98/09/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /جمع بندی و تحقیق درباره نوعیت وجوب نسبت به مقدمة ی واجب
جمعبندی و تحقیق دربارهی نوعیت وجوب نسبت به مقدمهی واجب
باید بررسی بشود که وجوبی که برای مقدمهی واجب گفته میشود از چه نوع وجوبی است، و تحقیق هم در این رابطه باید به عمل بیاید.
سه نوع وجوب و طرفداران آن
آنچه از کلمات محققین و اصولیین استفاده میشود در این مسئله این است که وجود مقدمهی واجب، به سه نوع دیده میشود
نوع اول وجوب به قول مطلق، بدون در نظر گرفتن وجوب شرعی و یا وجوب عقلی، پس نوع اول از وجوب متعلق به قدر مقدمهی واجب عبارت است از وجوب به نحو مطلق. اعم از وجود عقلی و شرعی، صاحبنظرانی که این قول را تأیید یا اعلام میکنند عبارتند از؛ 1. سید مرتضی علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه بحث از وجوب مقدمهی واجب به میان میآورد و بعد اعلام میکند که این وجوب اختصاص دارد به مقدمهای که سبب باشد نوع وجوب را مطلق اعلام میکنند یعنی هدف اثبات وجوب است عقلی باشد یا شرعی.[1] 2.شیخ طائفه همین فرمایش سید را اعلام میکند و همین مورد یعنی سبب را هم اشاره میکند و شرط شرعی را هم اضافه میفرماید و مقصود از وجوب از ظاهر کلام شیخ وجوب مطلق است.[2] 3. محقق حلّی میفرماید که اگر مقدمه، مقدمهی وجوبیه باشد الزامی برای انجام آن وجود ندارد یعنی وجوب نسبت به مقدّمهی وجوبیه دلیل ندارد مثل استطاعت نسبت به حج که مقدمهی وجوب هست، اما اگر مقدمه، مقدمهی وجوبیه باشد که فعل واجب متوقف به آن باشد وجوب و لزوم به آن مقدمه تعلق میگیرد مثل صعود بر سطح به مقدمهی آن نصب سلّم.[3] این نوع اول.
نوع دوم که از کلمات اصحاب استفاده میشود منظور از وجوب مقدمه، وجوب عقلی است که أمر شرعی در کار نیست، و وصف شرعی برای وجوب اعلام نمیشود فقط وجوب مقدمه وجوب عقلی است صاحبنظرانی که این قول را تأیید یا اعلام میکنند عبارتند از یک؛ علامهی حلی قدس الله نسه الزکیه میفرماید؛ ظاهر کلام ایشان این است که منظور از وجوب مقدمه، وجوب عقلی است برای اینکه استدلالی که میفرمایند به طور آسانسازی از این قرار است، میفرماید اگر مقدمه الزام نداشته باشد و ترکش جایز باشد تکلیف مالایطاق به وجود میآید فعل را میخواهیم بدون مقدمه، و اگر بگوییم که خود فعل هم الزام ندارد و مقدمه هم الزام ندارد مستلزم خلف میشود پس عقلاً وجوب مقدمهی واجب ثابت است.[4]
2. محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه بعد از آنکه استدلال میفرماید بر اینکه مقدمهی واجب وجوب ندارد بالادلة ثلاثة عقلیه. در نهایت یک استدراکی میکند میفرماید نعم استلزام الخطاب، بنسبة الی وجوب المقدمه بمعنا عدم الرضا علی الترک أمرٌ لابأس به. میفرماید که از باب ملازمهی خطاب میتوانیم برای مقدمه، که یک وجوب تبعی به تبع ذی المقدمه اعلام بکنیم و این وجوب، وجوب تبعی است و وجوب عقلی. [5] [6] اگر به ذهنتان سپرده باشید اینجا کلمهی لازم و استلزام ذکر شد اما در بیان خود محقق قمی دیدیم که قسم سوم از لازم، لازم عقلی است لوازم العقلیة، معیارش این بود که مراد متکلم در خطاب نیست، ولی به توسط تأمّل عقلی معنای استخراج میشود. مثل ستت اشهر یا اقل حمل از آیتین، بنابراین با تصریح تقریباً اعلام میفرماید که وجوب، وجوب عقلی است، سه؛ سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید ادلهای که دربارهی وجود مقدمه اقامه میشود از قبیل ترشح، ضمنیت و تبعیت و غیرها، کلما مما لا یمکن مساعدتاً علیه، هیچ یکی از آن ادله تمام نیست، فتحصّل که وجوب مولوی شرعی نسبت به مقدمهی واجب دلیل ندارد اگر اشکال کنید که بعضی از موارد امر به مقدمه از سوی شرع آمده، جوابش این است که آن امر، امر ارشادی است، نه امر مولوی شرعی.[7] چهار؛ سیدناالشهید صدر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که وجوب مقدمه به عنوان یک وجوب شرعی که امر داشته باشد قابل التزام نیست چرا؟ برای اینکه امر از دو صورت بیرون نیست. یا أمر نفسی هست یا أمر غیری، اما أمر نفسی در بارهی مقدمهی وجودیه اصلاً مورد ادّعا نیست و جای بحث ندارد. قطعاً مقدمهی وجودیه که امر نفسی ندارد بحث در امر غیری هست، و اما أمر غیری که امکان و زمینه دارد نیاز به مُبرز دارد باید از سوی شرع امری باشد اگر امری نیامده باشد جایی برای اثبات وجوب غیری یا شرعی عادل نیست، در نهایت میفرماید که تلازم بین محبوبیت عمل و محبوبیت مقدمهی آن، که منتهی میشود به مطلوبیت قابل انکار نیست. یک محبوبیتی برای خود ذی المقدمه است که همان محبوبیت ملاک مطلوبیت آن است و این تلازم دارد بالوجدان با محبوبیت و مطلوبیت مقدمه، پس لزوم و وجود عقلی دربارهی مقدمهی واجب قابل التزام است.[8]
نوع سوم؛ وجوب شرعی برای مقدمهی واجب. صاحبنظرانی که این قول را تأیید یا اعلام میکنند از این قرارند؛ یک؛ محقق خوانساری، علامه میرزا محمد هاشم خوانساری که یک محقق بسیار فاضلی است، که علامه آقا بزرگ تهرانی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که این محقق خوانساری شیخ مشایخ ما است، این محقق یک رساله دارد دربارهی مقدمهی واجب، رسالة فی مقدمة الواجب، این رساله هم چاپ شده است ضمن رسائل، یعنی چند رساله چاپ شده این رساله هم در ضمن همان رسائل محقق خوانساری چاپ شده است در این رساله میفرماید که نجد فی وجدان ما، طلب للمقدمه، بعد تعلق طلب علی ذیها؛ میگوید بحث مفصلی دارد بسیار دقیق که شیخ انصاری در همان تقریرات بحث مقدمهی واجبش گویا همه رویهی بحث با محقق خوانساری است، استدلال، نظر و توجیهات را همه با محقق خوانساری بحث و گفتگو دارد. بعد از بحث و تحقیق میفرماید که ما به وجدانمان مراجعه میکنیم و وجداناً پس از تعلق امر به ذی المقدمه و تحقق طلب به ذی المقدمه نجد طلباً بنسبة الی المقدمه؛ یعنی امر، از چه باب میشود؟ از دل طلب ذی المقدمه طلبی در میآید متعلق به مقدمه، این طلب شرعی میشود از باب انحلال، آن طلب نفسی منحل میشود یک طلبی از دلش در میاید متعلق به مقدمه، هر موقع انحلال صورت گرفت معنای انحلال این است که از دل امر اصلی امرهای متعلق به اجزاء و شرایط ضمنی تحقق پیدا میکند این تطبیق میکند به آن قاعده.[9] این ظاهر کلام محقق خوانساری. دو؛ شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که در وجوب عقلی شکی نیست، لاینبغی شک، فی وجوب المقدمةِ نهایة لابدیة العقلی؛ در وجوب عقلی شکی نیست و اگر وجوب ذی المقدمه را نسبت بدهیم به وجوب مقدمه، میشود اما عرضی است، وجوب عرضی هم میشود. و اگر یک امرجدایی از سوی شرع بیاید مضافاً بر حکم عقل شکی در آن نیست که میشود وجوب ارشادی، میفرماید که مضافاً بر وجوب عقلی و عرضی و ارشادی این وجوبها همه قابل جمع است، 1. اشکالی در کار نیست تعدد است 2. جهتها فرق میکند تعدد جهت از سه جهت وجوب میآید عیبی ندارد میفرماید مضافاً بر اینها یک وجوب دیگری هست گویا همان که محقق خوانساری گفت که ارادهی ذی المقدمه در ضمن دارد ارادهی مقدمه را و این حقیقت تدارک بالوجدان؛ وجدان ما کشف میکند که ارادهی ذی المقدمه ارادهی مقدمه را در ضمن دارد و این وجوب به همان نوعی است که محقق خوانساری فرمودند یعنی انحلال و وجوب شرعیِ انحلالی اگر یادتان هست در مقدمهی واجب در قصد قربت سید الخویی همین انحلال امر اصل مأموربه را به امر به اجزاء و شرایط گفته بود اگر آن را به ذهنتان بیاورید دغدغه از ذهنتان ختم میشود. پس وجوب، وجوب شرعی میشود به نحو انشعاب یا انحلال طلب و ارادهای از ذی المقدمه به مقدمه.[10] سه؛ محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه که به کلام و بیان ایشان قبلاً اشاره شد این جهتش را الان توجه کنید میفرماید؛ وجوبی که دربارهی وجوب مقدمهی واجب گفته شده است خالی از اشکال نیست و بهترین راه اهالهی به وجدان است اقوی شاهد وجدان ماست که میبینیم مولایی که امر کند به ذی المقدمه از آن امر مولا یک طلبی ترشح میکند به مقدمه، این وجدان درک میکند پس یک وجوب شرعیِ ترشحی وجود دارد این ترشحی اصطلاح محقق خراسانی است قبل از ایشان من تا جایی که تحقیق کردم ندیدم بعد از ایشان شاگردانشان به کار میبرند منظور از ترشحی یا بر میگردد به رأی شیخ انصاری، که میشود انحلال، یا این ترشحی در حقیقت میشود یک دلالت تضمنی، که خود امر به مقدّمه متضمن امر به مقدمه است که از ذی المقدمه ترشح میشود به مقدمه در تعبیر ترشح وجوب هست اما وجوب بدون امر نمیشود، امرش را در بیان ایشان تعدد ندارد یک امر نفسی است پس یک امر نفسی که باشد باید بگوییم منظور از ترشح یا انحلال امر است یا اینکه دلالت تضمنی است، چهار؛ محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که دربارهی وجوب مقدمهی واجب ادله و استدلال خالی از خلل نیست و الحق این است که مقدمهی خارجیه یعنی وجودیه دارای وجوب هست به نحو وجود ترشّحی، وجوبش وجوب ترشحی است این وجوب ترشحی همان سبک و سیاقی است که محقق خراسانی فرمود که از ذی المقدمه ترشح میکند به مقدمه، یک امر است و وجوب از آن امر تعلق میگیرد به ذی المقدمه و میرسد به مقدمه، ترشح را که ترجمه کنیم سرایت میکند حکم مدلول ذی المقدمه به مقدمه، بعد یک تذکری و تتمهای هم یادآور میشود که شما هم اگر فرمایش ایشان را قبلاً به ذهن سپردهایم اختلاط ذهنی شما رفع میشود. میفرماید که اگر یک جایی مقدمه قبل از وجوب ذی المقدمه الزام داشته باشد آنجا ترشحی نیست، ترشح معنا ندارد. ترشح معنایش این است که وجوب برای ذی المقدمه محقق باشد آنگاه از ذی المقدمه به مقدمه ترشح کند، میفرماید جایی که الزام برای مقدمهی عقلیه است مثل تدارکات، آمادگی به تعبیر فقهی، پیدا کردن رفقه و رفقا، و کان التعبیر جدید، کاروان برای حج، که حج تا موسمش نشده که وجود ندارد، میفرماید این وجوب مقدمه از باب حکم عقل است به قبح تفویت واجب. که این مقدمه میشود مقدمهی مفوته، امری که به این مقدمه باید بیاید عبارت است از؛ متمم جعل که قبلا گفتیم.[11] این مطلب را برای این شرح دادیم که ایشان که قائل به متمم جعل است کجاست، قائل به ترشح هست کجاست، معلوم شود. انواع وجود مقدمهی واجب بر اساس بیانات و کلمات صاحبنظران معلوم شد که سه نوع است، وجوب مطلق، وجوب عقلی، وجوب شرعی؛
جمعبندی مختصر و تحقیق
آنچه در جمعبندی میبینید یک نکتهی مشترک و آن اینکه تمامیِ صاحبنظران بر این هستند که وجوب عقلی محقق است، و دربارهی وجوب شرعی به طور کل اختلاف نظر وجود داشت یک شاهد جمع این میشود که بگوییم قدمای اصحاب مثل سید علم الهدی و شیخ و محقق حلّی که استفاده شده از کلماتشان هدف اثبات وجوب است، عقلی باشد یا شرعی تفاوت آنچنانی ندارد چون آنچه که ثمر دارد این است که مقدمه وجوب داشته باشد در برابر عدم وجوب، و آن کافی است، شرعی بودن و عقلی بودن اثر قابل توجهی ندارد تا اینجا جمع بندی بود و کلمات همهاش محققانه بود، اما تحقیق؛ از کلمات اصحاب قائلین به وجوب عقلی و وجوب شرعی و تحلیل واقعی استفاده میشود که وجوب مقدمه لازمهی وجوب ذی المقدمه است ارتباط وجوب مقدمه با وجوب ذی المقدمه یک ارتباط وثیق و ناگسستنی است و این ارتباط از تصور خود ذی المقدمه به دست میآید. از تصور ذی المقدمه که به دست بیاید، لازم میشود؛ لازم بین بالمعنی الاخص، به تعریف مختصر شیخ انصاری، اگر از تصوّر خود ملزوم لازم به دست آمد این لازم، لازم بین بالمعنی الاخص هست، اگر نیاز داشت به تصور نسبت سنجی بین لازم و ملزوم، این لازم، لازم بین بالمعنی الاعم هست، اگر لازم، لازمِ بین المعنی الاخص بود دلالت ملزوم بر آن لازم دلالت لفظیهی التزامیه است. پس امر، یک امر هست بر مقدمه دلالتش مطابقیه هست و بر وجوب مقدمه دلالت، دلالتِ التزامیه است هذا ما عندنا والله هو العالم، سلامتی اقا امام زمان صلوات ختم کنید.