درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی در مورد شبهه ملاقی و ملاقا

تحریر محل بحث از این قرار است که شبهه محصوره باشد یعنی بین انائین مثلا و موضوعی باشد و تحریمیه، اگر عدد اناء زیاد شد یا بیش از حد متعارف شد آن غیر محصوره است از آن بحث خارج است. بحث ما فعلا در شبهه محصوره است که انائین باشد یا چند تای دیگر که قابل شمارش به سادگی باشد که شبهه محصوره است و موضوعیه و تحریمیه. در شبهه محصوره موضوعیه تحریمیه رأی محقق نائینی را گفتیم. صور مسئله بیان شد، معیاری که محقق نائینی اعلام فرمودند این بود که علم اجمالی اگر مقدّم باشد نسبت به علم اجمالی دیگر آن یکی که مقدم است آن حاکم می شود. شبیه سببی و مسبّبی می شود. آنجا که علم اجمالی به تنجیز رسید نوبت به علم اجمالی دوم نمی رسد. این در صورت دومی فروض بود که دو تا علم اجمالی داشته باشیم. و بعد هم نکته اصلی دیگری را هم فرمود این بود که ملاقی شبهه به طور کل محکوم به نجاست نیست. چون که مجرای حدیث رفع است. تقدم علم یا تقدم معلوم آن که شرح دادیم،

 

تقدم علم دو گونه است

اما تقدم علم به دو گونه است: 1. تقدم زمانی، که در مثال ها دیروز گفته شد که یک علم اجمالی ما روز شنبه بود و علم اجمالی دیگر ما روز یکشنبه. اما از حیث معلوم هر دو هم زمان بودند هر دو مثلا در روز دوشنبه. روز دوشنبه هم زمان دو تا علم حاصل می شود منتها یکی علمی است که روز شنبه کشف می شود که بوده و یکی هم کشف می شود که روز یکشنبه بوده. آنکه روز شنبه بوده است مقدم می شود بر آن علمی که روز یکشنبه بوده. آن علم اول تنجیزش تمام است نوبت به علم دوم نمی رسد که گفتم تقدمش از باب تقدم سبب و مسبّب است. اما می فرماید دو نوع دوم از تقدم عبارت است از تقدم رتبی که رتبتاً مقدم باشد. توجه کنید تقدم رتبی دو قسم است: 1. تقدم رتبی به معنای فلسفی، 2. تقدم رتبی به معنای اصولی. در فلسفه خوانده اید که علت و معلول هم زمان هستند، تقدم زمانی ندارد. حرکت دست با حرکت کلید که حرکت دست علت برای حرکت کلید است هم زمان است ولی رتبتاً علّت مقدم بر معلول است، معنای تقدم رتبی چیست؟ چرا تقدم رتبی دارد علت بر معلول؟ سرّش قوت در وجود است. علّت قوت در وجود دارد نسبت به معلول، از این جهت علت تقدم رتبی دارد بر معلول. این یک تقدم. قسم دوم از تقدم رتبی عبارت است از تقدم رتبی به معنای اصولی اش که عبارت است از تقدم اصل بر فرع. محقق نائینی می فرماید در آن مثالی که محقق خراسانی فرمود که مورد دوم از صورت دوم این شد که اگر یک طرف علم اجمالی از محل ابتلاء خارج بشود دوباره برگردد تنها می ماند و اصل بلا معارض جاری است و در آن صورت ملاقا نجس نیست و ملاقی نجس است. در مثال فرموده اند که اگر ملاقات قبل از علم اجمالی باشد و در آن صورتی است که دو تا علم اجمالی داریم، یک علم اجمالی نسبت به نجاست احد الانائین، یک علم اجمالی نسبت به نجاست اناء شماره دو و اناء شماره سه، دو علم اجمالی است. منتها ملاقات قبل از علم اجمالی است. در این صورت فرمودند اگر چنین وضعیتی پیش بیاید و آن ظرف شماره یک که در قلمرو هر دو علم بود هم علم اول که یا اناء شماره دو نجس است یا یک، هم در قلمرو علم دوم که یا اناء شماره یک نجس شده یا شماره سه. اگر آن ظرف شماره یک که قدر مشترک بین دو تا علم بود از محل ابتلاء خارج شد یک ظرف شماره دو از علم اول باقی ماند و یک ظرف سوم هم باقی ماند. امر دائر شد بین ظرف دوم و ظرف سوم، ظرف یک خارج شد. در صورتی که آن ظرف شماره یک از محل ابتلاء خارج بشود از قلمرو تنجیز خارج شده است و علم اجمالی نسبت به این دو مورد یعنی ظرف شماره دو و شماره سه تنجیز اعلام می کند باید از این دو تا ظرف اجتناب بشود.

 

سوال:

پاسخ: در این مثال محقق خراسانی فرمود که اگر آن ظرفی که از محل ابتلاء خارج شده است دوباره برگردد اصل جاری می شود. دیگر در آن موردی که قبل از برگشت بود ظرف شماره دو و ظرف شماره سه علم اجمالی تنجیز خودش را اعلام کرد و تمام شد. این که از محل ابتلاء خارج شده است اصل هم درباره اش جاری نمی شود. یک نکته این است که آن ظرف شماره یک که خارج شد ظرف شماره دو و شماره سه که مانده است اگر اصل جاری کنیم اصل تعارض می کند. هر طرف گوشه ای از علم اجمالی است. اما اگر آن ظرف شماره یک دوباره برگشت اصولی که اینجا جاری شده تساقط کرده است، علم اجمالی تنجیز کرده، تمام شده است. آن برگشته از فرار الان تنها می ماند که اصاله الطهاره یا اصاله البرائه جاری می شود. اما محقق نائینی می فرماید: آن که از محل ابتلاء برگشته است تقدم رتبی دارد. چون تقدم رتبی دارد او رتبتاً مقدم است. آن اصل است آن قدر مشترک است تقدم رتبی یعنی قوت علم و اصل در ملاقات، آن اصل است یعنی هر دو علم اجمالی یک گوشه اش به او گرفته. بنابراین چون که آن ظرف شماره یک که برگشته تقدم رتبی دارد رتبه اش که مقدم است از حیث قوت احتمال، چون در قلمرو هر دو علم بود، علم اول هم آن را می گرفت و علم دوم او را می گرفت. بنابراین براساس تعبیر سیدنا الشهید صدر قدس الله نفسه الزکیه قوت احتمال آن مورد، آن مورد را رتبتاً مقدم می دارد که قدر مشترک بین دو تا علم بود. لذا وقتی که از برون رفتن از محل ابتلاء برگردد و محل ابتلاء قرار بگیرد اصل جاری نمی شود باید از آن هم اجتناب کرد. چون او مقدم است. ممکن است از ظرف شماره سه اجتناب کنیم که فرع است و رتبه متاخر است. لذا براساس تقدم رتبی علم آن فردی که خارج از محل ابتلاء بود که برگردد باز هم باید از آن اجتناب کرد که معیار ما علم اجمالی که زماناً یا رتبتاً مقدم باشد باید او حاکم و مقدم داشته شود.

 

اما رأی سید الخوئی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه مطلب را مشروح بحث می کند دو تا نکته توضیحی دارد که به آن توجه کنیم. نکته اول این است که اگر شئ ای به یکی از اطراف علم اجمالی ملاقات کرد این ملاقات از باب توسعه نجاست نیست از باب توزیع نجس نیست، یک ملاقات است و یک موضوع جداست نه متنجس است که خودش متنجس نیست به یک شبهه ملاقات کرده است. نه تکثیر و توزیع نجس است تا بگوییم از نجسی به نجس دیگر منشعب شده است. بنابراین خود ملاقی طرف شبهه علم اجمالی یک موضوع مستقلی است دلیل خاصی می طلبد. نکته دوم نسبت به بیان محقق نائینی که فرمودند علم اگر تقدم رتبی داشته باشد بر علم دیگری که در عرض آن هست مقدم می شود. می فرماید: تقدم رتبی در معقولات است، در اصول و بحث های استدلالی تقدم رتبی از اساس نداریم. اگر هست فقط تقدم زمانی است و در اصول تقدم رتبی که در کار نیست دنبال تقدم زمانی می رویم. اگر تقدم زمانی بود فهو المطلوب، اگر نبود که تقدم رتبی در کار اصلا نیست. در نهایت امر می فرماید: هر آنچه را که محقق خراسانی فرموده اند که عبارت بود از سه صورت، صورت اول واجب است اجتناب از ملاقا نه از ملاقی، صورت دوم واجب است اجتناب از ملاقی نه از ملاقا، صورت سوم واجب است اجتناب از ملاقی و ملاقا، می فرماید: آنچه را که محقق خراسانی فرموده اند علی التحقیق کامل درست است.[1]

 

جمع بندی و تحقیق

توجه کنید در جمع بندی باید توجه کرد رأی شیخ انصاری با رأی محقق نائینی در شبهه ملاقی و ملاقا موافق است و رأی شان این است که ملاقی مطلقاً محکوم به نجاست نیست وجوب اجتناب ندارد که محقق نائینی فرمودند به وسیله حدیث رفع، شیخ انصاری فرمودند که دستور اجتناب اختصاص به نجس و متنجس دارد، هجر از نجاست اختصاص به هجر از نجس و متنجس دارد، «وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ»[2] نسبت به ملاقی نیست. بنابراین این دو تا نظر معلوم شد و دلیل شان هم خیلی مختصر و متین و کوتاه. اما رأی محقق خراسانی با رأی سیدنا الاستاد موافق بود به طور کامل با همان شرحی که دادیم که فرمودند مسئله سه صورت دارد و هر صورتی حکم خودش را دارد دقیقا از باب تنجیز علم اجمالی و جریان اصل بلا معارض و عدم جریان اصل از حیث تعارض. اختلاف نظری بین این صاحب نظران که وجود دارد به چه صورت می توان توجیه کرد؟

 

جمع بین آراء

جمع بین آراء از این قبیل است که باید جهت بدهیم، شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی از جهت عدم دلیل بر وجوب اجتناب از ملاقی حکم اعلام فرمودند، وجهه نظر این دو شخصیت عدم دلیل بر وجوب اجتناب است. اما جهت نظر پیش محقق خراسانی و سیدنا الاستاد این بود که تنجیز علم اجمالی و جریان اصول. آن موردی که واجب نبود اجتناب از ملاقی جایی بود که اصل بلا معارض بود و آن جایی که اجتناب لازم بود اصل معارض بود و علم اجمالی تنجیز داشت. پس اختلاف جهت دارد و قدر مشترک هم از آن سه صورت دو صورتش بود صورت اول و صورت دوم، بر مبنای این صاحب نظران اصول به طور کل که صورت اول مورد اتفاق بود که از ملاقی اجتناب واجب نیست. توجیه دیگر این است که شیخ انصاری و محقق نائینی که می گویند اجتناب از ملاقی واجب نیست شاید نظرشان صورت اول بود که در صورت اول محقق خراسانی هم موافق است. نکته تحقیقی این است که در بحث اصولی با دقت تمام این بحث ها بود که بیان شد. اما حکم فقهی مسئله دقیقاً اجتناب است یا متعیناً که در شبهه محصوره و طرفین آن است و یا لزوم اجتناب است براساس احوط وجوبی که ملاقی شبهه باشد. این بحثی که گفتیم که قضیه جریان اصول را در انائین به تعارض بردیم و در ملاقی تعارض نداشتیم تفکیک بین اصل و فرع کردیم، مشابه اش را هم قبلا بحث کردیم که تفکیک بین لازم و ملزوم یک تحلیل عقلی محض است. عرف و واقع قبول نمی کند. اگر انائین براساس علم اجمالی محکوم به وجوب اجتناب باشد ملاقی آن یا سرایت کرده است یا سرایت نشده است. اگر سرایت نشده سالبه منتفی به انتفاء موضوع است و اگر شک در سرایت داریم اصل عدم سرایت است. اگر سرایت صورت گرفته است آن ملاقی عیناً شعبه ای از این طرف است. بنابراین علی التحقیق ملاقی که سرایت در آن صورت گرفته باشد درست مثل این است که آن ظرف آب را دو قسمت کنیم یک قسمتش را به یک استکان قرار بدهیم بگوییم این کوچک اینجا بماند آن دو تا تعارض کند این خارج که نمی شود. بنابراین در شبهه محصوره اگر ملاقی صورت بگیرد پس از سرایت قطعا محکوم به وجوب اجتناب است به حسب واقع و بالوجدان. و آن کار اصول که داشتیم خیلی خوب است بسیار متین است اما یک دقت اصولی است که به جایی می رسد که با واقع هم تطبیق نمی کند. مسئله تا اینجا تمام، این تنبیه چهارم که مربوط به شبهه ملاقی و ملاقا بود کامل شد. تنبیه بعدی ان شاء الله فردا.


[1] مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الخوئی، ج2، ص471.
[2] مدثر/سوره74، آیه5.