99/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/مادة النهي /بحث و تحقیق دربارهی معنای نهی و فرق آن با معنای أمر
بحث و تحقیق دربارهی معنای نهی و فرق آن با معنای أمر
ماحصل بحث ما در این باره این شد که طبق مشهور امر و نهی از لحاظ معنا، فرقی ندارند. هر دو به معنیِ طلب هستند امر طلب فعل، نهی طلب ترک. معنای هر دو یکی است. لذا خصوصیات هر دو هم مثل هم اند. همان خصوصیاتی که امر داشت همان خصوصیات در نهی وجود دارد. بلافرقٍ، منتها فرقی که دارد امر و نهی در متعلق هست. هر دو به معنی طلب از عالی، منتها متعلق امر، انجام عمل است. و متعلق نهی ترک عمل است. و در مقام امتثال به حکم عقل امتثال امر که انجام طبیعت باشد توسط یک فرد هم محقق میشود امر به انجام شیئی شده است، امر به اکرام. یک مورد إکرام، انجام طبیعت است و مثلاً به تمثیل سیدنا أمر به تکلم شده است. یک مورد سخن گفتن، انجام طبیعت شکل گرفت. یعنی سخن گفتن محقق شد. و اما امتثال در نهی، عقلاً ممکن نیست مگر به واسطهی ترک تمام افراد طبیعت، مثلاً نهی شده است از انجام تکلّم. لاتتکلّم، باید به هیچ وجه، تکلم نداشته باشد. تمام افراد تکلم را باید ترک کند تا ترک طبیعت عقلاً محقق بشود. گویا این را فرق نمیدانند این از خصوصیات امتثال هست و اقتضائات طبیعت فعل و ترک به حکم عقل هست. لذا این را جزء فرق بین امر و نهی به ثبت نرساندهاند.
ایا متعلق نهی کفّ نفسانی است یا ترک
پس از این که این توضیح برای شما داده شد، محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید امر و نهی همین، فرقی با هم ندارد فقط در یک مورد نهی یک اختلاف اختصاصی دارد که آن اختلاف در مورد امر نیست و اختلاف معروفی است از معالم الاصول، قوانین الاصول، الفصول الغرویه تا این محل بحث ما که کفایة الاصول مابعد از آن هست. گفته میشود که متعلق امر ترک هست یا کفّ نفسانی، چرا این حرف مطرح شده است؟ منشأ طرح این تردید این است که بر مبنای مشهور اشکال شده است. مبنای مشهور چه بود؟ متعلق امر ترک فعل است. اشکال شده است که ترک قابلیت تعلّق دستور و حکم را ندارد در ابتدای کار، و بعد در مقام امتثال ترک که یک امر عدمی است معنی ندارد که یک امر عدمی، مورد دستور و طلب قرار بگیرد در جملهی کوتاه، امر عدمی مورد طلب قرار نمیگیرد. این اشکال که شده بود جواب دادهاند که این اشکال وارد نیست چرا؟ برای اینکه این ترک که متعلق نهی هست در بدایت یا در بدوِ نظر ترک بهش میگوییم اما در واقع، کفّ نفس هست یعنی نهی شده است تعلق میگیرد دستور به چه؟ تعلق میگیرد طلب به چه؟ به کفّ نفسانی، خودنگهداری. این امر عدمی نیست، امر وجودی است. بنابراین اشکال مرتفع است پس از آنکه ما گفتیم متعلق امر ترک نیست بلکه کفّ است. شما اگر اشکال کنید که این ترک متفاهم عرف هست کفّ نفسانی که متعارف نیست. با یک دقّت و توجیه بیاییم بگوییم ترک کفّ نفسانی است. در جواب گفته میشود که خود همین ترک متضمن کفّ نفسانی است. واقع ترک اگر واکاری و واشکافی بشود. کفّ نفس از دلش در میاید بنابراین چیزی نیست که تازه احداث بشود بلکه در همانجا جا دارد ولی مورد توجه قرار نمی گیرد. توجه اندکی برای درک کفّ کافی است. جوابی بود گفته شد با توضیحی که بیشتر از سطح جواب بود برای شما ارائه شد.
اما محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه و اتباع ایشان تا شاگردان شاگردان ایشان بر این باورند که نیازی به این توجیه نداریم. کفّ نفسانی را در میدان بیاوریم نیازی نداریم. مضافاً بر اینکه نیازی نداریم. محقق قمی صاحب قوانین اشکالی میکند میگوید اگر کفّ باشد معنایش این میشود که کفِّ نفسک، یعنی امر میشود و دیگر نهی نیست. اگر رفتید یک قدم جلوتر به قول عوام اگر خواستید ابرو را درست کنید چشم کور میشود. خواستید معنای نهی را درست کنید نهی بر میگردد به امر، کفّ نفسک، مضافاً بر اینکه همان حرف مشهور که متعارف و متبادر است معنای نهی طلب ترک طبیعت است، متعلق میشود ترک.
اشکال عدم ازلی
محقق خراسانی میفرماید که اشکالی که شده است که عدم یا عدم ازلی متعلّق طلب قرار نمیگیرد، این اشکال وارد نیست. برای رفع این اشکال استادناالعلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه یک جواب واضحتری دارد و کفایة الاصول هم جواب با شکل دیگر. استادنا العلامه میفرماید که منظور از عدم که شما میگویید مورد طلب قرار نمیگیرد این اشکال شما وارد نیست چرا؟ برای اینکه منظور از این عدم، عدمِ ازلی نیست بلکه عدم بدیل است. عدم بدیل همیشه عدل وجود هست، هر دو مفهوم در کنار هم هستند، این وجود بدل همدیگری است. قدرت یعنی استطاعت و توان را برای انجام هر یکی از این دو عدل و بدل یا انجام یا ترک، که معنای قدرت این است که مکلّف قادر، یک شیء را بتواند انجام بدهد و بتواند ترک کند. این ترک همین است ترک در کنار انجام و اتیان، که بهش میگوییم عدم بدیل. که این عدم یا این ترک بدیل ایجاد است در مقام انجام عمل، اگر بگوییم این عدم که بدیل وجود هست از اختیار خارج هست، دیگر ناخودآگاه قائل به جبر شده است. و دیگر اختیار منتفی است و دیگر اختیاری نداریم. اگر مکلف قدرت بر فعل و ترک یک شیء نداشته باشد اختیار ندارد. این فرمایش ایشان بود با یک مقدار توضیحات. اما محقق خراسانی میفرماید که عدم ازلی در اصطلاح اصول، نه عدم ازلی در اصطلاح فلسفه، این یک اصطلاح مشترک است بین معقول و اصول. عدم ازلی در معقول و فلسفه آن عدمی که بدایت ندارد. نامتناهی است. أزل که شد آن أزل أبد هم ندارد نامتناهی است. آن مفهوم فلسفی است. در اصول که عدم ازلی میگوییم یعنی عدم قبل از وجود موصوف. عدم بعد از وجود موصوف میشود عدم نعتی و عدم قبل از وجود موصوف میشود عدم ازلی، می فرماید این عدم ازلی هر چند متعلق طلب قرار نمی گیرد خود آن عدم ازلی. ولیکن آن عدم ازلی حالت استمرار دارد استمرارش در زمان طلب است پس استمرار آن عدم مورد طلب قرار میگیرد مولا طلبش تعلق میگیرد به عدم که آن عدم فعلاً در برابر وجود یک شیء قرار دارد و آن عدم استمرار عدم ازلی است نه خود عدم ازلی. استمرار در اختیار مکلّف است میتواند عدم را استمرار بدهد و میتوان آن عدم را استمرار ندهد. پس استمرار عدم یک مفهوم ممکن و قابلیت تعلق طلب را دارد. این اشکال تمام.
این اختلافی بود که محقق خراسانی فرمود که اختصاص دارد دربارهی نهی و در مورد امر این اختلاف وجود ندارد.
نکات تکمیلی
و در اضافه به عنوان تکمیل یکی دو نکته را بیان میکنند. یک نکته را برای شما تکمیلی ما اضافه میکنیم و آن این است که دلالت امر بر وجوب و دلالت نهی بر حرمت عنوان نشده است فقط دلالت امر بر وجوب را داشتیم در بحث نهی ادلّهی دال بر اینکه نهی دلالت بر حرمت دارد در کنار متأخّرین نیامده با شمایی که درس قبلی تشریف داشتید از بیان شیخ طوسی و محقق حلّی، ادلهی دال بر اینکه نهی دلالت بر حرمت دارد گفته شد و گرفتید و تکرار نمیکنیم. اما چرا ذکر نشده است، در یک اشارهی اجمالی اکتفا شده است و آن این است که میفرماید نهی مثل امر است آنچه را که در امر گفتیم در نهی میآید گفتیم امر دلالت بر وجوب دارد بر مبنای محقق خراسانی دلالت امر بر وجوب حقیقتاً لفظی بود، دلالت وضعی میشد اعلام بکنید، و بر اساس مسلک سیدنا الاستاد، دلالت امر بر وجوب بر اساس قرینهی عبودیت و قاعدهی عبودیت و مولویت بود. در هر صورت نهی که مثل امر هست همان سبک را اینجا تطبیق کنید. دلالت بر حرمت دارد حقیقتاً و بالوضع، بر اساس مسلک محقق خراسانی و بر اساس قاعدهی عبودیت و مولویت یا حق الطاعه بر اساس رأی سیدناالاستاد و سیدنا الشهید صدر قدس الله أنفسهم الزاکیات.
فوریت در أمر و نهی
و اما اشارتهایی که دارد در متن محقق خراسانی، یکی دو مورد هست یکی این است که میفرماید نهی دلالت بر مره و تکرار ندارد. دلالت بر فور و تراخی هم در کار نیست چرا؟ جوابش و رمزش یک نکته بود. برای اینکه مدلول حدّش مشخص است و این است که امر دلالت دارد بر طلب طبیعت، نهی دلالت می کند بر طلب ترک طبیعت و این مدلول است. و دیگر غیر از این چیزی در وادیِ مدلول نیست. چیزی که در وادیِ مدلول نباشد از دل خود نهی در نمیآید این حرفی است که محکم و مستحکم اعلام میشود. اما اگر به ذهن شریف شما باشد دربارهی فور یک نکتهای داشتیم. گفتیم همهی اینها درست است اما تحقیق این است که امر دلالت دارد بر فور، این را احقر الحاضرین گفته بود، اما در بیان علامهی حلّی هم این مطلب هست که اگر امر بیاید اقتضاء میکند مسارعت را، یعنی فوریت را. مقام مولا گویا اقتضاء میکند مسارعت را.[1] بنده حقیر خدا گفته بودم که دلالت امر بر فور قابل التزام هست. چرا؟ امر از مولاست، وظیفهی مولا که امر است صادر شد. وظیفهی عبد هم انجام امر هست، انجام مأمور به یعنی اتیان آن عمل مأمور به این وظیفهاش است. و بعد از این که این وظیفه بود و الزامی هم وجوب داشت، قاعدهی عبودیت و مولویت هم که مورد استفاده قرار بگیرد طبیعتاً نتیجه این میشود که عبد در اولین فرصت ممکن باید اقدام کند به انجام مأموربه فوریت را گفتیم که مطلبی است قابل التزام و استفاده از این نکتهها، أمر است و الزام است و قاعده، و دلیل و مجوزی برای تأخیر هم در کار نیست مگر عن عذرٍ، این را گفته بودیم شکر خدا تأییدی از علامه حلّی به دست آوردیم که حرف آستین پاره ثبت رسمی ندارد لذا مستند به قول علامه که بشود برای عزیزان دلچسب میشود. نتیجه این شد که امر همان فوریت و دلالت بر فوریت را که داشت، نهی هم همان دستور و مولا و طلب است و همان طلب از مقام عالی، منتها متعلق طلب، ترک طبیعت است. در نهایت مطلب دیگری را محقق خراسانی میفرماید که آن را هم اشاره کنیم شمایی که کفایه درس میدهید آنجا هم عبارت کوتاه است خصوصیات را در نظر گرفته باشید.
مخالفت یک مورد نهی در استمرار آیا نیاز به دلیل دارد یا قرینه یا ...
در نهایت تکمیل این قسمت از بحث مقدماتی نهی، محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که در بارهی نهی اگر مکلّف مخالفت کرد مثلاً مولا أمر کرده است که هیچگاه سیگار نکشید، این نهی شد. این مکلّف آمد یک مورد سیگار کشید حالا آن نهی اولی دوباره میآید و میگوید که خوب یک بار هم کشیدی، کشیدی. پس از این دیگر نکشید یا آن نهی تموم شد. محقق خراسانی میفرماید که چون مخالفت نهی در ضمن یک مورد محقق میشود کسی که نهی مخالفت کند یعنی آن نهی مخالفت شده دیگر برای استمرار و ادامه نیاز به دلیل و قرینه داریم باید قرینه یا دلیلی ارائه بشود که بعد از آن مواردی دیگر را انجام ندهیم. خود آن نهی اولی که مخالفت شد، امر و نهی، سکوتش یا به اتیان است یا به عصیان. این قاعده یادتان نرود. سکوت أمر و نهی یا به امتثال است یا به عصیان. امر و نهی ساقط میشود نهی که ساقط شد، در استمرار نیاز به نهی دیگر یا دلیلی دیگر داریم. یا قرینهای دیگر داریم. میفرماید که قرینه ممکن است اطلاق دلیل باشد. اگر اطلاق دلیل بود میتواند در حدّ یک قرینه کارایی داشته باشد ولی در متن میفرماید؛ منهذا الجهت لامن جهاة الاخری، شما که کفایت درس میدهید این چه هست، این است که کفایه را باید شیخ صدرا بیاید توضیح بدهد. میفرماید که البته لقب مفهوم ندارد اعاظم دیگر هم میتوانند شما هم که کفایه درس میدهید میتوانید انشاءالله. میفرماید که اطلاق داشته باشد من هذه الجهت، یعنی از جهت استقراق و استمرار، اطلاق استقراقی باشد که یک نفر هم اگر ترک هم دید، مثلاً نهی انحلالی است فرد دیگری را انجام ندهید و امتثال کنید. در یک فرد که امتثال نکردید اشکالی ندارد فرد دیگر نهی دیگری دارد. نهی انحلالی میشود نیاز به قرینه است. قرینه ولو اطلاق باشد. از این جهت، اطلاق و انحلال و فراگیری، نه از جهات دیگر که اطلاق داشته باشد از حیث تعیین که این منحی عنه به طور متعین منحی عنه بوده یا از جهت نفسیت که این منحی عنه نفسی بوده نه غیری. بنابراین آن اطلاقات به درد ما نمیخورد اطلاقی که به درد میخورد از این جهت باشد، یعنی از جهت فراگیریِ دستور به نحو استغراق که ادامه داشته باشد. فرمایش محقق خراسانی را با تمام خصوصیات و توضیحات تا اینجا کاملش کردیم
اما رأی و نظر محقق نائینی
محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه دربارهی فرق بین امر و نهی همان سبک محقق خراسانی را تبعیت میکند یک تبعیت از شاگرد به استاد. میفرماید أمر و نهی هر دو به یک معنا هستند. طلب طبیعت و طلب ترک طبیعت میفرماید به طور طبیعی، اگر متعلق طبیعیِ منحی عنه باشد نه یک منحی عنه مقیّد به زمان و مکان. طبیعی باشد یعنی بدون قید و شرط. اگر متعلق طلب طبیعی ترک باشد در این صورت مطلب از این قرار است که متعلق امر صرف وجود طبیعت است و متعلق نهی صرف ترک طبیعت است. هر دو صرف میشود صرف وجود طبیعت و صرف ترک طبیعت. منتها در امتثال صرف ترک طبیعت، لایتحقق الا بترک جمیع الافراد، و در امر، یتحقق به ایجاد فرد من الطبیعت، تا اینجا درست است. مطلبی را عنوان میکند که این مطلب یک توضیح و تفسیری میشود در مورد ترک نهی و انجام موارد دیگر از نهی بعد از مخالفت.[2] فراز آخر بیان محقق خراسانی. در اینجا عنوان میکنند که آیا متعلق نهی ترک است به عنوان استقلال یا به عنوان آلة الغیره یعنی به صورت معنای اسمی یا به صورت معنای حرفی، شرح دارد که گویا وقت تمام شد. سلامتی اقا امام زمان صلوات ختم کنید.