98/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأوامر/مسألة الضد /بحث و تحقیق تکمیلی درباره ارتباط ترتب با قضیه جمع بین ضدین از منظر سیدالخوئی و تحقیق در تطبیق صور چهارگانه
بحث و تحقیق تکمیلی دربارهی ارتباط ترتّب با قضیهی طلب جمع بین ضدّین؛ از منظر سیدالخوئی
سیدناالاستاد دربارهی این مسئله میفرماید که: جمع بین فعلین به چهار صورت متصوّر میشود، صورت اول این است که طلب جمع بین فعلین به وسیلهی طلب واحدی صورت میگیرد مثلاً مولا امر کند که کتابَة و جلوس را با هم همزمان انجام بدهید، طلب واحد است امر مولا، جمع بین فعلین هست، جمع بین کتابة و جلوس، این قسم اول، که جمع است، مکلف در حال جلوس کتابة انجام میدهد جمع بین دو فعل صورت میگیرد. صورت دوم عبارت است از جمع بین فعلین توسط دو طلب، که مولا از مکلّف دو فعل را بطلبد منتها هر کدام در حال امتثال دیگری مثل مثالی که قبلاً گفتیم، امر کند مولا به صلاة در حال صوم، یا صوم در حال صلاة، البته یک طرفش متصور است صلاة در حال صوم. صورت سوم عبارت است از جمع بین فعلین به وسیلهی دو طلب مستقل، منتها یکی از دو طلب مقیّد است به حین امتثال مطلوب دیگری مثلاً مولا امر کند به جلوس، بدون قید به یک امر، امر دوم صادر بشود به کتابت در حین جلوس، این هم صورت سوم طلب جمع بین فعلین هست. صورت چهارم میفرماید طلب جمع اتفاقی صورت میگیرد. به این معنا که مولا دو امر مستقلی دارد یک امر به کتابة، و یک امر به جلوس، هر دو جدا از هم هستند ولی بر حسب اتفاق زمان طوری در مضیقه قرار میدهد که مکلّف باید هر دو فعل را در یک زمان انجام بدهد این صور جمع بین فعلین بود. میفرماید پس از آنکه ما این چهار صورت را نسبت به جمع بین فعلین شرح دادیم معلوم میشود که ترتّب با هیچ یک از این چهار صورت تطبیق نمیکند، در ترتّب انجام هر یکی با انجام دیگری فاصلهی زمانی دارد. انجام أمر به أهمّ قبل از انجام فعل مهم هست همزمان نیست. و انجام فعل مهمّ بعد از ترک أمر به أهمّ هست، مترتّب بر ترک اهم هست انجام در دو زمان هست ذهنتان مغشوش نشود فعلیت هر دو خطاب همزمان هست، انجام هر دو خطاب که قبلاً هم گفتیم در طول هم هستند تا اینجا مطلب را فهمیدید.[1]
تحقیق در تطبیق صور چهارگانه(4گانه)
امّا تحقیق و بررسی؛ در تحقیق میبینیم که این صُوَر جمع را که فرمودند، ایشان سیدنا الاستاد و هم محقق نائینی قدس الله أنفسه الزاکیات در دید ابتدایی ربطی به اشکال طلب جمع بین ضدّین ندارد برای اینکه اشکالی که در ترتّب مطرح میشود این است که ترتّب منتهی میشود به طلب جمع بین ضدّین، و آن جمع بین ضدّین بر اساس قانون عقلی قطعی مَحال است همان زمان که أدای دِین مطلوب باشد همان زمان صلاة مطلوب باشد امکان ندارد و جمع بین ضدّین هست. و جوابی که داده میشود جمع بین فعلینی که متقاربین هستند هر یکی با دیگری قُرب مَحَل دارد، جمع بین متقابله نیست بلکه جمع بین دو فعل متقارب هست، قبلاً گفتیم که در جمع بین ضدّین مصاحبت و همراهی و قُرب دو تا ضدّ، جمع بین ضدّین از منظر معقول نیست بلکه جمع بین ضدّین در فلسفه وحدت دو تا ضدّ در آن واحد هست که مُحال قطعی و از اصول اولیهی عقلی، فلسفی هست، تا به اینجا میبینیم که این جواب با آن اشکال همخوانی ندارد. این گونه جمع ممکن است کتابة و جلوس همزمان باشد، کار ممکنی است ما که جزء اوّلیات دیدهایم که جمع بین ضدّین کار ناممکن و محال است این چه میشود؟ این یک اشکالی است که بر میخوریم اگر سریع و سطحی نگری بکنیم به اینکه اشتباه شده است و ربطی به طلب جمع بین ضدّین به آن معنای عقلی و فلسفی در کار نیست ولیکن این رأی را محقق نائینی و سیدناالاستاد اظهار میکنند به این سادگی نمیتواند باشد. به عنوان مؤید یک حکایتی کنم؛ یکی از دوستان هست که در حوزه درس خارج و درس مطرحی میگوید و از مسئولین خبرگان و شورای فقها و... هستند درس خارج مطرحی هم دارند با مقام معظم رهبری جلسهی بحث در حلقهی بحثی تخصصی یا فوق تخصصی خصوصی دارند آدم بسیار درست و در تقوایش من شک ندارم و کسانی که میشناسند هم شک ندارند. منزوی هست؛ الان ذهنتان به طرف کسانی دیگر میرود و اهل حوزه میشناسند. ایشان گفتند که باید واسطه؛ در جلسه بودیم من یک تعبیری از سید الخویی شنیده بودم تحقیق کردم دیدم که این معنایی که از این لفظ دارند ایشان، در لغتنامهها نیست، در جلسه گفتم مقام معظم رهبری هم اجالتاً چیزی نفرمودند. جلسهی بعد که رفتیم مقام معظم رهبری فرمود که آن اشکالی که شما کردید بر سید الخویی وارد نیست، گشتم منبعش را پیدا کردم سید الخویی طبق این منبع آن لفظ را معنا کرده است تتمهاش نکته داشت به این منظور فرمود که اشکال کردن بر سید خویی کار کوچکی نیست، محققی است که با دقّت تمام مطالب را فرا گرفته است به سادگی نمیشود. مقام معظم رهبری میفرماید؛ به ایشان اشکال ندارد با این تأیید و حکایت الآن دیدیم بدوِ نظر این استدلال که صُوَر جمع را بیان کرد بعد تطبیق فرمود که این صُوَر جمع به ترتّب همخوانی ندارد اشکال واضحی دیده میشد اما چون محقق نائینی است، و سیدناالاستاد هست به این سادگی از کنار این مطلب که نمیشود بگذرد پس چه کنیم؟ باید این نکته را تحقیق و واکاوی کنیم و حقیقت مسئله را به دست بیاوریم. محقق نائینی کسی است که صاحب مکتب اصولی است که گفته میشود اگر کسی آراء محقق نائینی را خوب بفهمد قطعاً اجتهاد که هیچی شبهه أعلمیت هم ممکن است داشته باشد. همچین یک مرد بزرگی این دو تا شخصیت بیاید ساده اشتباه ضدّین را که مطرح شده بگویید فعلین به این صورت است به این سادگی که نمیشود اشکال را فرمودید وارد است اجتماع فعلین ممکن است اجتماع ضدّین محال است اشکال در اجتماع ضدّین محال است. جواب از اجتماع فعلین ممکن داده.
تحقیق این است که آنچه که با صرف وقت و یک مقدار مدّت نسبتاً قابل توجهی در این راستا کار انجام گرفت به این نتیجه منتهی شد که این جواب ناظر است به اشکال منکرین ترتّب، که آنهایی که انکار میکنند ترتّب را، میفرمایند در ترتّب طلب جمع بین فعلین هست و آن فعلین متضادّین هست و منتهی میشود به قول به اجتماع ضدّین، پس اشکال دارای دو مرحله هست، یک مرحلهاش این است که طلب جمع بین فعلین، مرحلهی دوم فعلین کدام فعلین؟ دو عمل متضاد همزمان تحت شرایط هشتگانه بلکه دهگانه مورد طلب شارع قرار بگیرد میشود جمع بین ضدّین. در جواب گفته میشود که این ادّعای شما دربارهی ترتّب در مرحلهی اول واقعیت ندارد کدام مرحلهی اوّل؟ جمع بین فعلین. اصلاً عملیات ترتّب صورت جمع بین فعلین ندارد، تا برسد که این فعلین در مرحلهی دوم ضدّین باشد و مستلزم جمع بین ضدّین بشود، بلکه ترتّب.... شما مستشکل که ادّعا کردید أمر أهمّ و امر به مهمّ همزمان هستند و این همزمان بودن در حقیقت میشود طلب جمع بین فعلین در زمان واحد، ترتّب از این قبیل جمع نیست، ترتّب دو فعلی است در دو زمان، همزمان نیستند انجام فعل مهم بعد از زمان انجام فعل اهمّ هست دو زمانه است، شما درب ورودیتان این بود که همزمانی بین طلب دو فعل هست که منتهی میشود به تضّاد از اساس، همزمانی وجود ندارد طلب اهمّ که باشد برای طلب مهم زمینه نیست، انجام اهمّ در زمانی است که از انجام مهمّ خبری نیست، شرطش محقق نشده و انجام فعل مهم زمانی است که فعل أهمّ کنار گذاشته شده، پس همزمانی در انجام نیست تا برسد به مرحلهی بعدی که کار به تضّاد منتهی بشود. این تحقیقی بود و توضیحی بود که در آخر سر اشکال و شرح را فهمیدیم و واضح شد من میگویم شکر خدا لطف خدا بود.
سوال: ......
جواب: نظر محقق نائینی و سیدالاستاد نسبت به اشکال مستشکل هست، اشکال مستشکله دو مرحله دارد؛ مرحله اول این است که میگوید این مترتّبین این دو امر در ترتّب که شما میگویید ممکن هست این دو امر در حالت ترتّب بر فرض همزمان هستند، همزمان که بود میشود طلب جمع بین فعلین، یعنی مولا طلب کرده به دو یا یک امر که دو فعل را در یک زمان که طلبید شود وانگهی این دو تا فعل در بحث ترتّب هر دو فعل متضاد هم هست بعداً منتهی میشود به تضّاد هر طلب جمع متضّاد نیست، طلب جمع بین ضدّین منتهی به تضّاد میشود پس در ورودی یا قدم اول اشکال مستشکل چه هست؟ طلب جمع بین فعلین هست، ترتّب، طلب جمع بین فعلین در یک زمان، این درب ورودی می شود برای جمع بین ضدّین، طلب جمع که شد میگوییم چه جمعی؟ جمع بین دو عَمَل، کدام دو عمل؟ دو عملی که دو ضدّ هست پس در ورودی تحقق طلب جمع بین فعلین. محقق نائینی و سیدالاستاد چه میکند؟ از گلوگاه، اشکال را به قول شما جوانها در نطفه خفه میکند و میگوید طلب جمع نیست، طلب جمع تخیلی بوده برای شما، نه طلب جمعی که شما میگفتید که همزمان باشند، همزمان نیست، بلکه در ترتّب مطلوب اهمّ و مطلوب مهم در دو زمان انجام میگیرد پس طلب جمع بین فعلین نیست تا برسد به تضّاد، مطلب تمام شد.
سوال: .....
جواب: هر دو خطاب فعلی است، خطاب از سوی شارع فعلی میشود، انجام عمل به توسط مکلف است، زمان انجام تکلیف اهمّ یک زمان هست، وقتی که به مهمّ اجازه نمیدهند به تعبیر محقق نائینی مهم را حَدم میکند انهدام، و زمان انجام هر دو تکلیف فعلی است. جعل تکلیف فعلی است. انجام فعل مهم وقتی است که فعل اهمّ کنار گذاشته شده و دیگر آن نیست، یک عصیان آمد یک گناه، الآن این فرد هست و فعل مهمّ، زمان بعدی مترتّب بر فعل اهم و طولی.
آنجایی که ما فعل مهم را انجام میدهیم طلب هست، طلب فعلی است. ولی انجام آن امر مهم چه هست؟ در طول عصیان امر به اهمّ هست، فعل اهمّ را فعل طلب است، خیلی جاها طلب هست و عصیان میکند، ولی فعل مهم را که انجام میدهیم انجام آن فعل زماناً بعد از ترک انجام فعل اهمّ هست در طول هم هستند و در یک زمان نیست. این مسئله کامل شد و هیچ ابهامی شکر خدا در کار نیست.
ادلّهی اثبات امکان ترتّب
تا به اینجا مقدّمات بود، ولی میدانیم مقدّمات، مقدماتی است که از خود دلیل سنگینتر بود این مقدّمات را اگر گرفتید زمینهی ذهنی برای امکان ترتّب آماده شد. بعد از این سیدالاستاد در کتاب مصباح الاصول، و محاضرات؛ ادلهی ترتّب را اشاره میکند عنوان میکند ادلّهی ترتّب. در این باره درست با سبک محقق نائینی میفرماید دلیل ما در این رابطه به دو صورت إنّی و لِمّی تنظیم میشود اول دلیل إنّی؛ گفته بودیم که طبق اصطلاح باید بگوییم برهان إنّی و لِمّی، ولی سید تعبیر میکند به دلیل إنّی و لِمّی، اما دلیل إنّی میفرماید که بلاشبهةٍ، مسئلهی ترتّب یا عملیات ترتّب در فقه، واقع شده است و أدلّ الدلیل علی امکان یک أمر وقوع آن هست پس از اینکه میبینیم واقع شده است دیگر جایی برای شبهه نیست ما میبینیم در عرف، و در فقه امر ترتّب وجود دارد و بسیار واضح و قابل درک هست، مثلاً در عرف میبینیم که اگر پدر برای فرزند خودش امر کند به رفتن به مدرسه، و بعد هم فرزند خودش را بگوید که اگر مدرسه نرفتی و تخلّف کردی مورد رضایت من نیست ولیکن پس از تخلّف، خانه باشی، مشغول مطالعه باش و بیکار نباش، حجتّها، یا برو مدرسه اگر گفتی سرماست، آنفولانزاست، بهانه آوردی و خانه نشستی، مطالعه کن والا برایت نمره نمی دهد، پدر یعنی پدر تربیتی، پدر سه تا است، پدر تولید، پدر تزویج، پدر تربیتی؛دیگر امر فعلی شد، بعد از ان که این مثال گفته شد میگوییم کار درستی است و هیچ مانعی ندارد، مدرسه میرود درس میخواند و اگر مدرسه رفت نوبت به مطالعه داده نمیشود و دیگر خبری از مطالعه نیست چون زمینه نیست، موضوعاً منتفی است مطالعه، و اگر مدرسه نرفت، که دیگر نرفته و خانه مینشیند و مطالعه میکند امر دومی که مترتّب بر عصیان امر اول هست قابل اجرا و فعلیت و الزامآور، باید بنشیند خانه و مطالعه کند در این بحثی نیست پس دلیل ما در اصول، ادلّه قسمتی به وضعیت و حالات عرفی برمیگردد پس از اینکه ما حالات عرفی را بدست آوردیم که از این قبیل هست، کار ما درست میشود، دفعهی قبل نمونهاش را میتوانیم پیدا کنیم البته میفرماید نمونه همان مسئلهی قصد و اکرام هست، کسی اگر نذر بکند که سفر برود ماه رمضان شد و نذرش مطلق بود در روز اول رمضان برود سفر، و اگر میرفت که به نذر عمل میکرد الآن که به نذر مخالفت کرده و مسافرت انجام نداده باید روزه بگیرد این ترتّب است، امر ترتّبی است که شیخ کاشف الغطاء، و محقق نائینی و سیدالاستاد همین مثال را اعلام کردهاند که گویا مثالی است که شبههای در آن نیست، اضافه میشود که سیدناالاستاد میفرماید این بحث ترتّب، در بین علما مطرح نبوده از لحاظ تاریخی اولین شخصیتی که بحث ترتّب را عنوان کردهاند شیخ کبیر کاشف الغطاء قدس الله أنفسهم الزاکیات است، و شیخ کاشف الغطاء هم مثالش همین مثالی است که قصد اتمام باشد. ترتّب فقهاً واقعیت دارد و أدلّ الدلیل بر امکان شیء وقوع آن هست، دلیل إنّی و تمام.[2] و امّا دلیل لِمّی و برهان لِمّی شرحش انشاءالله فردا.
سلامتی اقا امام زمان صلوات.