99/09/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط /تحقیق تکمیلی نسبت به مفهوم شرط
بحث و تحقیق تکمیلی در باره رأی سیدنا الاستاد در باره مفهوم شرط
محصل فرمایش ایشان این شد که شرط مفهوم دارد و این مفهوم از ظهور ادات شرط به دست میآید و این ظهور مبتنی بر رأی و نظر نسبت به معنای انشاء و اخبار است که شرح آن گذشت؛ اما نیازی به استفاده از اطلاق نیست و ثانیا همانطوری که محقق خراسانی فرمود، اطلاق در بارهی جزا اگر به کار به رود ثمرهی ندارد و اگر در بارهی شرط به کار رود، میتواند موجب وصول به مطلوب شود یعنی انحصار علاقهی بین جزا و شرط را اثبات کند با این شرط که مولی در مقام بیان این خصوصیات نسبت به شرط باشد ولی ظاهر بیان این است که مولی فقط در مقام بیان ترتب جزا بر شرط است نه بیان خود شرط؛ لذا از اطلاق هم قابل استفاده نیست و مستند ما در جهت اثبات مفهوم، ظهور قضیه شرطیه است که پایه های ظهور در قضیه شرطیه همان ادات شرط است.
تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که محقق خراسانی فرمود شرط مفهوم ندارد و محقق نائینی و سید خویی و شیخ انصاری فرمودند شرط مفهوم دارد.
امور تنبیهی (متممات و مکملات)
1-در مسألهی مفهوم شرط، بحث مشروط به این است که حکمی که در جزا میآید قابل بقا باشد مثل «ان جائک زید فاکرمه» که اگر زید نیاید وجوب اکرام میتواند سبب دیگری داشته باشد یا فردی بدون سبب دیگر اکرام کند. حکم قابل بقا نیست و مورد خاص دارد که اگر حکم از آن شرط جدا شود وجودی ندارد؛ چیزی شبیه قضیه منتفی به انتفاء موضوع در مثال «ان رزقت ولدا فاختنه» است. شهید ثانی در تبیین القواعد، ص14 فرموده: در باره اوقاف، وصایا و نذورات، مفهوم شرط قطعی است، سیدنا الاستاد برای اظهار نظر در این رابطه میفرماید اینجا مسأله از باب ارتباط حکم به مورد خاص است؛ مثلا وقف از ملک شخص خارج میشود و در ملک موقوف علیه داخل میشود، این حکم اختصاص به مورد خاص دارد، مسجد باشد یا حسینیه یا ... حکم وقف ارتباط مستقیم با مورد خاص دارد و از یک سو کلی نیست و ثانیا بقا ندارد لذا بحث از مفهوم جا ندارد.
2-رفع اشکال نسبت به رأی و نظر اهل منطق مربوط به مفهوم شرط: گفته شد که در بارهی حدیث معروف «اذا بلغ الماء قدر کر لا ینجسه شیء» که اگر آب به بقدر کر نرسد هر چیزی او را نجس میکند، در منطق گفته شده که مفهوم سالبه کلیه موجبه جزئیه است. سیدنا الاستاد میفرماید: در قضیهی شرطیه که اهل منطق میگوید موجبه کلیه نقیضش سالبه جزئیه است و سالبه کلیه نقیض موجبه جزئیه است، به آن نیازی نداریم؛ بلکه آنچه که در قضیه شرطیه ظهور در مفهوم اعلام میشود این است که هر موردی که شرط وجود داشته باشد حکمش موجود است به صورت قضیه حقیقیه و هر موردی که آب به قدر کر نرسیده باشد نجس میشود. معنای مفهوم در شکل قضیه حقیقیه این است که در صورتی که سلب کلی باشد، باید کل افراد سلب شود یا ایجاب اگر در برابر سلب کلی بود، باید به طور کلی تمام موارد ایجاب شود؛ ما در مقام اثبات کار داریم و آن این است که هر کجا آب به اندازه کر باشد، چیزی او را نجس نمیکند و هر کجا کم تر از کر باشد با ملاقات با نجاست، نجس میشود. تطبیقش بر مصادیق تدریجی و بر فرض تحقق موضوع است و نیاز به منطق نیست و در مقام اثبات، حکم تابع موضوع خودش است و مقام عمل مقام تحقق مصداق میباشد.
3- تعدد شرط و وحدت جزا:
اگر مولی بگوید «اذاخفی الاذان فقصر و اذا خفی الجدران فقصر» در آن چهار قول است و تحقیق این است که آنچه که واقع امر است این است که در چنین موردی تعارض بین عموم مفهوم و بیان منطوق است؛ مثلا «اذا خفی الاذان فقصر» که مفهوم آن خفای جدران را در بر میگیرد و بر عکس. در اینجا باید به وسیلهی جمع عرفی تعارض را رفع کنیم. عمدتا رفع آن به دو صورت است یکی این که یک شاهد جمعی در بین باشد مثلا یک دلیل میگوید حرام است و دیگر میگوید حرام نیست و دلیل سوم کراهت اعلام میکند که معنای حرمت ممنوعیت در حد مکروه میشود؛ به عبارت دیگر یکی جمع دلالی داریم و دیگری جمع عرفی: جمع دلالی این است که شاهدی از خود ادله داشته باشیم مثل یجوز و لایجوز که دلیل سوم آمد مکروه اعلام کرد. جمع عرفی این است که بین متعارضین نسبت در نظر گرفته شود، اگر نسبت خاص و عام بود، جا برای جمع عرفی وجود دارد که خاص مقدم بر عام میشود؛ زیرا اگر عام مقدم شود موجب لغویت خاص میشود و اگر خاص مقدم شود هر دو حفظ شده؛ منتهی عام یک مقدار تضییق شده است. سید میفرماید در محل بحث جمع عرفی وجود دارد که منطوق مقدم است نه به آن توجیهی که گفته میشود که ظهور منطوق اقوا از ظهور مفهوم است زیرا این مطلب کلیت ندارد و گاهی ممکن است مفهوم ظهورش قوی تر باشد بلکه به این دلیل که منطوق اخص است و مفهوم اعم است پس بر اساس قاعده تقدم خاص بر عام، منطوق مقدم بر مفهوم میشود و شرط کل واحد منهما (عطف به او) است نه عطف به واو که شرط وجوب قصر خفای اذان است یا خفای جدران.
4-تداخل اسباب و مسببات: اگر چنانچه اسباب (شرط) متعدد بود و مسبب واحد، اولا شرط و سبب فرق میکند، سبب و مسبب در جمله شرطیه نمیآید مثلا گفته میشود، یجب الغسل بعد تحقق الجنابة یا الجنابة توجب الغسل یا النوم یوجب الوضوء؛ اما شرط باید در قضیه شرطیه باشد که تحت بافت ادات قرار گیرد که حرف شرط در اول و فای جزا و جواب در جمله جزائیه بیاید.
ورودی بحث سید این است که در باره اسباب و مسببات باید ابتداء یاد آور شویم که این بحث را بر اساس قواعد بررسی میکنیم نه بر اساس نصوص، نصوص و ادله جای خودش را دارد و حاکم اند و ما باید بر اساس قواعد بحث کنیم.