99/09/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط /توضیح استدلال سید خویی بر اثبات مفهوم شرط
توضیحی در بارهی استدلال سیدنا الاستاد نسبت به اثبات مفهوم شرط
ایشان در مصباح الاصول و محاضرات، بیان مفصل و متین و دقیقی دارد که ما حصل فرمایش ایشان این شد که ترتب بین جزا و شرط در قضیهی شرطیه یک ترتب خاصی است که در حقیقت ترتب علیت و آن هم علت منحصره است که نتیجهی آن در وادی منطوق ثبوت عند الثبوت و انتفاء عند الانتفاء در وادی مفهوم است.
سؤال: سیدنا الاستاد در امودر مقدماتی بحث مفهوم شرط فرمود: امر سوم بنیادی در باره مفهوم شرط قابل اثبات نیست و آن این بود که تربت به نحو علیت باشد و گفت مفاد قضیه شرطیه فقط ترتب است اعم از ترتب معلول بر علت یا بر عکس یا احد المعلولین بر دیگری. در مقام استدلال پس از شرح و توضیح این نتیجه از بیان ایشان به دست میآید که ترتب بین جزا و شرط مطلق ترتب نیست بلکه ترتب خاص و به نحول علیت است و اگر ترتب خاص است باید در امر مقدماتی هم بگوید به نحو علیت است و اگر آنجا اعم است در مقام استدلال هم باید اعم باشد
جواب: فرق است بین ترتب بر مسلک مشهور در باب اخبار و انشاء و بین ترتب بر مسلک سیدنا الاستاد در باب اخبار و انشاء، به عبارت دیگر ترتب بین شرط و جزا بر اساس مسلک مشهور که میگویند اخبار عبارت است از ثبوت نسبت بین جزا و شرط و انشاء عبارت است از ایجاد نسبت بین آن دو است و این که این نسبت چه گونه است؟ علیت است یا نیست؟ مساس و دلالتی بر آن ندارد و اصلا به آن کاری ندارد. پس طبق نظر مشهور در باب اختبار و انشاء، مفاد جمله خبریه اگر به صورت شرطیه آمده باشد ثبوت یا نفی نسبت است، مثل «ان کان زید عندک فیجب علیک اکرامه» که وجوب اکرام نسبت داده میشود به شرط که حضور زید است و آنچه از دل جملهی خبریه بیرون میآید همین ثوبت نسبت است حالا علت و معلولی است یا قرار دادی یا نسبت استعمالی یا نسبت غیر علت و معلولی در این خصوصیات جملهی خبریه هیچ ارتباطی ندارد چشم انداز آن فقط ثبوت نسبت است و زمینه برای مفهوم شرط محقق نیست اگر جمله انشائیه باشد مثل ان جائک زید فاکرمه که مفاد آن ایجاد نسبت است و این جمله در حقیقت انشاء شده که نسبت را بین جزا و شرط ایجاد میکند؛ اما علیت و معلولی نسبت از دل آن بر نمیآید. در امر سوم که این حرف را زدیم بر اساس مسلک مشهور بود؛ امّا بر اساس مسلک سیدنا الاستاد که میگوید اخبار و انشاء عبارت است از ابراز اعتبار نفسانی که در این مرحله صدق و کذبی وجود ندارد و اخبار و انشاء هر دو ابراز اعتبار نفسانی است و فرق شان در این است که در انشاء فقط ابراز است و در اخبار ابراز اعتبار نفسانی است با قصد حکایت؛ مثلا در جمله اخباریه میگوییم «اذا زالت الشمس یجب علیک الصلاة» که جمله اخباریه شد و معنای اخبار ابراز اعتبار نفسانی با قصد حکایت است و این ابراز، ابرازی است که مربوط است به یک علاقه و ترتب بین جزا و شرط که مطلق نیست؛ بلکه یک ابرازی بر تقدیر خاص است و رابطه بین جزا و شرط به نحو خاص و به صورت انحصاری ابراز میشود یعنی اعتبار نفسانی من این است که زید را اکرام فقط در صورتی که بیاید و ابراز خاص علیت است چون در قضیه شرطیه ساختار علت و معلولی است، این ارتباط تنگاتنگ یعنی ارتباط انحصاری و ارتباط بین علت و معلول که پس از این ارتباط خاص بین علت و معلول در منطوق ثبوت عند الثبوت میشود و در مفهوم انتفاء عند الانتفاء.
این ابراز در جملهی انشائیه به همین منوال و به نحو خاص و انحصاری است، اگر گفته شود که این ابراز یک ابرازی است متعلق به ترتب بین جزا و شرط به نحو خاص و این صورت انحصاری از کجا به دست میآید؟
در جواب گفته میشود ابرازی که مولی میکند خود ابراز به طور اصلی و اساسی یک ابراز خاصی است، وقتی خاص بود انحصاری است و به شهادت ارتکاز، اعلام میدارد که ابراز نسبت جزا به شرط در تقدیر خاص به صورت انحصاری فقط ترتب علت و معلول است که ثبوت عند الثبوت و انتفاء عند الانتفاء دارد و مستند اصلی پس از تحلیل ارتکاز عقلا است به این معنا که عقلاء در ذهن شان این مطلب مرتکز و جا افتاده است که اگر مولی حکمی را معلق بر شرطی بکند، این تعلیق انحصاری و خاص است و از خود وضع ادات استفاده میشود و نیاز به مقدمات حکمت ندارد.
فرق بین ارتکاز عقلا و سیره عقلا
هر دو از یک سرچشمه آب میخورند و اعتبار هر دو یکی است ولی سیره عقلا مشی عملی و سیر عقلائی در امور معاملاتی است؛ امّا ارتکاز عقلا موجود بودن و درست بودن یک امر در ذهن عقلا به صورت جا افتاده و بدون اشکال است؛ مثل سلامت مبیع در معاملهی بیع که یک شرط ارتکازی است که بیان و شرط گذاری نمیخواهد و اگر تخلف شود اثر دارد و اثرش این است که خیار فسخ به وجود میآید.
پس فهم ترتب خاص یا وجود ترتب خاص بین جزا و شرط در صورتی که معنای اخبار و انشاء ابراز باشد، بر اساس ارتکاز عقلا این ترتب ترتب خاص است و از خود بیان استفاده میشود.
استناد به اطلاق برای اثبات مفهوم شرط
آنچه که در بحث گذشت و تحقیق به عمل آمد این شد که قضیه شرطیه وضعا دلالت بر مفهوم دارد و نیازی به مقدمات حکمت و اطلاق ندارد و ظهور وضعی است. ظهور اطلاقی را به بهترین شکل محقق نائینی شرح داد و سید هم در بیان خودش آورده با یک نقد مختصر که میفرماید استفاده از اطلاق را محقق نائینی گفته شرط در مفهوم شرط، شرطی است که عقلا دخل دارد به وجود متعلق و خود شرط، به وجود متعلق دخل دارد مثل «ان رزقت ولدا فاختنه» که وجود ولد مرتبط است به وجود شرط و عقلا حکم منتفی میشود و زمینه برای بحث از مفهوم وجود ندارد؛ اما اگر شرط دخلی در تحقق موضوع عقلا نداشته باشد در آن صورت میگوییم این شرطی که فعلا شرط برای حکم قرار گرفته آیا عدلی دارد یا نه؟ مثل «ان جائک زید فاکرمه» که آیا این شرط عدل دارد که بگوید «او اکرمک فاکرمه»؟ اگر دارد از محل بحث خارج است و تعدد شرط است و وادی جدایی دارد و اگر عدل ندارد براساس اطلاق شرط میتوانیم بگوییم انحصار نسبت و ترتب به نحو ترتب علت و معلول به اثبات میرسد؛ اما سیدنا الاستاد در این رابطه میفرماید: بیان محقق نائینی بیان بسیار عالی است ولی اشکال اصلی این است که اولا اگر گفتیم ملاک و معیار برای تحقق مفهوم، اطلاق شرط است، در مورد وصف هم میتوانیم همین حرف را بزنیم که یک وصف آمده و اگر وصف دیگری در کار میبود بیان میشد و چون بیان نشده، پس وصف انحصاری است. ثانیا (جواب حلی) ظاهر جملهی شرطیه این است که در مقام بیان ترتب جزا بر شرط است و اگر مولی در مقام بیان شرط بود حرف شما درست بود؛ ولی ثابت نیست که مولی در مقام بیان شرط باشد از حیث وحدت و تعدد؛ بلکه در مقام بیان ترتب است چنانکه محقق خراسانی هم فرمود، پس درست این است که تمسک به اطلاق شرط جا ندارد.