99/03/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /بحث و تحقیق دربارهی بیان فرق نسبت به أمر و نهی و کلام سیدالخوئی
بحث و تحقیق دربارهی بیان فرق نسب به امر و نهی
گفته شد که مشهور میفرمایند امر و نهی در معنا فرق ندارند و هر دو به معنای طلب هستند و فرق فقط از حیث متعلق هست. متعلق امر فعل است و متعلق نهی، ترک. این کلام مشهور بود. محقق نائینی هم این معنا را تأیید فرمودهاند بلاشبهةٍ ولا اشکالٍ با تفصیلی که گفته شد.
کلام سیدالخوئی
اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه احتمالاً در دورهی دوم درس خارجشان فرمودند که معنای امر و نهی همان معنایی است که در بلاغت گفته میشود امر بعد التحریک است و نهی زجر و منع، اما در دورهی چهارم درسشان که در محاضرات ثبت شده است بعضی از عزیزان سوال کردهاند که شهید صدر در چه دوره بود، آنچه که در معلومات اجمالی که این حقیر دارم، شهید صدر قدس الله نفسه الزکیه که گفتیم یک نابغه بود در سنین کمی اوائل جوانی درس خارج میرفت چون در واقع شهادتشان هم در سن 47 یا 48 سالگی بودهاند. با داشتن نیروی جوانی تدریس میکردند و شهید صدر هم در دورهی دوم تقریباً درس ایشان بود ولی در سن 20 سال یا 19 سال، چون در همان اوائل درخشیده بود و نبوغ ذاتی خدا به ایشان داده بود. اما در دورهی چهارم که محاضرات چاپ شده است در اینجا کتاب محاضرات جلد 3 صفحهی 273 و صفحات بعدی، سیدنا الاستاد میفرماید که ملخص الکلام یعنی در تقریر، که معنای امر و نهی نه آن است که مشهور گفتهاند که طلب طبیعت امر به طلب ترک طبیعت نهی، و نه آن است که جماعتی گفتهاند که منظور از امر، بحث و تحریک هست و منظور از نهی، زجر و منع است. این دو تا تفسیر، تفسیری برای معنای امر و نهی نمیتواند باشد نه تفسیر مشهور و نه تفسیر جماعتی که گفتم استفاده از بلاغت میشود، بلکه آنچه که در دل أمر دیده میشود دو چیز است، 1. اعتبار شیئی در ذمّهی مکلف از سوی مولی، این یک شیء، شیء دوم ابراز این اعتبار نفسانی به وسیلهی لفظی، بنابراین در یک جمله امر ابراز اعتبار نفسانی است. اعتبار هم گفتیم چه باشد ابراز هم گفتیم چه باشد، و نهی هم همین است دو تا شیئی بیشتر در دل نهی دیده نمیشود؛ 1. اعتبار حِرمان مکلّف از انجام فعل، از سوی مولا، این حِرمان را مولا در ضمن اعتبار میکند. شیء دوم، ابراز این اعتبار به وسیلهی کلمهای یا صیغهی نهیای. بنابراین در تمام ماهیت امر و نهی بیش از این نیست فقط ابراز اعتبار نفسانی است اگر تلخیص کنیم و در یک جمله بگوییم. امر هم ابراز اعتبار نفسانی است. نفی هم ابراز اعتبار نفسانی است و تمام.[1] [2]
البته تفسیر گفته باشیم یا الان به شما اشاره کنم به فرمایشی که سیدنا دارد که أمر ابراز اعتبار نفسانی است شما عنایت کنید مسلکان ایشان در کل باب انشاء این است که أمر و نهی میشود یک مصداق. منظور ما این نیست که بگوییم امر و نهی این دو مورد ابراز است. انشاء این است و این امر و نهی دو تا مصداق است. نکته
یک نکتهی تحقیقی هم به ذهن بسپارید و آن اینکه این ابراز که برای انشاء آمده است فعلاً به اسم سیدناالاستاد ثبت شده ولیکن شهید ثانی در مسالک در ابواب عقد، إنشاء را که معنا میکند بر خوردم دیدم که تقریباً همین عبارت را به کار میبرد. بنابراین اگر شما خواستید بگویید که این نظریه یک نظریهی منفردی است خیر، قائلی هم داریم مثل شهید ثانی. پس یک رأی مستحکمی است و متفرد هم نیست. بعد از اینکه این دو معنا را اعلام فرمودند.
اشکال و جواب – دو مرحله در معنا و ابراز أمر و نهی -
اشکال شده است که اگر هر دو یعنی امر و نهی به معنیِ ابراز اعتبار نفسانی باشد در حدّ انشاء درست است و قبول داریم اما بحث ما در مقام بیان فرق بین ماهیت امر و ماهیت نهی هست این ابراز که کفایت نمیکند در جهت بیان فرق، فرق اعلام نمیکند و شما هم قطعاً قبول نمیکنید که امر و نهی به تمام معنا وحدت داشته باشد، دو مفهوم دو ماهیت جداست و این ابراز اعتبار نفسانی یک عنوان برای هر دو ماهیت آمد فرق کدام است؟ فرق نهی و امر را از کجا پیدا کنیم و ابراز اعتبار که برای هر دو مورد فرق نشد بلکه یک وحدتی درآمد که ما در خلاف وجدان میبینیم امر و نهی که وجداناً دو ماهیتی است؟ در جواب این اشکال گفته میشود که این اشکال وارد نیست مسلک قائل به ابراز اعتبار نفسانی میفرماید که ابراز میکند آن اعتبار نفسانی را، فرق هر دو در آن مرحلهی اول هست کار دومرحلهای است مرحلهی اول اصل اعتبار فی ذهن مولا، مرحلهی دوم ابراز آن اعتبار. فرق در آن مرحلهی اول روشن میشود که گفتیم اعتبار شیئی به عنوان تکلیف در ذمّهی مولا این معنای أمر است و اعتبار حِرمان، این معنای نهی میشود پس فرق هر دو در مرحلهی اول روشن میشود ولی من حیث الابراز هر دو اعتبار نفسانی است پس با این مسلک فرق بین امر و نهی هم تا حدودی روشن میشود و این فرق برای اهل تحقیق کافی خواهد بود بعد میفرماید که در نتیجهی همین فرق میشود گفت مقصود از أمر یعنی إلزام و وجوب و منظور از نهی یعنی حرمان و حرمت، بعد میفرماید لذا نسبت به معنای نهی که حرمت معنا شده است لغتاً و عرفاً میتوانیم تطبیق بدهیم که معنای نهی همان حرمت هست لغتاً و عرفاً این تا به اینجا بود با توضیحاتی که داده شد رأی و نظر ایشان را فهمیدیم.
رای مشهور نسبت به مقام امتثال و حکم عقلی
بعد از این میفرماید که در مرحلهی بعدی هم نسبت به مقام امتثال که رأی مشهور چه بود؟ این بود که در مقام امتثال به حکم عقل، أمر به وسیلهی انجام یک فرد امتثال میشود و نهی به وسیلهی ترک تمام افراد امتثال میشود و این به حکم عقل است منظور از این حکم عقل هم فحص کامل از واقع، یعنی عقل به معنای درک. اگر در ذهنتان سپرده باشید که گفتیم حکم عقلی که در اصول یا در مدارک و ادلّه اعتبار دارد حکم عقلیِ کلامی است به معنای تحصین و تقبیح عقلیین و قطعیین و در ضمن یک حکم عقل دیگری هم در اصول یا در ادله اعتبار دارد که به آن حکم عقل کلامی هم بگوییم در اصطلاح عیبی ندارد ولی آن حکم عقل حکم عقل ضروری است اگر یک جایی بالوجدان با مشاهدهی واقعیت یک چیزی درک بشود درک عقلی است که آن عقل درکی که مقدمه نمیخواهد و بالوجدان درک میشود و برهان نمیطلبد تصوّرش برای تصدیقش کافی است به آن حکم عقل یا آن درک عقل می گوییم حکم عقل ضروری در این مورد هم رأی مشهور این باشد که در واقع درک میشود به عنوان یک ضرورت که انجام طبیعت به وسیلهی یک فرد صورت میگیرد و ترک طبیعت به وسیلهی ترک کل افراد. این هم توضیحی بود که عنایت فرمودید و بعد میفرماید در این امتثالی که مشهور گفتهاند هم مناقشه جا دارد و مناقشه از این قرار است که این فرمایشی که مشهور دارند که امر به وسیلهی انجام یک فرد امتثال میشود و نهی به وسیلهی ترک تمام افراد این قابل التزام نیست چرا؟ برای اینکه هر دو، یعنی هم امر و هم نهی دارای دو حالت و لحاظ هستند میتواند امر لحاظ بشود از سوی مولا، به نحو صرف الوجود یا صرف الطبیعت، که در این صورت صرف الوجود مطابق است در قالب بیان با اطلاق بدلی، مدلول اگر صرف الوجود بود در قالب بیان مطالبقت میکند با اطلاق بدلی.
اطلاق شمولی و اطلاق بدلی
لحاظ دوم که از سوی مولا طبیعت ساریه دارای سریان و جریان که بهش میگوییم طبیعت ساریه یعنی طبیعتی که شمول دارد اگر لحاظ بشود طبیعت ساریه، در قالب بیان بهش میگوییم مقتضای اطلاق شمولی، این دو نوع لحاظ و اعتبار هر دو نوع ممکن است برای امر که هیچ شبههای نیست. یک مرتبه أمر به اکرام لحاظ شده است به عنوان صرف الوجود در قالب اطلاق بدلی یک اکرام کافی است. یک مرتبه لحاظ شده است به اعتبار اطلاق شمولی و به نحو طبیعت ساریه، یک اطلاق کافی نیست. هر مقدار که در حوزهی قدرت مکلّف باشد باید اطلاق انجام بگیرد این میشود اطلاق شمولی این دو نوع برای امر ممکن است تنها به یک فرد امتثال بشود منحصراً همچین چیزی نیست. بستگی به لحاظ دارد این را که در امر گفتیم در نهی هم همین متصور است. اقسام مطلقها را هم که در خود همین اصول میفهمیم که اطلاق بدلی کدام و اطلاق شمولی کدام است آن به همان ساختار سیه و سیاقتهای الفاظ از هم تشخیص داده میشود مطلقاً.
نقد نظریه مشهور توسط سیدالخوئی
نهی هم همین سیاقت و همین شاکله را دارد. نهی هم میتواند از سوی مولا لحاظ بشود به نحو صرف الترک طبیعت، که بعد در قالب اطلاق بدلی بیاید مثلاً بگوید لاتتکلم، منظورش از لاتتکلم، فقط اطلاق بدلی باشد که در این جلسه یا در این وضعیت یک بار تکلم نکند کافی است. میشود صرف ترک، اعتبار بشود از سوی مولا و در قالب اطلاق و دلیل بیاید و فقط یک ترک کافی باشد و میشود همین نهی از سوی مولا به شکل طبیعت ساریه لحاظ بشود یعنی طبیعی که شریان دارد و قابل انحلال هست. در آن صورت اگر طبیعت ساریه لحاظ شد در قالب اطلاق شمولی میآید و نهی میشود از تمام افرادی که در آن منهی عنه وجود دارد که مصادیق منهی عنه هست. در این صورت بله امتثال محقق نمیشود مگر به وسیلهی ترک تمام افراد.
نتیجه بحث
پس شرحی که دادیم با آسانسازی، معلوم شد که در مقام امتثال، امتثال به وسیلهی یک مورد ایجاد فعل، و به وسیلهی ایجاد تمام افراد، ممکن است هر دو بستگی به لحاظ دارد در نهی هم همین است امتثال ممکن است دربارهی منهی عنه یک مورد منهی عنه ترک بکند امتثال حاصل بشود اگر مولا لحاظ کرده باشد صرف الترک را، و میشود امتثال در نهی حاصل نشود مگر به ترک تمامیِ افراد، اگر مولا لحاظ کرده باشد طبیعت ساریه را، پس از این جهت فرقی وجود ندارد و بعد میفرماید که ما در صدد این هستیم که مسلک مشهور یا به عبارت دیگر، طریقهی مشهور برای رسیدن به این هدف، این طریقه قابل التزام نیست. که میگویند عقلاً أمر به وسیلهی انجام یک فرد و نهی به وسیلهی ترک تمام افراد امتثال می شود. این طریقه درست نیست به تعبیر دیگر فرق امر و نهی از منظر متعلّق مشخص نمیشود که مشهور میگویند فرق بین امر و نهی از منظر متعلق به دست نمیآید که مشهور میگوید، بلکه راه دیگری دارد. این اشکال را که کردم مطلب تا اینجا بسته شد که فرق امر و نهی از طریق متعلق میسور نیست میفرماید که اصل مطلب و هدف که امتثال امر به وسیلهی انجام یک فرد و امتثال نهی به وسیلهی ترک تمام افراد این اصل مطلب درست است و قابل انکار نیست یک أمر ارتکازی است ولی طریقهی مشهور قابل التزام نیست و گفتیم و نقد ما را شما گرفتید. مضافاً بر اینکه میفرماید امر و نهی صرف الوجود بودن و طبیعت ساریه بودن به لحاظ تعلق دارد یک برهانی هم اقامه میکند. میفرماید که برهاناً هم این مبنای مشهور درست نیست که میگویند أمر به وسیلهی یک فرد اطاعت میشود یعنی امر در حقیقت وجودات متعددی دارد هر فردش یک وجود است. یک وجود را که انجام بدهید دیگر همان طبیعت امر شکل گرفته و تمام. و نهی که ترک تمام افراد هست یک مورد و یک ترک است و متعدد نیست. پس متعلق امر تعدد دارد و متعلق نهی وحدت دارد. و بعد میفرماید؛ أمر و نهی که مقتضایشان وجود و عدم هست، بین وجود و عدم که تناقض بلاشبهةٍ است. وانگهی متعلق أمر و نهی که دو شیء متناقض هست دو امر متناقض از لحاظ کثرت و وحدت هم باید عین هم باشند عدم واحد است، نقیضش هم وجود واحد است. وجود واحد است نقیضش عدم واحد است. نمیشود که وجودات متعدد، متعلق امر یک طرف نقیض باشند و مفهوم و عدم واحد که دارای وحدت است طرف دیگر نقیض باشد. این کار ممکنی نیست. بنابراین از باب برهان هم این مسلک قابل التزام نیست قبل از اینکه ذهنتان دغدغهای را به وجود بیاورد عنایت کنید جمعبندی میگوییم که اینجا یک فهم دیگری هم هست که برایتان اعلام میکنیم. پس برهاناً و تحلیلاً در مقام امتثال آن چیزی که مشهور میفرمایند قابل التزام نیست. وانگهی میفرماید که ما فرق امر و نهی را از کجا به دست بیاوریم این را عنایت کنید با آسانسازی از هر دو تقریرات و از استفادهها برای شما یادآور میشوم.
فرق بین امر و نهی به طور موجز
میفرماید که اما فرق بین امر و نهی به طور موجز، به دلالت عقلی مربوط به متعلق امر و نهی نیست بلکه فرق امر و نهی به دلالت لفظی به وسیلهی اطلاق و مقدمات حکمت هست. این عنوان.
شرح مسالة – در مقام اثبات و مقام ثبوت-
در شرح این مسئله میفرماید مقام ثبوت و اثبات را ملاحظه کنید یا در مرحلهی مبدأ و منتها، شما بگویید ثبوت است. هر دو تعبیر آمده، میفرماید که در دو مرحله، که دقت به عمل بیاید فرق بین امر و نهی روشن میشود مرحلهی اول مقام ثبوت، در مقام ثبوت میبینیم که امر برخواسته از مصلحت است و نهی برگرفته از مفسده، منشأ هر دو معلوم است پس از اینکه منشأ هر دو معلوم بود میبینیم که در عمل به نحو اغلب، مصلحت در ضمن یک فرد محقق میشود پس امر در واقع مصلحتش توسط یک فرد به دست میآید مصلحت و ملاک که بدست آمده مساوی با سقوط أمر هست. مساوی با امتثال است. و نهی هم که برگرفته از مفسده هست میبینیم که به طور اغلب، در تمامی آن افراد مربوط به منهی عنه مفسده وجود دارد. و امتثال نهی چه هست؟ ترک مفسده است. امتثال أمر، انجام مصلحت. پس اغلب این است این اغلبیت سبب میشود برای تحقق ارتکاز، که در ارتکاز عرف، أمر امتثال میشود به وسیلهی یک فرد و نهی امتثال میشود به وسیلهی ترک تمام افراد. گفته بودیم که به این مضمون که در اصطلاح اصول گفته میشود للغلبه، یک غلبه را گاهی مستند قرار می دهند و آنجا هم گفته شد که اشکال می شود غلبه که دلیل نیست ولی اگر غلبه در حدّی باشد که موجب تبادر بشود این جهت برای ما تأثیرگذار خواهد بود که غلبه موجب تبادر میشود تبادر خودش یک حقیقی است و یک دلیلی است برای اثبات معنا، و خود تبادر شاهد معنای حقیقی است. این مطلب اول در مقام ثبوت.
و اما در مقام اثبات، میفرماید که: باید مراجعه کنیم به مفاد اطلاق، اطلاق مربوط به امر به طور طبیعی اطلاقی بدلی است چرا؟ برای اینکه اطلاق شمولی ناممکن است امر کند، تمام افراد را انجام بدهید قدرت مکلّف اقتضاء نمیکند فوق قدرت است. باصطلاح خارج از قدرت مطلق است بنابراین در امر به حکم با علم به اینکه شمولی معنا ندارد در حقیقت علم برخاسته از آن حکم عقل است که طلب کردن تمام افراد یا طلب ایجاد تمام افراد خارج از قدرت مکلّف است. در این صورت حکم عقل میگوید که اطلاق باید بدلی باشد. و در نهی اگر یک فرد موجب امتثال بشود و مفاد اطلاق بدلی باشد و اطلاق در نهی اطلاق بدلی باشد هم کار ناممکنی است چون در این صورت تحصیل حاصل میشود طلب حاصل میشود چون یک فرد از کل افراد منهی عنه قطعاً مطلوب و ترک شده هست. اگر طلب ترک یک فرد مطلوب بشود در نهی، مفاد اطلاق بدلی طلب حاصل میشود. پس ناممکن است این هم که ممکن نبود طبیعتاً عدلش ممکن است که اطلاق، اطلاق شمولی باشد متعلق طلب در نهی شمولی باشد تمام افراد. و متعلق طلب در أمر بدلی باشد به توسط بعضی از افراد. این فرق صحیحی است بین امر و نهی که به وسیلهی دلالت لفظ و مقدمات حکمت به دست میآید نه به لحاظ متعلق و حکم عقل.
بعد از این یک تتمهای دارد نسبت به ترک، که ترک اقسامی دارد ترک استقلالی یا ترک ضمنی، بعد میرسد به اینکه قضیهی صوم چه میشود صوم و امساک از چه باب هست که انشاءالله جلسه بعد شرح میدهیم. سلامتی اقا امام زمان صلوات ختم کنید