درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روایت محمد بن مسلم دالّ بر اعتبار استصحاب

گفته شد این روایت سندش درست است و دلالتش هم کامل است. درباره دلالت این روایت اشکالی شده بود که متن دلالت دارد بر قاعده یقین. «من کان علی یقین ثم شک فلیمض علی یقینه» این اشاره دارد به قاعده یقین، این اشکالی بود جوابش را محقق خراسانی فرمودند.

 

جواب محقق نائینی از اشکال در حدیث

اما محقق نائینی در جواب این اشکال می فرماید: متن روایت هر دو قاعده را اشاره می کند هم به قاعده یقین و هم به قاعده استصحاب ولیکن ذیل روایت که در حقیقت حرف نهایی یا مطلب نهایی را از ذیل حدیث استفاده می کنیم ذیل روایت می فرماید: «فان الشک لا ینقض الیقین» این ذیل دقیقاً دلالت بر قاعده ارتکازیه استصحاب دارد و ربط به قاعده یقین ندارد علی هذا سند هم درست و دلالت هم کامل است.[1] در عداد نصوص دال بر اعتبار استصحاب معتبره محمد بن مسلم را هم اضافه کنید. گفتیم معتبره است چون قاسم بن یحیی توثیق عام دارد از رجال سند کامل الزیاره هست ابن قولویه توثیق کرده است.

 

نظر سید الخوئی در دلالت این حدیث

اما سیدنا الاستاد این نصوص را بررسی می کند می فرماید: این حدیث دلالتش بر قاعده استصحاب واضح و ظاهر است. نکته ای که در کلام سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه دیده می شود این است که می فرماید: در این حدیث آمده است «فلیمض علی یقینه» معنایش این است که بنا بر یقین خودت بگذار. بناء گذاشتن در یقین معنایش این است که یقین هست و موجود است و صدمه ندیده می شود استصحاب نه قاعده یقین که فرق بین قاعده یقین و استصحاب گفتیم که در قاعده یقین شک ما ساری است خود یقین را متزلزل می کند به یقین سرایت می کند و در قاعده استصحاب شک ما طاری است ادامه یقین را مورد شک قرار می دهد نه اصل یقین را. به عبارت دیگر می فرماید: در قاعده یقین شک در حدوث یقین است و در قاعده استصحاب شک در بقای یقین است. و بعد هم در قاعده یقین متیقن و مشکوک یکی است و در قاعده استصحاب متیقن و مشکوک دو تاست. آن نکته ای که اینجا هست این است که «فامض علی الیقین» یعنی یقین موجود است صدمه ندیده است در قاعده یقین «فابن علی الیقین» معنی ندارد یقین صدمه می خورد شک مستقیم مربوط می شود به یقین. بنابراین این حدیث با این شرحی که دادیم دلیل می شود برای اعتبار استصحاب.[2] تا اینجا استدلال و استناد به حدیث معتبره محمد بن مسلم کامل شد.

 

حدیث مکاتبه قاسانی

حدیث ششم عبارت است از مکاتبه قاسانی، شاید خود محقق خراسانی در نظر گرفته باشند یا خیر، استدلال به روایات از لحاظ سند طبقه بندی شده است طبقه اول صحاح، دوم موثقه، سوم معتبره، چهارم مکاتبه محمد قاسانی. سند باسناده عن محمد بن الحسن الصفار عن علی بن محمد القاسانی، اسناد شیخ به محمد بن حسن الصفار همیشه درست است. و حسن الصفار بدون واسطه از علی بن محمد قاسانی روایت نقل می کند. محمد کاشانی متاسفانه توثیق خاص که ندارد توثیق عام هم ندارد، مدح هم ندارد ولی در آخر یک خصوصیتی دارد که اشاره ای که ایماء به وثاقت است و آن این است که در رجال باید گفته باشیم یک قاعده رجالی داریم که مستثنی منه مروی عنه محمد بن احمد بن یحیی اشعری موثق است. این قاعده معروف است در کتاب رجال علامه حلی در آخر کتاب بخش فوائد، کتب رجالی در سنت قدیمی قسمت آخر کتاب یک بخش فوائد را نقل می کند. این سبک کتب رجالی است.

 

قاعده ابن ولید

در این فوائد فائده چهارم این قاعده آمده است و آن این است که ابن ولید محمد بن الحسن بن ولید که از محدثین و موثقین غیر مشهور است در حدی که نزدیک به مشهور است. این ابن ولید می فرماید: محمد بن احمد بن یحیی اشعری روایاتی که نقل کرده است درست است الا چند نفر را ذکر می کند که الا این راوی ها مستثنی ها. این محمد قاسانی هم از این مروی عنه ای است که اشعری از او نقل کرده ولی جزء مستثنی ها نیست پس این متن ایماء به وثاقت ایشان دارد. مضافا بر آن ابوجعفر ابن بابویه شیخ صدوق قدس الله انفسهم الزاکیات همین قاعده ابن ولید را تایید کرده است که شد یک قاعده مستحکم و قوی. براساس این قاعده رجالی این فرد که محمد کاشانی بود مورد اعتماد خواهد بود و از آنجا که اعتبارش از این قرار است و مکاتبه هم هست سند می شود از اسنادی که به اش می گوییم «و السند مما لا باس به». ترتیب آمد که صحیحه و موثقه و معتبره و لا باس به. سند این شد. «قال کتبت الیه و انا بالمدینه اسئله عن الیوم الذی یشک فیه من رمضان هل یصام ام لا؟ فکتب الیقین لا یدخل فیه الشک صم للرویه و افطر للرویه».[3] ترجمه: نوشتم به امام کاظم علیه السلام و من در مدینه بودم سوال کردم از آقا از روزی که شک می شود درباره آن روز که از رمضان هست آیا روزه گرفت یا نه؟ آقا نوشت جواب ما را داخل نمی شود در محوطه یقین شک. یقین دیواری دارد که شک نمی تواند وارد محدوده یقین بشود. «صم للرویه و افطر للرویه» به یقین عمل کن رویت شد هلال و یقین کردید روزه بگیرید آنگاه یقین کردید به رویت هلال شوال افطار کنید. به شک اعتناء نکنید. استدلالی به این آیه شده است در جهت اعتبار استصحاب از این قرار است: گفته می شود که «الیقین لا یدخل فیه الشک» یعنی شک نمی تواند یقین را بشکند و وارد وادی یقین بشود یعنی وارد یقین بشود تعبیر دیگر از این است که شک نمی تواند یقین را نقض کند. و این معنای استصحاب هست. دقیقا قاعده ارتکازیه امده است.

 

نظر شیخ انصاری در مورد این حدیث

شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه در پیرامون همین حدیث تعبیری دارد می فرماید: «هذا الحدیث اظهر دلالتاً علی الاستصحاب بالنسبه الی احادیث الاخری» دلالت را گفتیم فهم صاحب مکتب اصولی که شیخ انصاری باشد هم گفتیم که می فرماید: این حدیث دلالتش روشن تر است از احادیث دیگری که درباره اعتبار استصحاب استدلال مورد استناد قرار گرفته. وجهی برای روشن بودنش گفته می شود که کلمه یقین به طور مطلق عنوان قرار گرفته است خود محور برای حکم عنوان اصلی یقین قرار گرفته است «فکتب» ابتداء‌ و محور «الیقین» است این دیگر اظهر است «الیقین لا یدخل فیه الشک» یقین به شک نقض نمی شود. وجه اظهریتش عنوان شدن و محور قرار گرفتن یقین در کلام امام است.

 

سوال:

پاسخ: نصی که اینجا آمده است اولاً یقین را محور قرار داده که این برای استصحاب خیلی مهم است. خیلی اهمیت دارد که یقین محور باشد. و ثانیاً‌ شک در زمان شک در مقتضی نیست. شک در مقتضی استعداد است، شک در استعداد شئ موجود شک در مقتضی است نه شک در زمان. شک در مقتضی شک در استعداد شئ موجود است. این مطلب تا اینجا تمام شد،

 

نظر محقق خراسانی

اما محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه اشکالی که می کند که دلالت را برمی گرداند. می فرماید: این حدیث ربط به قاعده استصحاب ندارد. اصلا مربوط به استصحاب نمی شود. برای اینکه یقینی که اینجا عنوان شده است یقین سابق نیست این یقین آینده است نسبت به دخول شهر رمضان. می فرماید: متن را نگاه کنید «الیقین لا یدخل فیه الشک» یقین داخل نمی شود در آن یقین آینده رمضان شک در یوم الشک آخر شعبان، این شک به آن یقین داخل نمی شود. «صم للرویه»‌ روزه بگیر که یقین کنی، تا یقین نکنی روزه نیست. این شکی که پیشاپیش شما روز آخر شعبان شک کردید این شک را به یقینی که رمضان در آینده می شود داخل نکنید. «صم للرویه» هر موقع رویت هلال رمضان شد یقین به رمضان داشتید روزه بگیرید این اصلاً‌ یقین سابقی نیست و شک لاحقی نیست. یک قضیه را بیان کرده است که در ورود رمضان یقین به رمضان موضوع حکم است شک را داخل در رمضان نکنید لذا گفته است «الیقین لا یدخل فیه الشک» یقین رمضان که رویت باشد «لا یدخل فیه الشک»‌ شک در روز آخر شعبان. متن هم شاهد این مدعاست. اشکال را کردند فرمودند دیگر این حدیث دلالتش از اساس بر قاعده استصحاب منتفی است.

 

سوال: استصحاب قهقرائی اینجا نیست؟

پاسخ: نه، استصحاب قهقرائی نیست. که در اقسام استصحاب نوشته اند اقسام استصحاب به اعتبار زمان سه قسم است: استصحاب فعلی، استصحاب قهقرائی و استصحاب استقبالی. که این نه قهقرائی است و نه استقبالی. که معنای قهقرائی این است که یقین الان را به شک در زمان گذشته یقین و شک درست کنیم. «لا تنقض الیقین»‌ یقین فعلی را به شک در زمان گذشته یقین را شک درست کنید. «لا تنقض الیقین»‌ یقین فعلی را به شک در گذشته بشود این قهقرائی می شود. استصحاب قهقرائی دو تا خصوصیت داشت: 1. یک مورد دارد که استصحاب عدم نقل است و معتبر هم هست. 2. مدرک استصحاب قهقرائی بنای عقلاء است نه حدیث «لا تنقض». استصحاب شرعی نیست استصحاب عقلائی است. اما استصحاب استقبالی هم نمی شود استصحاب استقبالی این است که یقین موجود باشد و شک آینده را که الان شک نیست الان یقین است در آینده اگر شک بشود «لا تنقض الیقین بالشک» در این مثال ما یقین فعلی و شک آینده نداریم یقین آینده و شک آینده داریم. یقین فعلی نیست، یقین بعد از رویت می آيد نه روز آخر شعبان.

 

نظر محقق نائینی موافق محقق خراسانی

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این مطلب درست است که محقق خراسانی فرمود اینجا در این حدیث یقین یقین سابق نیست یقین در مستقبل و آینده است. یک نکته را هم اضافه می کند و آن این است که اگر بناء بشود این را به استصحاب برگردانیم «الیقین لا یدخل فیه الشک» بگوییم منظور «لا ینقض الیقین بالشک» این غرابت در استعمال دارد چرا این جوری استعمال کنیم؟ «الیقین لا یدخل فیه الشک» و از آن اراده کنیم «لا ینقض الیقین بالشک» این می شود یک استعمال غریب. غرابت استعمال یعنی خارج از حدود بلاغت و غیر متناسب با کلام معصوم. بنابراین این حدیث از اساس دلالت بر قاعده استصحاب ندارد.[4]

 

نظر سید الخوئی موافق نظر شیخ انصاری

اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: حق با شیخ انصاری است این حدیث دلالتش بر استصحاب کامل است. اگر یک جایی مثال زدید که اصول می برد صد و هشتاد درجه به سمت راست بعد صد و هشتاد درجه به سمت چپ دقیق برمی گرداند مثالش اینجاست. سیدنا الاستاد دقیقا‌ً این مطلب را می فرماید که دلالتش کامل است. که شرح آن ان شاء الله فردا.


[1] اجود التقریرات، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج2، ص372.
[2] مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج3، ص78.
[3] وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج7، ص184، ابواب احکام شهر رمضان، ب3، ح13، ط اسلامیه.
[4] اجود التقریرات، السید القاسم الموسوی الخوئی، ج2، ص372.