99/06/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /بررسی دلالت نهی در عبادت و فساد در عبادت
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و سلام علی عباده الذین الصطفی والصلاة و السّلام علیک یا مولای یا أبا صالح المهدی (عج) و رحمة الله و برکاته
سبک و روش درسی استا
متن ما کفایة الاصول است و آرایی را که در نظر داریم به عنوان آراء اصلی بحث اصولی، رأی شیخ ابتدائاً یک اشارهای به آراء قدمای اصحاب میکنیم که یک میمنتی دارد آنها واصل هستند من حیث الزمان و من حیث العرفان، برکت دارد یادآوریِ آراء قدمایی که تابعین را درک کردهاند و بعد از آن، چهارچوبهی بحث ما در اصول به طور عمده روی چهار استوانهی اصلی مستقر میشود که رأی شیخ انصاری، و رأی محقق خراسانی است که میدانیم در سطح عالی حوزه و در خارج، آراء این دو شخصیتِ اصولی که قطب هستند مورد اعتماد و اعتبار و هدایت و کفایت کافی دارند و بعد از این دو بزرگوار، دو رأی از محقق نائینی و سید الخویی داریم که صاحب مکتب اصولی هستند و در عصر خودشان قطب اصول بوده و هستند که اگر یک فرد برای اصول این چهار تا رأی را داشته باشد بلاشبهةٍ در حدّ اجتهاد اصولی رسیده است. و از بُعد حقّ علمی و حقّ وجدانی، رأی آرایی را از امام خمینی و شهید صدر هم در مدّ نظر داریم که امام خمینی حقی که به گردن ما دارد یعنی برای کل اهل علم یک عزّت را آورد در عین حال که فقیه محققِّ متبهری است یک حقّ اخلاقی وجدانی دارد که برای اهل علم در دنیا یک عزّتی آورد. لذا به رأی ایشان هم اگر دیدیم یک چیز تازهای از آراء ایشان به دست آوردیم که نکتههای ظریفی احیاناً دیده میشود یادآور میشویم. اما شهید صدر قدس الله نفسه الزکیه را دربارهاش گفتهایم که اعلم نبود بلکه نابغه بود. لذا جاهایی که کما بیش در یادداشتهای خودم از جلسهی درس ایشان داشتم یا در تقریرات و نوشتههایشان به چیزی بربخورم نکتهی جدیدی اگر داشتیم، آن هم حقی دارد، حقّ علمی و مضافاً بر آن، یک حقّ عاطفی دارد که خیلی مظلومانه به شهادت رسید به دست صدام. این منحج من است و بعد هم دو – سه خصوصیت دارد منحج؛ اینکه آراء این فقها و این صاحبنظران گاهی سنگین و پرپیچ و خم است. به لطف خدا و کرم مولا سعی ما این است که آراء را سادهسازی کنیم. مثلاً در بحث موضوع علم میگوید؛ مایبحث فیه عن عوارض ذاتیه؛ از ملاصدرا گفته و آورده در اصول، طلبهها را گرفتار میکند سادهسازیاش این است که موضوع چیزی است که از اموری که ارتباط مستقیم با آن موضوع دارد بحث بشود. چقدر فرق کرد. مطلب دیگر که در منحج ما است جمع بین آراء است. آراء را مورد تضارب قرار نمیدهیم سعی میکنیم جمع بین آراء داشته باشیم، و اگر یک اختلافی هم دیده شد، سعی میکنیم جهت اختلافات را پیدا بکنیم. و بگوییم اختلاف از جهتی است مبدئی و اصلی نیست. و در نهایت یک جمعبندی و یک خلاصهای از آراء اعلام بکنیم اگر احیاناً چیز تازهای خداوند از باب فعلهمها به ما عنایت کرد و نکتهای فهمیدیم در این رابطه، میگوییم ما از این بحث این نکته را فهمیدیم و برای شما اعلام میکنیم. و اما نکتهی آخر این است که سبک ما، اشکال بر صاحبنظران نیست که آن را مکرر گفتم و قطعاً هم اینجوری است. و آن این است که اولاً اشکال بر صاحبنظری در غیاب آن جنبهی حقوقی ندارد باید طرف حاضر باشد که بتواند جواب بدهد. در غیاب اشکال بکند درست نیست. و ثانیاً گاهی این اشکال به انتهاک منتهی میشود حتک حرمت طرف، و ثالثاً اگر ما یک حدّ مستحکمی در اصول، مثل همین چهار قطب که تقریباً اینها در حوزه ثبت شده است. اگر بنا بشود که ما یک ثبتی نداشته باشیم دیگر اصلاً سر و ته قضیه معلوم نمیشود. من در یک جلسهای بعضی از اساتید و صاحب نظران بودم فردی آمد و گفت آقا من این اصول را تا کفایه تا اینجا خواندهام خوب بود ولی الان رفتم درس خارج میبینم که سر و ته و ثابتاتی ندارد هر کسی یک چیزی میگوید آخرش به کجا کشیده میشود. بنابراین آنچه که قدر مسلم است این است که آگاهی و اشراف و فهم آراء آن چهار نفری که به عنوان چهار شخصیتی که به عنوان اقطاب اصول، و صاحبان مکتب اصولی هستند فرا گرفته شود، در رسیدن به اجتهاد شکّی نیست چنانکه گفته شده است کسی که آراء شیخ انصاری را خوب بفهمد مجتهد است. به این مضمون. و همینطور دربارهی محقق خراسانی، که قبلاً گفته بودم. ولی رسم این است که در ابتدای سال تحصیلی هم گفته بشود.
و اما بحث ما؛ عموم بحث ما دلالت نهی در عبادت در فساد آن عبادت، این عنوان بحث ماست.
بررسیِ دلالت نهی در عبادت و فساد در عبادت
این عنوانی است که محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه در ادامهی اجتماع امر و نهی عنوان فرمودهاند، سبک و تنصیق ما طبق تنصیق کفایه است. اولاً منظور از این بحث این است که اگر یک عبادتی در نظر بگیریم آنگاه یک نهیای بیاید تعلق بگیرد به آن عبادت، مثلاً صلاة، یک عبادتی است نهی آمد و گفت، در ما لایؤکل لحمه، صلاة اتیان نشود، نهی آمد. آیا این نهی دلالت بر فساد این عبادت میکند یعنی اگر کسی نمازی بخواند با لباسی که لایوکل لحمه هست این نماز صحیح است یا باطل است. باید بررسی بشود در معنا و تحریر محل بحث، انچنان مشکلی نداریم و مسئله واضح است.
فرق أمر و نهی و دو نظر در مسئله
اما پس از اینکه خود مسئله را متوجه شدیم که منظور از دلالت نهی در عبادات، بر فساد، آیا کامل است یا کامل نیست که این منظور از عنوان بحث هست، در این رابطه اولین نکتهای را که صاحبنظران عنوان کردهاند که قبلاً هم اشاره شده است. و آن این است که این مسئله، با مسئلهی اجتماع امر و نهی چه فرقی دارد، به طور عمده، دو رأی وجود دارد، رأی اول این است که این دو مسئله یکی هستند فرقی نمیکند عبارت شتی و حسنک الواحد. اختلاف در تعبیر است. اجتماع امر و نهی هم یک امر هست و یک نهی در یک عمل. نهی در عبادت هم، عبادت امر دارد نهی هم که نهی است و فقط تعبیر اختلاف دارد.
رأی دوم این است که نخیر این دو مسئله، با هم فرق دارند، و در جهت فرق هم بحث وجود دارد، فرقش از چه باب هست و به چه گونه و به چه صورت؟ به طور عمده، رأی اول مربوط و منسوب است به قدمای اصحاب، در بحث اجتماع امر و نهی هم گفتیم که قدمای اصحاب مثل سید و شیخ، و حتی محقق حلّی و علامهی حلّی قدس الله أنفسهم الزاکیات فرقی بین این دو مسئله اعلام نمیکند عنوان بحثشان بررسیِ دلالت نهی بر فساد عبادت است در مثال همان مثال اجتماع امر و نهی را میآورند، صلاة در مغصوب، و دو تا مسئله را به عنوان دو بحث جدا عنوان نمیکنند و یکی میدانند. شاهدش را هم گفتم که اولاً؛ دو عنوان مستقل عنوان نشده و ثانیاً مثال اجتماع را در بحث دلالت نهی بر فساد میآورند.
أقوال صاحب نظران و أدلة و مویدات
در همینجا قبل از اینکه به آراء متأخرین اصول برسیم، آراء قدما را یک توضیح مختصری بدهیم. عنوان بحث دلالت نهی بر فساد عبادت؛ و بعد از آن، استدلالهایی دارند که به طور خلاصه و آسانسازی از این قرار است:
1. سید علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه مطلب را بحث میکند آراء مخالفین را میگوید و بعد از اینکه آراء مخالفین را بیان کند که در مسئله، اختلاف نظر وجود دارد بین اتباع آل البیت و ابناء عامه، که گویا ابناء عامه میگویند نهی در عبادت موجب فساد نمیشود. البته آراء مختلفی هم وجود دارد بین آن سلسله از ابناء عامه. سید علم الهدی به طور عمده، دو دلیل و یک مکمل یا یک مؤید را ارائه میکند، دلیل اول؛ اجماع عملیه اصحاب، میفرماید: اصحاب از صدر اول تا تاریخ معاصر، هر عمل عبادی را که نهی در آن تعلق گرفته باشد فاسد تلقی میکنند و فاسد میدانند به عملی که منهی عنه بوده عنوان فاسد اطلاق میکنند. این یک اجماع عملی و بلاخلافه و بلاشبهةٍ ثابت و مسلم است. 2. فهم عرف، عرفِ شرع، میفرماید که عرف شرع از امر، الزام و وجوب و اجزاء، میفهمد و عرف شرع، البته عرف شریعت میگوید از نهی فساد و بطلان میفهمد و این فرع اعتبار دارد. بنابراین اگر نهی نسبت به یک عملی تعلق بگیرد، موجب فساد میشود این دلیل دوم، یک مؤیّدی هم ذکر می کند، مؤیّد را به این طریق و برای شما بگویم که میفرماید، جمعبندی این است که اگر نهی مخلّ به شرط شرعی بشود در این صورت، نهی دلالت بر فساد دارد. اگر نهی مخلّ به شرط شرعی نشود، باشد اشکال ندارد. مثلاً شرط شرعی در ثلات طهارت است. اگر نجاست نهی از نجاست در صلاة مخل شرط شرعی میشود که طهارت است طبیعتاً موجب فساد است و اگر مخل نباشد عیبی ندارد. مثل حمل نجاست، در حال صلاة مخل به شرط شرعی نیست اشکال ندارد در حد معین.[1] فرمایش سید را به طور آسانسازی و تلخیص گرفتید که رأی شریف این شد.
2. شیخ طوسی یا شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه این فقیه محقق رجالیه علم طائفه، میفرماید الذین مذهب علیه که نهی در عبادت، دلالت بر فساد عبادت دارد که در فتوا در مبسوط هم این را اعلام میکند برای اثبات این مطلب، سه دلیل ذکر میکند. دلیل اول میفرماید که امر، برخواسته از مصلحت است یعنی مأموربه دارای حُسن، محبوبیت و مصلحت است. و نهی برخواسته از مفسده است. منهی عنه منحوس و نامطلوب است. و اگر بنا بشود که نهی در عبادت موجب فساد نشود امر منتهی میشود به جمع بین متضاد که مبغوض در عین حالت مبغوض هست محبوب هم هست چون عبادت صحیح است. و این کار ناممکنی است. بنابراین قول به عدم دلالت نهی بر فساد، یتنهی علی التضاد، کامل و درست است. دلیل دوم، فرمایش ایشان همان اجماع عملی است که سید فرمود، تصریح میکنم و شاید با عبارت کاملتری که اصلاً از ابتداء اصحاب تا الان یعنی تا عصر خود شیخ، هر کجا نهی در عبادت بوده است دلالت آن را بر فساد کامل دانستهاند. عبادتی که منهی عنه دیده شود مساوی است با عبادتی که فاسد و باطل است. و بعد میفرماید که اگر این واقعیت نداشت، اصحاب با این اتفاق و بدون اختلاف چنین چیزی را اعلام نمیکردند و مورد عمل قرار نمیدادند. معلوم است که نهی در عبادت دلالت میکند بر فساد عبادت. دلیل سوم، شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه میفرماید یمکن الاستدال بقوله، روایتی را از حضرت رسول نقل میکند که متن کوتاهی دارد، من ادخل في ديننا ما ليس منه فهو رد تطبیقش به این صورت است که نهیای که در عبادت آمده باشد جزء عبادت نیست خلاف عبادت است و خارج از دین به حساب میآید اگر ان را بگوییم اشکال ندارد ادخال ما لیس من الدین فی الدین شده است. که به اصطلاح شیخ انصاری این عبارت تشری هست با محرم، این حدیث هم دلالت میکند بر این که نهی در عبادت موجب فساد عبادت میشود. آدرس حدیث، خود عدّه، یعنی منبع برای همین حدیث که شیخ نقل میکند. این سه دلیل را از بیان شیخ طائفه هم برای شما افاضل یادآور شدیم رأی هم تا حالا برای ما معلوم شد. دلالت نهی در عبادت، در فساد عبادت براساس این ادله ثابت است.[2]
در ادامه، شمارهی سه؛ محقق حلّی قدس الله نفسه الزکیه در تحت عنوان دلالت نهی در عبادت بر فساد آن عبادت میفرماید که امر اقتضاء حسن و مصلحت دارد نهی اقتضاء فساد و مفسده دارد، بنابراین مأمور به با منهی عنه قابل جمع نیست. اگر بگوییم که نهی در عبادت دلالت بر فساد عبادت ندارد، باید جمع کنیم بین مأمور به و منهی عنه که این جمع، کار ناممکنی است و امکان ندارد مأمور به و منهی عنه جمع بشوند. نتیجتاً دلالت نهی بر عبادت، موجب فساد عبادت میشود. [3]
چهار؛ علامهی حلّی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: دلالتِ نهی در عبادت بر فساد عبادت، امر مسلمی است برای اینکه عبادت امر دارد نهی که بیاید منع میکند در این فرض اگر بگوییم امر وجود دارد از نهی باید رفع ید کنیم اگر بگوییم نهی وجود دارد از امر باید رفع ید کنیم و از آنجا که فرض ما این است که امری بوده، عمل واجبی بوده و نهی آمده به او تعلق گرفته، لذا برای صحّت عبادت باید از آن نهی اجتناب کنیم.[4] و این معنای دلالت نهی در عبادت موجب فساد عبادت هست تا اینجا امر علماء را برای شما شرح دادم. رأی قدما دلالت نهی در عبادت بر فساد عبادت ثابت، و فرق بین این دو مسئله هم وجود ندارد. تا اینجا این بحث که گفتیم اقوال قدما در ابتداء کار عنوان میکنیم.
اما آراء متأخّرین
اما آراء متأخّرین نسبت به امر اوّل مقدماتی که بیان فرق بین مسئلهی اجتماع امر و نهی و مسئلهی دلالت نهی در عبادت در فساد باشد. در این رابطه گفته می شود که این دو مسئله، به طور کلی فرقهایی دارد منتها در مجموع میتوانیم اعلام کنیم که آراء متأخّرین با توضیحات و با یک خصوصیاتی در مجموع بر این است که این دو مسئله با هم فرق دارند. دربارهی فرق، اولین توجیهی که در جهت فرق این دو مسئله بیان شده است که به نظر میرسد بسیار بیان جالب و کاملی است بیان محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه دربارهی فرق بین مسئلهی اجتماع امر و نهی و دلالت بر نهی در عبادت در فساد.
صاحب قوانین میفرماید فرق بین این دو مسئله از این قرار است که متعلق امر و نهی در مسئلهی اجتماع امر و نهی دو متعلق مستقل هستند و نسبت بین این دو متعلق، اعم و اخص من وجه هست مثل صلاة در مغصوب، یک امری داریم صلِّ، و یک نهیای داریم لاتغصب، دو نهی عام هست یا مطلق. یک مورد اجتماع دارد صلاة در دار مغصوب، این شاکلهی مسئلهی اجتماع امر و نهی هست. و اما شاکلهی مسئله در بحث دلالت نهی در عبادت و فساد، بصورت اعم و اخص مطلق یا عام و خاص هست، یک عام داریم یعنی به شکل عموم آمده و یک خاصّی وارد میشود به این صورت، عام و خاص با اعم و اخص من وجه دو شاکلهی جدا است. در مثال، صلاة عام و بیان دارای عموم هست صلِّ، عام ما این است که صلِّ مع الساتر، این عام ما است و تخصیص آمده است لا تصلِّ فی ما لا یوکل لحمه این مثل این است که بگوییم اکرم العالم ولا تکرم العالم الفاسق، یا همان خاص است. بنابراین این دو مسئله فرقش روشن است که یکی بصورت اعم و اخص من وجه و یکی به صورت عام و خاص. لذا این دو مسئله نمیتواند یکی باشد. همین رأی را صاحب فصول هم دارد با تعبیری دیگر. تعبیر دیگر این است که میفرماید در مسئلهی اجتماع امر و نهی دو تعلق وجود دارد که بر میگردد به همین. در مسئلهی دلالت نهی، تقیید و اطلاق هست که همین عام و خاص میشود.[5]
عباراتنا شتّی، بنابراین این فرق را فهمیدیم و از بیان صاحب فصول هم میشود اعلام بکنیم و عمدتاً تصریح از بیان محقق قمی بود که یک فرق دلپذیر و دلچسبی هم هست. اما صاحبنظرانی که اقطاب اصول هستند در باره فرق چه میفرمایند انشاءالله فردا.
سلامتی آقا امام زمان صلوات.