قد تحصل من ذلك ان القضية الشرطية على ضوء نظريتنا موضوعة للدلالة على قصد الحكاية و الاخبار عن وجود التالي على تقدير وجود المقدم، و عليه فبطبيعة الحال تدل بالالتزام على انتفاء الأخبار عنه على تقدير انتفائه أي المقدم و هذا معنى دلالتها على المفهوم بالدلالة الالتزامية الوضعيّة يعني أنها لازمة للدلالة المطابقية باللزوم البين بالمعنى الأخص.[6] » قضیهی شرطیه با این بافت که انشاء و اخبار ابراز اعتبار نفسانی است و مولی ابراز میکند حکایتی را از وجود تالی بر فرض وجود مقدم؛ یعنی ترتب خاص جزا را بر شرط، به نحو مخصوص و انحصاری ابراز میکند و نتیجه اش انتفاء عند الانتفاء میشود «و هذا معنی دلالتها علی المفهوم بالدلالة االتزامیة الوضعیة.» در بارهی انشاء میفرماید: جملهی انشائیه مثل «ان استطعت فحج» دلالت دارد بر ترتب آن حکم بر آن شرط، بر تقدیر و فرض خاص و لازم این دلالت، دلالت آن قضیه است بر عدم اعتبار آن حکم بر تقدیر عدم تحقق شرط؛ بنابراین دلالت قضیهی شرطیه بر منطوق، با المطابقه است و بر مفهوم، بالالتزام. پس شرط مفهوم دارد و مسند آن دلالت التزامی برگرفته از بافت قضیه، آن هم بر اساس مسلک ما که اخبار و انشاء در حقیقت ابراز اعتبار نفسانی است و این ابراز در قضیه ی شرطیه اعتباری است که ابراز میشود مبنی براین که این جزا فقط بر این شرط مترتب است.
در کتاب مصباح الاصول میفرماید: این انحصار که از ابراز اعتبار نفسانی استفاده میشود، تا اینجا یک ادعا است و دلیل آن ارتکاز عقلاء است. عقلا این گونه ابراز را بر اساس ارتکاز خود شان اعلام میدارند که یک ترتب انحصاری و یک ربط خاص است که ثبوت عند الثبوت مدلول مطابقی آن است و انتفاء عند الانتفاء به دلالت التزامی آن است.
تحقیق این است که اولا شرط مفهوم دارد که گفته شد مشهور است و شیخ انصاری بر آن تصریح کرد.
ثانیا مفهوم شرط که برگرفته از تعلیق است و خود تعلیق اعلام میکند که مفهومی در کار است و اگر مفهوم نباشد، موجب لغویت تعلیق میشود، مؤید آن حرف شهید صدر است که در کتاب حلقه ثالثه فرموده: تعلیق ربط خاصی است و مفادش انتفاد عند الانتفاء است.
ثالثا تمام این قضایای شرطیه که در نصوص و در کلمات آمده است، دلالت واضح بر انتفاء عند الانتفاء دارد. حدیثی را خواندم که مولی فرمود: اگر شک در حیات یک ذبحیه دارید، اگر حرکت کرد حلال است و خودش به مفهوم عنایت دارد که اگر حرکت نکرد و دست و پا نزد، حلال نیست.
رابعا امام خمینی در کتاب مناهج الوصول، ج2، ص78 میفرماید: استفاده از قضیهی شرطیه بر اساس استظهار عرف است؛ نه بر اساس دقت عقلی؛ همان طوری که شیخ انصاری قضاوت عرف را مطرح کرد، برای ما ظهورات مستندات حکم خواهد بود؛ لذا بر اساس ظهور عرفی قضیه شرطیه دلالت بر مفهوم دارد بدون شک و شبههی.