98/09/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /بحث و تحقیق تکمیلی درباره بررسی خصوصیات مقدمه مورد بحث و نظر صاحب نظران در مورد مطلق مقدمة
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و سلام علی عباده الذین الصطفی والصلاه و السّلام علیک یا مولای یا أبا صالح المهدی (عج) و رحمه الله و برکاته
بحث و تحقیق تکمیلی درباره بررسی خصوصیات مقدمه مورد بحث
که گفته شد در مقدمه واجب به عنوان زمینه اثبات مطلوب؛ باید بررسی بشود که مقدمهای که مورد بحث است دارای چه خصوصیاتی است؟ مطلق مقدمه یا مقدمه خاصی. رای و نظر شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی قدس الله أنفسهم الزاکیات این است و این شد؛ که مقدمهای که در بحث مقدمات واجب، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد مطلق مقدمه است. مقدمه خاصی نیست.
نظر شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی در مورد مطلق مقدمات
این شد؛ که مقدمهای که در بحث مقدمات واجب، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد مطلق مقدمه است. مقدمه خاصی نیست. بنابراین محقق صاحب فصول قدس الله نفسه الزکیه اعلام داشتند که منظور از مقدمه که مورد بحث در مقدمه واجب هست چه بود؟ ما یترتب علیه الواجب و یا مقدمه موصله. استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که: کلام صاحب فصول دو گونه است. گاهی مقدمه موصله اعلام میشود و گاهی مقدمه ما یترتب علیه الواجب. در سن 23 ساله بودم تقریبا؛ در درس ایشان عرض کردم که استاد؛ این دو تا، دو تعبیر از دو حقیقت است. فرق نمیکند؛ تردد در کلام ایشان نیست. دو تعبیر است از یک مطلب. که در یادداشتها هم نوشتهام در شرح کفایه خطی. برای شما بگویم؛ پس بنابراین رای صاحب فصول را میتوانید یکی از این دو تعبیر بگویید، یا مقدمه چیزی که مایترتب و ماعلیه الواجب یا مقدمه موصله. که معروف این است کهایشان میفرماید مقدمه موصله. محقق خراسانی؛ رای شیخ انصاری را که بررسی فرمودند رسیدند بهاین قسمت؛ عنوان فرمودند که و اما ما یترتب و علیه و اما آن چیزی را که صاحب فصول میفرماید که از مقدمات؛ آن مقدمه مورد بحث است که واجب بر آن مقدمه یا ذی المقدمه بر آن مقدمه مترتب شود. که در حقیقت مقدمه موصله باشد. میفرماید این ادعا یا این رای و نظر؛ قابل التزام نیست.اولاً برای اینکه اگر بگوییم مقدمه حصه خاصی یعنی موصله؛ ما یترتب علیه است، خلاف واقع است. واقع این است که ذی المقدمه مترتب میشود به مجموع مقدمات نه به آن قسمت آخر. پس تعریف شما أعم است، اختصاص به مقدمه موصله ندارد. و ثانیا اگر بگوییم مقدمه واجب مقدمهای است که ما یترتب و علیه باشد؛ نسبت به واجبات شرعیه یا افعال اختیاری تطبیق نمیکند. تمامیافعال اختیاریه یعنی مقدمه افعال اختیاریه از دایره بیرون میرود. مثلا در فعل واجبی که میخواهیم مقدمات را آماده کنیم وقتی که تمامی مقدمات آماده شد، میرسد مرحلهای که مکلف عن اختیارٍ اقدام کند. اراده و اختیار برای مکلف وجود دارد. این نکته که مقدمات کار را تا آنجا میرساند که مکلف اراده انجام ذی المقدمه را بکند؛ این اراده واسطه است بین ترتب ذی المقدمه و خود مقدمه. که إنشأ افعل وان لم یشأ لم یفعل و مقدمه؛ قطعا در این وادی به مرحله ترتب ذی المقدمه نمیرسد.
افعال تولیدیه یا تسبیبیه و واجبات شرعیه
اشکال یا استدراک؟ میفرماید که در واجبات شرعیه یا مثلا افعال اختیاریه؛ مطلب همین است که اراده واسطه بین مقدمه و ذی المقدمه است. اما در افعال تولیدیه و تسبیبیه بین مقدمه و ذی المقدمه؛ فاصله نیست. مقدمه که محقق بشود ذی المقدمه مترتب میشود. مثل قطع اوداج اربعه برای تحقق ذبح شرعی؛ مقدمه است و ذبح شرعی مترتب میشود؛ بدون واسطه. پس در افعال تولیدیه؛ در اصطلاح اصول؛ افعال تولیدیه این دسته از افعال را میگویند. بر بخورید به افعال تولیدیه و تسبیبیه این دسته است؛ که اراده و اختیار؛ بین سبب و مسبب وجود ندارد. محقق خراسانی میفرماید که این مطلب قابل قبول است. در افعال تولیدیه و تسبیبیه، مقدمه که محقق بشود ذی المقدمه مترتب میشود. وصل است؛ اما این مدعا ثابت نمیکند. مدعا این است که مطلق مقدمه باید موصله باشد در افعال عبادیه یا در افعال غیر عبادیه. و این اختصاص دارد به افعال تولیدیه و کلیت ثابت نمیشود.
اشکال و جواب
اشکال یا سوال و جواب؟ سول این است که گفته میشود که بلا شبهتین؛ ترتب بین علت و معلول وجود دارد. تحقق علت تامه همان، ترتب هم همان. بلا شبهتین؛ یک حکم قطعی عقلی است که از آن احکام عقلیه که قابل استثنا نیست. بنابر این اینجا هم میگوییم که مقدمه در شکل علت است به صورت علت است. علت که محقق بشود معلول قطعاً ترتب پیدا میکند. اگر این اشکال را بکنید جواب داده شد که چه؟ جواب اول: که این ترتب در افعال تولیدیه و تسبیبیه است، نه در افعال اختیاریه. که عمده ترین بحث ما از لحاظ کمیت مربوط میشود به افعال اختیاریه، که در آنجا ترتبی در حقیقت در کار نیست این جواب اول. اما جواب دوم، که محقق خراسانی از رای و نظر صاحب فصول دارند که باز هم گفته باشیم که دو منظوره است. از یک سو؛ رد بر رای صاحب فصول که مقدمه خاص را مورد رد قرار میدهد. از سوی دیگر؛ مقدمه خاص که در کار نبود؛ مدعا یعنی مطلق مقدمه مورد بحث قرار میگیرد. دلیل دوم به شکل یک قضیه متصله، میفرماید: اگر ترتب شرط باشد در مقدمه باید مقدمه بدون ترتب امتثال و إتیان نشود؛ و تالی؛ باطل. فالمقدمة مثلُهُ. تالی باطل است که میبینیم یک مکلف؛ مقدمه را انجام داد به عنوان یک واجب غیری. قضا و قدری آمد ذی المقدمه انجام نگرفت. بلا شبهتین این مکلف؛ این واجب غیری را انجام داده است. پس اگر ترتب شرط بود؛ مقوم بود؛ باید اعلام میشد که مقدمه واجب غیری انجام نشده است.
سه راه اسقاط تکلیف از دیدگاه ملاصدرا
میفرماید که: قضیه را به تعبیر علامه شیخ صدرا به صورت منفصله در نظر بگیریم. تکلیفی که ساقط میشود؛ فقها از سه راه ساقط میشود. یک؛ موافقت امر. دو؛ عصیان. سه؛ رفع و هَدم موضوع. این سه راه؛ فقهاً؛ کامل و بلا إشکال است. بنابر این در این قضیه میبینیم؛ کسی که مقدمه را انجام داد؛ دوباره تکلیف به عهده اش از نظر انجام این مقدمه ندارد. پس اینجا عصیان کرده که خلاف وجدان است. موضوع رَفع شده است که اصل مقدمه از بین رفته باشد که نیست. مقدمه انجام گرفت. پس بر اساس قضیه منفصله یک راه باقی میماند و آن اینکه بگوییم؛ موافقت صورت گرفته است. نتیجتاً با این شرحی که داده شد إلتزام به مقدمه موصله یا ما یترتب علیه الواجب؛ وجهی ندارد. پس از اینکه رای و نظر صاحب فصول بررسی شد؛ از منظر محقق خراسانی؛ رای و نظر شریف خود ایشان چه بود؟ الظاهر عدم و اعتبار غصب توصل و عدم اعتبار ما یترتب و علیه. پس نتیجتاً مقدمهای که مورد بحث قرار میگیرد مطلق مقدمه است؛ که ملاکش چه بود؟ توقف بود که در مطلق مقدمات وجود دارد. رای ایشان را شکر خدای متعال فهمیدیم. شماره سه، رای و نظر محقق نائینی؛ کتاب فوائد الاصول، یک سوال ذهنی برای شما پیش میآید که من قبلا از اجود التقریرات بحث میکردم و الان چرا از فوائد الاصول؟ دلیلش این است کهاین چاپ جدید است و خط خوانایی دارد و برای من راحت تر است. آن اجود التقریراتی که دارم چاپ قدیم است. ولی این دو کتاب فرقی با هم ندارد و خیلی هماهنگ و دوش به دوش هم حرکت میکنند و اختلاف آنچنانی وجود ندارد.فقط اختلاف چاپی است. بعد از اینکه شرح و بحث طولانی دارند نسبت به آراء مخصوصا رای صاحب فصول و شیخ انصاری و محقق خراسانی میفرمایند که: ماحصل بحث این است که، فتحصّل: انّ الأمر المقدمي لا يدعو إلّا إلى ما يلزم من عدمه عدم الواجب، فكلّ ما يعتبر زائدا على ذلك يكون خارجا عمّا يقتضيه الأمر المقدمي.[1] خلاصه این جمله چه شد؟ میفرماید که ما در بحث مقدمه واجب که مراجعه کنیم؛ امر مقدمه یعنی ملازمه. این ملازمه؛ چیزی را که دعوت میکند به مقدمیت آن است که؛ اگر آن مقدمه انجام نگیرد ذی المقدمه ترک بشود. بیشتر از این چیزی را اعلام نمیکند. توصل و ترتّب و قصد توصل و غیره، هر وصفی که درباره مقدمه بیاید زائد بر ماهیت مقدمه است. ماهیت همان است که گفتیم. فرمایش محقق نائینی هم همانطور که در عنوان گفته شد چه بود؟ مقدمه مورد بحث در این مسئله مقدمه واجب؛ مطلق مقدمه است نه حصه خاص آن، نه مقدمه موصله. فرمایش ایشان را کامل گرفتیم؛ با اختصار و جوهر گیری. شماره چهار. رای و نظر سیدنا الاستاد؛ مصباح الاصول خیلی مختصر بحث کرده و محاضرات طولانی بحث کرده. لذا من و شما که وقتمان کم است باید برویم به سمت اختصار. و بیانش خیلی واضح است. گفته میشود که مصباح الاصول از ابتدا و انتها یک جمله مقعد و گره خورده ندارد. صاف صاف؛ روان روان و از این جهت این را انتخاب کرده ام و گرنه محاضرات هم یک بحر مواجی است که متلاطم است. منتهی طولانی است و برای یادگیری و فراگیری مطلب؛ مصباح الاصول بهتر است. کتاب مصباح الاصول که هنوز در سایت ما نیامده است و جدیدا چاپ شده است. مجلدات قبلی آن در نجف حدود 60 سال پیش چاپ شده است. در زمانی که آقای خویی در بحث یک کشتی طوفان شکن بود. یک دنیایی بود و یک حال و هوایی بود و مرا اسب سپیدی بود روزی؛ مرا در دل امیدی بود روزی. درسی بود و مجتهدین بود و مسجد خزرا بود و سیدنا الاستاد بود و روح انور بود و مثل کشتی طوفان شکن؛ یک ذره یادداشت هم نمیگرفت. از اول تا به آخر مثل قطار.حرکتش به همان صورت؛ تا درس تمام میشد و ما هیچ گونه احساس خستگی نداشتیم. و این که میگویند اجازه سوال نمیداد؛ قدرتش اجازه سوال نمیداد؛ نهاینکه اخلاقا تند خو باشد. یک قدرتی داشت که اجازه سوال به کسی داده نمیشد. از اول تا به آخر بدون سوال؛ حدود چهارصد؛ پانصد نفر مجتهد؛ البته به استثناء حقیر. چهارصد؛ پانصد نفر مجتهد نجف، پا درس نشستن و به آن صورت بحث کردن. چیزی نبود؛ یک آیت اللهی به معنای کلمه بود؛ تمام. آیت الله در واقع اینها هستند. سیدناالاستاد میفرماید با عبارت بسیار واضح؛ که بدانیم و توجه کنیم که اهمال در مقام ثبوت محال است.[2] این یک اصطلاح معروفی است. در حوزه به همین مقدار اکتفا میشود.
اهمال در مقام ثبوت محال است
اما سوال، چرا محال است؟ جواب: مقام ثبوت؛ مقام تصور است. اگر مولا و شارع در مقام ثبوت که تصور میکند؛ بگوییم تشخیص ندارد؛ مسئله برایش مبهم است و روشن نیست خُلف است. و اشکال دیگر هم این است که مقام ثبوت اگر تشخیص؛ کامل نباشد یعنی عوضش جهل باشد؛ که امکان ندارد و محال است. لذا از این رو گفته میشود که إهمال در مقام ثبوت محال است. إهمال که محال بود؛ مولا در مقام ثبوت؛ مقدمهای را که مورد بحث یا مورد ترشح وجوب از واجب به آن مقدمه تصور میکند؛ از دو صورت بیرون نیست. یا مقدمه غیر موصله است که بگوییم مقدمه غیر موصله مورد ترشح وجوب از واجب است. این یک طرف منفصله. و این أمر به وجدان به ضرورة قابل التزام نیست. مقدمهای که به ذی المقدمة نرسد؛ زمینه برای ترشح وجود ندارد. پس لابد با این طرح؛ این عدل یعنی این طرف که قابل التزام نبود؛ به طور طبیعی بگوییم که ترشح؛ اختصاص دارد یا مربوط میشود به مقدمه موصله. با این شرحی که داده شد اعلام میفرمایند که والمتحصل؛ که در بحث مقدمه؛ آن مقدمهای که مورد ترشح وجوب و مورد بحث قرار میگیرد همان است که صاحب فصول فرموده؛ مقدمه موصله.[3] بنابر این؛ رای آراء سکان داران کشتی اصول شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی و سیدنا الاستاد روشن شد. چه شد؟ جمع بندی و تحقیق
در جمع بندی گفته میشود که رای شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی بر این است که مقدمه در مسئله مقدمه واجب؛ مطلق مقدمه است. که شیخ انصاری میفرماید که: مقدمه در حقیقت با وصف عنوان مقدمه میتواند مورد بحث قرار بگیرد. یعنی ذات مقدمه؛ به عنوان یک فعل و عمل برای ایجاد ذی المقدمه.[4] سر مطلب همین است؛ که ذات مقدمه ملاکش چیست؟ ایجاد ذی المقدمه. بهاین دلیل ذات مقدمه مورد بحث قرار میگیرد. بیش از این شرط و قید دیگری در کار نیست. و اما محقق خراسانی فرموده اند که: ملاک وجوب مقدمه یا بحث از وجوب مقدمه توقف است. یعنی وجود ذی المقدمه توقف دارد به وجود مقدمه. ملاک این شد. رای و توجیح محقق نائینی را که هم؛ اخیرا شنیدیم. اما صاحب فصول میفرماید که: مقدمات دیگر در ایجاد ذی المقدمه در ترتب ذی المقدمه دخل مستقیم ندارند. و اما آن مقدمهای که دخل دارد در ایجاد؛ مقدمه موصله است. و گفته بودیم که بحث ما مربوط است به مقدمات وجوبیه. وجوبیت چه بود؟ یعنی نقش در ایجاد ذی المقدمه داشته باشد و سیدنا الاستاد هم رای صاحب فصول را تایید فرمودند. آراء و مبانی معلوم شد. بسیارواضح و کامل شکر خدا.
اما تحقیق
در تحقیق میتوانیم دو نکته را اعلام کنیم. پس از آنکه آراء را شرح دادیم میتوانیم بگوییم که تمامیاین مبانی؛ اگر تحلیل کامل شود با همدیگر وِفق دارد. جدا از همدیگر نیست. عباراتنا شتی و حسنک واحد و کل الی ذلک الجمال، یک حقیقت است و آن ایجاد ذی المقدمه. این ایجاد ذی المقدمه را که ملاک اصلی وجدانی قطعی تشخیص دادهایم؛ گاهی تعبیر میشود به توقف. خوب بله؛ ایجاد توقف دارد به مقدمه. درست است. گاهی هم تعبیر میشود به اینکه ما یترتب علیه. همین ایجاد است. مقدمه نقش در ایجاد دارد. پس محور اصلی کهایجاد باشد؛ آن ایجاد هم در توقف وجود دارد؛ برمبنای محقق خراسانی. و هم در موصله جا دارد؛ ملاک و معیار یکی است. این تحلیلی که ارائه شد؛ در واقع فرق ماهوی و اختلاف ماهیتی بین این مبانی و مسالک دیده نمیشود. اما نکته دوم این است که؛ ما باید دقت کنیم، یعنی خود این طلبه حقیر در محضر مولایمان آقا بقیه الله أعظم أرواحناله الفداه باید دقت کنم و تشخیص بدهم که کدام یکی مقدمه است و کدام یکی مُعدّ. بین معدّات و مقدمه؛ الا التحلیل؛ فرقی و مرزی قائل بشویم. مقدمه به معنای واقعی کلمه به دور از تسامح؛ در برابر مُعدّات؛ مقدمهای است که سبب باشد برای ایجاد فعل. و غیر از آن مقدمات بعیده اگر مقدمه گفته شود؛ تعبیر اصطلاح؛ تعبیر اصطلاحی نیست؛ بلکه آن قسمت از امور؛ معدات است. بنابر این؛ مقدمه مورد بحث؛ مقدمه دما هی مقدمه است. و مقدمه دِما هی مقدمه؛ معدات نیست. آن است که سبب برای ایجاد ذی المقدمه میشود. بنابر این تا اینجا؛ آراء هم توافق دارند و اختلافی هم در کار نیست. دو نکته تکمیلی. دو نیم نکته تکمیلی. یکی این که شما دیدید در بیان شیخ انصاری قصد توصل ذکر شده بود؛ آن قصد توصل با عنوان موصله چه فرق میکند؟ جواب از علامه شیخ صدرا است. قصد توسل؛ شرط ذهنی است. شرط ذهنی؛ قید در عمل خارجی ایجاد نمیکند. امکان ندارد قید ذهنی؛ شرط برای امر خارجی بشود. اینها را هم بحث کرده باشیم. بنابرقصد توصل؛ یک شرط ذهنی است. اما صفت موصله یک وصف خارجی و یک قید خارجی است. آن مقدمهای که ما را به مقصد میرساند؛ به قول منطقی ها؛ ایصال الی المطلوب مقدمه است. بقیه را تسامحاً مقدمه. نیم نکته دیگر که قابل استفاده است. در بحث فقهی و حقوقی فرق است بین استناد و ارتباط. صحت استناد با مقدمه میشود. اما ارتباط به امداد و کمک های از دور. یک چاقو ساز؛ که چاقو به دست یک آدم کشی افتاده؛ قتل نفس کرده علت چیست؟ صحت استناد تا کجاست؟ ارتباط تا کجاست. ارتباط تا چاقو ساز است. تا آن کسی که آهنگر است چاقو ساخته است. ولی از لحاظ فقهی و حقوقی آن فرد مسئول نیست. ارتباط هست ولی استناد نیست. اما اگر کسی چاقو را بگیرد به دست کسی بدهد و بگوید بزنید. استناد وجود دارد و فقها هم مسئولیت دارد و حکمیدرباره اش صادر میشود. این را مثال زدم. نیم نکته ارتباط داشت به مقدمه. مقدمهای که صحت استناد دارد؛ آن مقدمه است و آن مقدمهای که تسامحاً گفته میشود مقدمه یک ارتباط ضعیفی دارد؛ در حقیقت لیست به المقدمة . این قسمت از بحث تمام شد. رسیدیم به بحثهای اصلی انشالله؛ که ملازمه و ادله اثبات وجوب مقدمه را بحث کنیم. سلامتی وجود آقا امام زمان صلوات ختم کنید.