درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهات استصحاب

شکر خدای متعال که خداوند برای ما و شما توفیق داد تقریبا دو ماه مراسم و توسلات و برپایی مجالس به هر کسی به نحوی سهم گرفته شد و مراسم با آن شکوه انجام شد که یکی از ادله قطعی برای حقانیت مذهب اهل بیت مراسم اربعین است. که جواب این سوال چیست که چرا مراسم عزاداری سید الشهداء افت نمی کند و کم رنگ نمی شود؟ هر توجیه و هر استدلالی که در این وادی وارد بشود به جایی نمی رسد یک جواب اصلی است و آن فقط معجزه ای است برای ابقای مذهب دین. هیچ معادلات جواب نمی دهد و هیچ توجیه نمی تواند سوال را حل کند فقط معجزه ای است در تاریخ که ثبت شده است و حقانیت مذهب را برای دنیا اعلام می کند. مراسم اربعین به طور دقیق با بینش محققان و دانش پژوهان و تاریخ نگاران که خارجی و داخلی به هیچ صورت نمی شود ممکن است که بیش از بیست و پنج میلیون زائر یک اجتماعی داشته باشند آن هم با آن استقبال و با آن شکوه و با اخلاق و ادب که از کربلا تا نجف به چشم باطن که ببینی انگار آقا ظهور کرده است. یک حالت این جوری است. یعنی دیگر همه با هم با چه وضعیت، اگر شما خواستید برای پا منبری هایتان یک مثال بزنید که آقا ظهور بکند چه می شود؟ این صحنه ای که از نجف تا کربلا، آن عشق به خدمت و آن حال برای مشی و راه رفتن و آن اخلاق و ادب آن رفتار، نشان می دهد که خودش که بیاید یملا الارض مثل ذلک، تمام دنیا می شود ایام راهپیمایی نجف و کربلا. خوش به حال تان که بعضی هایتان مشرف بودید خدا ان شاء‌الله به توفیقات شما بیافزاید. شکر دیگر پس از این شکر این است که موفق شدیم الان دوباره به بحث و درس بیاییم و حاضر بشویم که جلسه درس و بحث و جلسه بحث فقه و اصول جلسه ای است شما خودتان تجربه شخصی بکنید اگر یک سرما خوردگی دارید خانه بگیرید بخوابید زیر پتو و لحاف کمی سنگین تر می شوید و یکی و دو روز هم طول می کشد باید دکتر هم بروید اما بگویید که من می روم درس، لباس را گرفتید و قدم زنان آمدید پای جلسه نشستید از کسالت خبری نیست و این شاهد اصلی اش این است که فقه و اصول که برای سلامت و عمر اثر می کند میانگین عمر فقهاء از نود تا صد و ده، این بیست سال حد وسطی است. و در سنین نود سالگی فقهاء خوب درس می گویند معادلات اجازه نمی دهد طبق موازین علمی کسی که نود سال به بالا باشد دیگر حافظه و اعصاب و توان به طور طبیعی نمی تواند درس را کنترل کند می گویند درس را می گویند. سیدنا الاستاد که شاید حدود صد و ده ساله هم درس می گفت. یک چیزی و یک حالتی است عمر فراموش می شود و همین آیت الله اراکی که مرحوم شد هم عمرش دقیقش فراموش شده بود و عمر سیدنا الاستاد هم فراموش شده بود تا صد و ده سال درس می گفت و از حفظ درس می گفت. این آیت الله است ایت الله یعنی همین. خداوند ان شاء‌الله برای همه ما و شما تا زنده باشیم ما را از تنفس فقهی جدا نکند. عجب تنفسی است نفس فقه و عجب حالی دارد و عجب هوائی دارد و عجب فضائی دارد. فضاء و هوایش همین قدر بس است که مستقیما زیر نظر آقا قرار می گیرد ان شاء‌الله. خب دیگر این کافی است آدم چی می خواهد؟. و بعد همه تان جوانید و اگر هم خدمتی در جامعه برای مردم هم خواسته باشید فقه تان را قوی کنید خدمت خودش می اید خدمت در خانه تان می آید. شما طرف خدمت نروید خدمت به طرف شما می آید پیش شما می آید مسائل خدماتی دستورات را می گیرد که کل وضع زندگی رونق بگیرد. با یک فتوا یک آرامش، با یک فتوا یک رفاه و یک فتوا می دهد کل منطقه آزاد می شود یک فتوا می دهد کل منطقه آرامش می گیرد. به امید خدا ان شاء‌الله خداوند به عظمت فقهاء بیافزاید و دشمنان اهل بیت را خداوند نابود کند مخصوصا وهابیت و پشتیبان هایش را خداوند ان شاء‌الله هر چه زودتر به طور کامل ان شاء‌الله نابود کند تا بشود که ان شاء الله که این پیاده روی نجف تا کربلا تقریبا تاسی به حضرت جابر هست و بشود یک پیاده روی از مدینه تا مکه به پیروی حضرت سجاد بشود و امام مجتبی. که وهابیت از بین بروند ان شاء‌الله آن روزها هم آن مسافت در سه چهار روز از مدینه تا مکه با انتصار و پیروزی پیروان اهل بیت که می شود ان شاء‌الله آن حالت را هم زنده باشیم و مشاهده کنیم ان شاء‌الله.

 

تنبیهات استصحاب

اساتید و اعاظم از اعاظم نجف در درس کفایه الاصول برای ما می گفتند که استصحاب تا تنبیهات بحثش خیلی مهم نبوده است و مطلب زیادی نداشته است فقط تعریف استصحاب هست و ادله اعتبار استصحاب که گفته شد. و ادله استصحاب هم که گفتیم استصحاب اعتبارش براساس ادله اربعه ثابت است. اما اصلی و فرعی دارد دلیل اصلی اش نصوص صحاح است در حد استفاضه و اجماع و عقل و آیات قرآن ادله فرعی یا درجه دوم برای استصحاب اعلام می شود به این معنا که هر یکی از آن سه دلیل دیگر دلالتش را گفتیم که برای استصحاب کامل است بنابراین دلالت که کامل بود موید نمی خوانیم دلیل می گوییم منتها دلیل در درجه دوم از حیث وضوح و متانت و صراحت. معنا و اعتبار استصحاب ثابت شد.

 

موسس این عنوان کیست

الان بحث تنبیهات: منظور از تنبیهات اموری که در حقیقت هر کدام یک مطلبی است و مربوط به استصحاب. این امور را در اصطلاح اصول تنبیهات نامگذاری می کنند یعنی در بحث استصحاب به این امور باید آگاهی و تنبه حاصل شود.

 

نظرات صاحب نظران در تنبیهات

موسس این عنوان شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه بعد از بیان ادله اعتبار استصحاب می فرماید: «و ینبغی التنبیه علی امور» و انگاه شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه دوازده امر را تحت عنوان امر که منظور تنبیه است یاداور می شود عنوان «تنبیهات علی امور الامر الاول» تا «الامر الثانی عشر» اما محقق خراسانی به تاسی از شیخ انصاری همین سبک را ادامه داده است بعد از تعریف و بیان اعتبار استصحاب تنبیهات را عنوان فرموده اند اما تحت تعبیر تنبیه، «التنبیه الاول، التنبیه الثانی» تا چهارده تا تنبیه ذکر می کند که هر تنبیه مطلبی دارد و پس از آن محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه همین اسلوب را ادامه داده است و درست چهارده تنبیه در این قسمت از بحث عنوان فرموده و شرح داده که شرح زیبا و متینی که نکته های اضافی دیده می شود. آنگاه سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در همین بحث تنبیهات پانزده تا تنبیه ذکر کرده است با شرح کامل که شخص محقق و کسی که بخواهد اصول آشنا بشود این پانزده تا تنبیه را فرابگیرد مطالب زیادی از بحث های اصولی به دست خواهد آورد.

 

تنبیه اول و مثال های ان

اما تنبیه اول: محقق خراسانی با موافقت با شیخ می فرماید: تنبیه اول عبارت است از قول به فعلیت یقین و شک در استصحاب یعنی در این تنبیه اعلام می شود که شرط اصلی به عنوان مقوم نسبت به استصحاب فعلی بودن شک و فعلی بودن یقین است. شیخ انصاری فقط جمله اول را فرموده اند که شرط اصلی فعلی بودن شک است اما محقق خراسانی جمله دوم را هم اضافه کرده اند که فعلی بودن شک و فعلی بودن یقین. شرح مسئله از این قرار است که محقق خراسانی به تبع از شیخ می فرماید: در استصحاب باید شک در بقاء شک فعلی باشد و فعلی چند تا استعمال دارد فعلی در برابر شانی، فعلی در برابر عملی و فعلی در برابر تقدیری. در اینجا منظور از شک فعلی یعنی شک موجود باشد فعلاً نه اینکه به فرض و تقدیر باشد. شک فرضی و شک تقدیری موضوع حکم در استصحاب نیست. هرچند شک تقدیری ما بر فرض التفات باشد. شک تقدیری بما هو شک تقدیری از حیث وقوع به دو قسم است: شک تقدیری که فرض است مثلاً کسی یقین به وضو دارد و یقینش هم تا به آخر ثابت و پابرجاست ولیکن فرض می کند که یک شکی در اینجا اگر وجود داشت و اگر یک شکی عارض می شد که فرض است چه می شد مجرای استصحاب بود. این شک شک فرضی است در اینکه شک فرضی به هیچ وجه موضوعیت ندارد بحثی نیست فرض واقعیت ندارد. یک تصور و تخیل است و می شود جزء اوهام. اما قسم دوم تقدیری این است که شک ممکن است الان وجود داشته باشد ولیکن غفلت آمده، اگر غفلت به تنبه بدل بشود شک است انسان شک می کند یک مکلف بعد از که شک کرد غافل می شود می رود اعمال بعدی را انجام می دهد این شکی که مغفول عنه است شکی نیست که مورد و موضوع استصحاب قرار بگیرد. در مثال شیخ انصاری در این رابطه دو مثالی آورده اند که محقق خراسانی و محقق نائینی همان مثال های شیخ را ذکر می کند می فرماید: اگر کسی یقینی به عدم طهارت داشت یقین داشت که وضو ندارد و بعد هم پس از آن شکی هم برایش پیش نیامد این حالت ادامه پیدا کرد تا رفت مشغول نماز شد نماز را که خواند بعد از نماز متوجه شد که نمازی را که خوانده وضو داشته یا وضو نداشته. بعد از تفکر و تمرکز یادش آمد که قطعا وضو نداشت ولی احتمال می دهد که قبل از نماز وضو گرفته باشد اینجا یک شک هست که شک در رفع حدث است ولی شکی که مغفول بوده قبل از نماز به آن توجه نداشته بعد از نماز توجه پیدا کرده این نماز را می گوید درست است به وسیله قاعده فراغ.

 

قاعده فراغ و نکته ان

قاعده فراغ یقین به حدث داشت و شک در تطهیر که الان شک می کنید بعد از نماز، خب یک یقین وشک بود می گوییم آن موقع استصحاب کامل نبود قبل از قاعده فراغ استصحاب تان کامل نبود چون شک فعلی نبود و استصحاب نبود. استصحاب که نبود یک شک در طهارت هست برای جریان قاعده فراغ احتمال صحت کافی است احتمال صحت را از آن شک در تطهیر قبل از صلاه قاعده فراغ جاری می شود. و اما عکس قضیه می فرماید: اگر مکلف یقین داشت به عدم طهارت و شک کرد بر تطهیر و بعد از شک در تطهیر قبل از نماز متوجه شد یک یقین دارد یقینش فعلی است و یک شک دارد شکش هم فعلی است استصحاب جاری می شود یقین به عدم طهارت استصحابی. در این صورت اگر باز هم غافل شد استصحاب را جاری کرد بعد از اجرای استصحاب قبل از نماز غافل شد و یادش رفت مشغول نماز شد بعد از نماز شک کرد که این نمازش با وضو بود یا با وضو نبود، نمازش باطل است. چون یک شک فعلی قبل از نماز بوده استصحاب ارکانش تمام بوده و قبل از این نماز یک یقین بر عدم طهارت وجود داشت و نماز باطل است. این مثالی است که تکرار شده هم شیخ فرموده است و هم محقق خراسانی و هم محقق نائینی.

 

اشکال و جواب

در آخر یک اشکالی می فرمایند و یک جواب: اشکال این است که می فرمایند: بعد از نماز که مکلف متوجه می شود یک یقین به عدم طهارت و یک شک در تطهیر دارد چرا قاعده فراغ جاری بشود؟ قاعده فراغ در صورتی جاری می شد که قبل از صلاه شک فعلی نشده بود و قاعده فراغ در صورتی جاری نمی شود که قبل از صلاه شک فعلی شده بود، حالا اشکال این است که می فرماید: در صورتی که شما حکم به صحت صلاه بکنید و بگویید که قبل از صلاه شک فعلی نبود اما ما می بینیم وجداناً بعد از صلاه یک یقینی به عدم طهارت و یک شک در طهارت الان هست چون هنوز هم یقین به طهارت ندارید شک در طهارت هست یقین به عدم طهارت هم الان هست پس در صورتی که شک قبل از صلاه فعلی نباشد و صلاه اقامه بشود قاعده فراغ جاری نشود چون که ارکان استصحاب تمام است و استصحاب از حیث زمان و عمل اگر مقدم بود بر قاعده طبیعتاً می شود اصل موضوعی. اصل موضوعی یعنی در موضوع قاعده جاری می شود. موضوع قاعده شک است و استصحاب رفع شک می کند. خود محقق خراسانی جوابش را می فرماید که این اشکال وارد است یک یقین به عدم طهارت و یک شک در تطهیر بعد از نماز هم هست ولیکن قاعده فراغ حکومت دارد بعد از که قاعده فراغ جاری شد اجازه به جریان استصحاب داده نمی شود. در اینجا شیخ انصاری می فرماید: قاعده فراغ حکومت دارد بر استصحاب و محقق خراسانی می فرماید: تخصیص است دلیل قاعده فراغ دلیل قاعده استصحاب را تخصیص می دهد، گفته بودم که حکومت و تخصیص نزدیک اند با هم و بین تخصص و ورود نزدیک به هم هستند و یکی از فرق هایش این است که در حکومت تصرف در موضوع می شود و در تخصیص تصرف در حکم و دامنه حکم به عمل می آید. به عبارت ساده حکومت تضییق موضوع است و تخصیص تضییق دائره حکم. بنابراین اشکال وارد نیست. در نهایت این مطلب که شک باید در استصحاب فعلی باشد مورد وفاق همه صاحب نظران است چون که بدون فعلی بودن شک موضوع برای استصحاب محقق نمی شود. موضوع حدیث «لا تنقض» شک و یقین فعلی است نه شک و یقین تقدیری. مطلب کامل شد. برای تعرض بعضی از خصوصیات و رای و نظر محقق نائینی و سیدنا الاستاد تتمه اش ان شاء‌الله فردا.