درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اعتبار خبر واحد و مراتب اعتبار از حیث سند و دلالت

سالروز ولادت آقا ابالفضل العباس سلام الله علیه را همه با هم به محضر مولایمان آقا بقیه الله الاعظم تبریک و تهنیت می گوییم. خداوند به برکت این روز فیض وافری نصیب این جمع بفرماید. ان شاء الله از یمن وجود حضرت عباس تمامی مشکلات زندگی و موانع عبودیت و علم دفع و رفع بشود. درباره حضرت ابالفضل یک روایتی را از آقا امام سجاد نقل کنم که فرموده است: «رفع الله رایه عمی العباس»، امام می گوید خدا برافراشته است رفیع و عالی قرار داده است پرچم عمویم عباس را. یک رفعت الهی از سوی خدا رایت ابوالفضل برافراشته شده است. یک رفعتی که فراموش نمی شود. یکی از اسرار این قضیه که اهل بیت در داخل حرم سید الشهداء مدفونند حضرت عباس جدا و مستقل، یکی از مصادیق «رفع الله رایه عمی العباس».

 

اعتبار خبر واحد و مراتب اعتبار آن از حیث سند و از حیث دلالت

اما بخش اوّل عنوان که اصل اعتبار روایت باشد گفته ایم که روایت اطلاقاً اعتبار دارد در حد یک اعتبارمّا بلا شبهه. یعنی تا ببینیم این بیان و این تعابیر و جملات روایت است قطعاً یک اعتباری خواهد داشت.

 

ادله اعتبار روایت و مویدات

دلیل بر این مطلب که مطلق روایت اعتبار دارد دو دلیل و چهار موید در جهت اثبات اعتبار برای مطلق روایت وجود دارد. اما دلیل، دلیل اول عبارت است از اینکه صدق عنوان، عنوان روایت یک خاصیت ذاتی دارد پس از صدق عنوان یک الفاظ دارای منزلت است، دارای قدر و شرافت است، از یک شرافتی برخوردار است، حیثیت اضافیه دارد و این امتیاز است و این یک اعتبار ابتدائی است. بدانیم روایات که در حقیقت عقبه کار اجتهاد است و حتی آیات قرآن به وسیله روایات توضیح و شرح داده می شود در باب اجتهاد و استدلال. این روایات بدنه عظیمی دارد و این بدنه عظیم دارای یک شرافت و عظمت ذاتی است.

 

دفع توهم

و به عنوان دفع توهم گفته شود اشکال و جواب، روایات مجعوله شنیده می شود، شنیده شده است روایات مجعوله ای است، جواب: آنهایی که قطعاً جعلی است از باب جعلیات چهره جدا و برای محدثین شناخته شده است.

 

واضعین چه کسانی اند؟

کتاب ضیاء الدرایه که یکی از علماء و تلامذه محقق نائینی در نجف این کتاب را نوشته است و کتاب بسیار خوبی است، در صفحه چهل این کتاب آمده است که واضعین کیانند، آنهایی که روایت وضع و جعل می کنند. منظور از وضع در آن اصطلاح همان جعل است. گروه واضعین به طور خلاصه سه دسته اند: 1. زنادقه، کفاری که علیه اسلام می خواهند روایت جعل بکنند یا بعضی از روایاتی که از زنادقه و کفره آمده است. مثلاً از باب مثال شنیده اید که یک حدیثی است که کره زمین روی شاخ گاوی است و آن گاو بزرگ روی یک ماهی بزرگ است، این ریشه اش از هندوستان و در مکتب هندوها است. یک حدیثی است در منابع خود هندو. و گروه دوم از واضعین درباری هاست. چون که روایات در مسلک ابناء عامه از زمان عمر بن الخطاب تا عمر بن عبد العزیز صد سال تعطیل بود بعد سلاطین و خلفاء آمدند از زمان عمر بن عبد العزیز کسی روایت می آورد مقام کسب می کرد پول به دست می آورد. گروهی از جعالها این درباری هاست که جعل می کنند به خاطر اینکه چیزی به دست بیاورند. نمونه اش را می گویند بعد از حافظ بناء شد که اشعار حافظ را جمع کنند. گفته می شود بعضی ها برای پول و اینها رفتند شعر را مشابه سازی به نام حافظ آوردند تا کسب مقام و منزلت و کسب معیشت بکنند. البته این ثابت نیست و ذوق شعراء و مکتب شعری نشان می دهد دیوان حافظ از خود حافظ است چون آن اشعار تا به حال از رونق نیفتاده و ظاهراً تا زبان فارسی است از رونق نیافتد. گروه سوم ریاکارهاست. روایاتی را جعل بکنند و بیاورند برای مردم ساده دل بگویند من راوی ام، راوی یک سمعه ای داشته است. و افرادی که تحت تاثیر نفسانیات هستند. روایت جعل کنند می روند روایات را مشابه سازی می کنند بیاورند برای مردم بگویند این فرد راوی است و کسب اعتبار و مقام و منزلتی به دست بیاورند. در جمع روایاتی که تحت عنوان روایت درکتب معتبر روایی تدوین شده است روایات مجعول و موضوعه قطعاً به طور قطعی وجود ندارد. جمع جدا و چهره شناخته شده و «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ».[1] کتب معتبره ای که داریم مشهور و معروف بین ما اصول چهارگانه است اما کتب معتبره زیادی داریم با یک اشاره کوتاه محدث عاملی طبق تحقیقی که دارند می فرمایند: فائده چهارم از فوائد کتاب وسائل جلد آخر می فرماید: من این روایات وسائل را از کتب معتمده که مولفینش تصریح کرده اند به صحت و اعتبار آن کتابها و مشهور هم آن کتابها را معتمد بدانند، جمع آوری کرده ام از کتاب کافی شروع می کند تا هشتاد تا کتاب که شخصاً بدون واسطه خودم از هشتاد تا کتاب معتبر و معتمد این روایات را جمع کرده ام. یکی از کتاب های معتمد پیش ایشان تحف است، که اگر خواستید برای تحف استدلال کنید بگویید محدث عاملی تصریح کرده است که تحف کتاب معتمدی است. و بعد می فرماید: اما کتابهایی را که بالواسطه نقل کردم یعنی به واسطه مشایخ، شیخ صدوق، شیخ طوسی، شیخ مفید تا سید بن طاووس که سید بن طاووس تقریبا در زمره مرز محدثین قدماء است مثل علامه حلی که مرز متقدمین و متاخرین فقه است. تا سید بن طاووس، این کتابهایی که بالواسطه یعنی به واسطه اینها نقل کردم از این کتاب ها عددش بالغ است از نود و چهار کتاب. و اما خود آن اصحاب که احادیث را نقل کرده اند در کتب رجالیه شان بالغ می شود بر بیشتر از شش هزار و ششصد کتاب. اینقدر منابع غنی داریم، منتها صاحب وسائل راحت کرده است. روایاتی که در این کتب دیده شود عنوان روایت را داشته باشد یک اعتبار است. در این زمینه اگر بگویید اصول اربعماه کجاست؟ اولاً اصول اربعمأه که اصول یعنی جمع اصل و اصل یعنی کتاب روایی. در آن زمان در اصطلاح روایت کتاب را می گفت اصل. اصول اربعماه یعنی چهارصد کتاب که از جلسه امام صادق تدوین شده، روات این را جمع کردند و تدوین کرده اند. این کتب گفته می شود به مرور ایام اصل ساختارشان قسمتی مختفی و قسمتی از بین رفته و قسمتی در این کتاب ها گفته می شود که عمده بدنه و محتوای آن اصول اربعماه در کتب اربعه جمع و تدوین شده است. از این دلیل به طور دقیق استفاده کردیم که یک اعتبارمّا نسبت به روایات است. دلیل دوم ما آیه قرآن همان آیه نبأ و رأی هم رأی خبره که رأی محقق نائینی است که فرمود از منطوق آیه نبأ استفاده می شود که خبر فاسق خالی از اعتبار نیست. چون در آیه می گوید «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا»[2] نمی گوید «فاترکوا» خب خبر ضعیف تر و بی مقدارتر از خبر فاسق دیگر نیست، در آیه تصریح می کند که خبر فاسق را تبین کنید یعنی می گوید اعتبارمّایی دارد که خبر است و روایت است. از این آیه و منطوقش استفاده می شود که خبر ضعیفی که در نهایت ضعف هم باشد فاقد اعتبار نیست.

 

اما مویدات

این دو تا دلیل، و اما مویدات: در این رابطه چهار موید هم قابل استناد است: 1. استناد فقهاء در مقام استدلال به روایات ضعیف، دأب و سیره استدلالی ارباب اجتهاد را دیده اید نمونه و مصداق بارز جواهر است، به جواهر مراجعه کنید پس از که بحث از روایات و استدلال برای اثبات احکام مطرح می شود روایات را که نقل می کنند روایات مستند و معتبر و صحیح ذکر می شود وانگهی روایات دیگر را تحت عنوان خبر نه موثق و مصحح، خبر حفص و خبر سکونی تحت عنوان خبر یا مرسل صدوق، مرسل ابن ابی عمیر مراسیل و ضعاف را هم ذکر می کند. برای اینکه این روایات هرچند ضعافند و اعتبار کامل در حد دلیل ندارند اما از یک اعتبارمّایی برخوردار هست که می توانند در کنار ادله معتبره از مویدات باشند. 2. اعتبار کتب، در بحث رجال هم گفته ایم که در علم رجال برای کتابشناسی که اینها شمّ است، شمّ های خیلی خوب است، شمّ الدرایه است چنانکه برای شمّ الفقاهه گفتم فقیه شناسی و قدماء شناسی خیلی تاثیر می کند برای فهم و درک. یک مصداق شمّ الدرایه متن شناسی بود، یکی از نکات شم الدرایه کتاب شناسی است. کتب معتبر اگر کتاب معتبر شد مثلاً الان نوادر و کتاب سرائر و امثال که کتاب معتبر شناخته شده است روایاتی که در آن کتب مسطّر و مذکور باشد به جهت وجودشان در آن کتب معتبر اعتبار دارد. محققین و موثقین برای آن کتاب اعتبار آفریده اند و فقهاء و اعتماد عملی اصحاب نسبت به آن کتاب ها اعتماد به وجود آورده اند، کتب معتمده ای است. لذا محدث عاملی فرموده اند من خودم بدون واسطه از هشتاد تا کتاب معتمد این روایات را نقل کرده ام یعنی برای این روایات معتمد بودن کتاب هم اعتباری می آفریند. 3. مقتضای قاعده منجزیت علم اجمالی، که این را شیخ انصاری مفصل بحث کرده اند و ما از همان بیان حسن استفاده می کنیم که سیدنا الشهید صدر هم تصریح فرموده اند. بیان شیخ انصاری و در تکمیل آن بیان شهید صدر قدس الله انفسهم الزاکیات این بود که اعتبار روایت و خبر واحد به طور خلاصه و اجمال از طریق قاعده منجزیت علم اجمالی به دست می آید. ما علم اجمالی داریم که روایات از معصوم صادر شده است قطعاً و آن روایات هم در بین همین روایاتی است که در کتب مسطّر است یعنی سطرها و خطوط کتاب را تشکیل می دهد. و پس از داشتن آن علم اجمالی هر روایتی که ببینیم طبق قاعده باید آن روایت را مورد توجه قرار بدهیم و از کنارش چشم بسته رد نشویم.

 

اصاله الصحه

4. یک اصل است و آن اصاله الصحه است. در اصاله الصحه طبق مدرک این قاعده به این نتیجه رسیدیم که اصل صحه هم در افعال است و هم در معاملات و در عبادات و در اقوال. بنابراین جزء قلمرو اصاله الصحه یک راوی اگر یک روایتی را نقل بکند براساس اصاله الصحه باید بگوییم مهر صحت خورده است و اعتبار برایش قائل بشویم. تا این حد جای تردید نباشد.

 

نکته

و صحت با صدق لغتاً فرق دارد ولی در مقام عمل اگر قول فرد را حمل بر صحت بکنیم حمل بر صدق نکنیم صحت معنایش چه می شود؟ صحت و صدق قول یکی است، می شود دو کلمه نزدیک به هم در مصداق یکی دربیاید. اما در رجال گفتیم که این اصاله الصحه درست است اعتبار خلق می کند ابتداءً درست است اما در مقام اجتهاد و استنباط نه اینکه یک اهمیتی در اصل استنباط در کار است علاوه بر اصل دنبال دلیل هم باید برویم. فقط به مقتضای اصل بسنده نکنیم. خبری که ساقط از اعتبار است مجعول و مقطوع الجعل است و قطعی الجعل ساقط از اعتبار است. لذا خبر ضعیف مساوی با خبر بی اعتبار نیست. خبر ضعیف مساوی با خبر مجعول نیست. و خبر ضعیف خارج از حدود اعتبار نیست منتها اعتبار درجات دارد، از اعتبار ابتدائی که برای خبر ضعیف است تا اعتبار انتهائی که خبر صحیح اعلائی است درجات است همه زیر پوشش اعتبار است و به خاطر تفاوت درجات کاربردش هم فرق می کند آنکه در درجه بالاست کارش دلیل است و آنکه در درجه پایین است کارش تایید است.


[1] الرحمن/سوره55، آیه41.
[2] حجرات/سوره49، آیه6.