درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکات تکمیلی جبران ضعف و اعراض مشهور

روز ولادت سید الشهداء از طرف همه مان به محضر مولای عالم سلطان هستی بقیه الله الاعظم تبریک و تهنیت باد و همین طور به محضر شریف کریمه آل البیت این روز مبارک را تبریک بگوییم. و برای شما هم این روز عید سعید را تبریک عرض می کنم. درباره امام حسین علیه السلام یک جمله از رسول الله الاعظم صلی الله علیه و آله و سلم «من أراد ان ینظر الی اعزّ اهل الارض و الی اعزّ اهل السماء فلینظر الی الحسین»، سید الشهداء کسی است که رسول الله می فرماید: اگر کسی بخواهد عزیزترین فرد جهان هستی را نظاره کند باید به چهره و رخسار امام حسین ببیند. ان شاء الله که همین طور هم است ما که پیروان سید الشهداء هستیم یک نعمت را نادیده نگذاریم عزت داریم، عزت ما در ارتباط و ارادت اعزّ اهل الارض و اعزّ اهل السماء است که امام حسین است. هر کسی که بخواهد عزیزتر باشد از باب کسب فیض و مراتب فیض، هر کسی خودش را بتواند نزدیک تر کند به عشق سید الشهداء او عزیزتر خواهد بود حتی یک شاعر هم اگر باشد. امروز مثلاً در بین شعرای جهان موجود که شعرش از هزاران بار هم بیشتر تکثیر شده است به عربی دعبل است و به فارسی محتشم است. این دو تا عزیزند به اعزّ اهل الارض و اعزّ اهل السماء ارتباط برقرار کردند. فقهاء شیعه عزیزند، من طلبه از باب شکر نعمت عزیزم به خاطر ارادتی که به مولایمان سید الشهداء داریم که اعزّ اهل الارض و اعزّ اهل السماء است. بدانیم هر روزی که بگذرد مخصوصاً این توقفگاه موقت که بگذرد. زندگی دنیا اتاق انتظار است آدم از اتاق انتظار که بیاید بیرون می فهمد که کار دست کیست، عزت از کجا به دست می آید، عزت اصلی آنجا نشان می دهد. چون در صحنه حساس کل تکوین که صحنه قیامت است محور عزت می شود عزیز زهراء سید الشهداء با آن صحنه قیامت. خوش به حال کسانی که از آن عزت بهره دارند و از آن عزت بهره می گیرند. مطمئن باشید واجبات و محرمات که در حد حساس باید رعایت شود که در ورودی مولّی علیهم است تا آدم واجبات و محرمات را رعایت نکند وادی مولّی علیهم برای ولایت مولی بسته است. اگر واجبات و محرمات رعایت بشود ان شاء الله، هرچند گاه گداری واجبی ترک یا حرامی انجام می شود خدا لطف دارد معالجه گذاشته است و فوراً جبران و استغفار و توبه. اگر این عملیات انجام بشود این مقدار ارادتی که به سید الشهداء داریم به امید خدا و به کرم اهل بیت عزت آن دنیا نصیب شما است. خدایا تا باشیم ما را با ولایت بدار.

 

نکته های تکمیلی نسبت به جبران ضعف خبر به وسیله شهرت و همچنین ایجاد وهن به وسیله اعراض

آراء در این رابطه گفته شد، تحقیق هم بیان شد. ما حصل تحقیق این شد که همان طوری که محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که شهرت استنادیه به اصطلاح محقق نائینی شهرت استنادیه و به اصطلاح سیدنا الاستاد شهرت عملیه که قدمائیه باشد قطعاً موجب جبران ضعف سند می شود و اعراض هم همین طور با آن سه تا شرط که گفتیم که یکی از شرطهایش این بود که اعراض مدرکی نباشد و اعراض قدماء هم موجب وهن می شود که نکته اصلی در وهن این بود که شک در حجیت به وجود می آید. و شک در حجیت هم مساوی با عدم حجیت است. در تعبیر خلاصه ما به اینجا رسیدیم که گفتیم اگر شهرت را از عنوان شهرت وحشتی داشته باشیم که شهرت است ربّ مشهور لا اصل له، می گوییم شهرت نگویید عمل اصحاب به یک خبر توثیق عملی است. آن اصحاب موثِّقونند قولاً هم می توانند توثیق بکنند و عملاً هم می توانند توثیق بکنند. اعراض اصحاب قدماء هم تضعیف عملی است نگویید که اعراض ربطی دارد یا ندارد. تضعیف عملی است. گفتیم که عمل اصحاب مضافا بر سند نسبت به دلالت هم کارایی داشته باشد. اگر یک جایی دلالت روایت در هاله ابهام باشد اصحاب یک معنا را از درون این روایت اعلام بکنند این معنا اعتبار دارد. برای اینکه فهم اصحاب است، فهم متخصصین است. و آن اشکالی که گفته شد که فهم معنا به اهل عرف به عرف آن لغت اختصاص دارد، گفتیم عرف دو قسم است: عرف عام است الفاظ عادی یک لغت، عرف خاص است که فقهایند و اصحابند و محدثین و متون روایات. آن فهم متون از تخصص اصحاب قدماء است. معنای الفاظ تخصصی از عرف خاص گرفته می شود. مضافا بر اینکه مع التنزل اگر بگوییم روایات به زبان عربی است باید اهل زبان عرب برای ما معنا را اعلام بکند می توانیم آنجا هم بگوییم فقهای ما قدس الله انفسهم الزاکیات اهل زبان عربند، زبان و محاورات و مکالمات شان عربی است هرچند شیخ طائفه از طوس است ولی شیخ طائفه محور و مصدر فقه در نجف است. او هم فقیهی است که متخصص زبان عرب است و هم عربی است و هم نجفی قسمتی که مثل شیخ مفید و حلّی ها و غیرهم که عربی هستند و اهل بغداد و حله و احیاناً کوفه هستند.

 

استدراک سید الخوئی

شاهد بر این مدعا هم یک استدراکی است که سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در بحث از اعراض یک استدراکی دارند می فرمایند: اگر جمعی از فقهای ما یک معنایی را از یک لفظ بفهمند و اعلام بکنند که ما آن را نفهمیده باشیم و اینها اهل لسان هم باشند یعنی اهل زبان عربی در این صورت این فهم اصحاب و فقهاء زیرمجموعه فهم عرف قرار می گیرد. پس از این جهت می توانیم بگوییم که فهم اصحاب نسبت به معنای لفظ روایت اعتبار دارد چون آنها اهل لسانند و اهل عرف آن لغتند. اگر این گونه بگوییم ممکن است. اما با یک شرط می فرماید: این فهم اعتبار دارد به شرط اینکه برداشت آنها از لفظ به طور مستقیم باشد یعنی معنا را از حاقّ لفظ بفهمند اما اگر معنا را از قرائن و مناسبات بفهمند دیگر این ظهور عرفی نیست و می شود اجتهادی. اجتهادی که بشود آن ربط به حجیت ظهور ندارد، ربط به اعتبار نظر عرف ندارد. این بیان ایشان بسیار متین است، اما از حد کار ما یک مقدار بالاتر است. کار ما که کار استنباط و ظهورات و عرفیات است در سطح فهم عرف عادی باشد، دقت عقلی بسیار ارزشمند است ولی از سطح کار ما بالاست. این نکته که باید فهم معنا از حاقّ باشد و از قرائن نباشد اگر بناء بشود این دقت رعایت بشود اختلال در تفهیم و تفهم است، باید تفهیم و تفهم را همه اش را ببریم زیر سوال و یکایک را تجربه کنیم از حاق است یا نه. اصل بر این است که از حاق است. و متعارف هم این است که از حاق است. از قرائن دلیل می خواهد. اگر نسبت به فهم قرائن واضحی نداشتیم به طور طبیعی حمل می شود که این معنا از حاق لفظ است.[1] اما رتبه بندی شهرت، در بحث جبران گفتیم که محقق نائینی مخصوصا فرمودند که منظور از شهرت شهرت قدماء است، شهرت متاخرین اعتباری ندارد یعنی جبران ضعف نمی کند.[2]

 

تعارض دو شهرت

بحث را که تا اینجا بردیم معلوم شد که اگر دو تا شهرت متعارض بشود شهرت قدماء و شهرت متاخرین طبیعتاً شهرت قدماء مقدم است و ترجیح دارد، این تقریباً یک امر مسلم است. یک سوال و یک جواب: سوال این است که ما دیده ایم شهرت متقدمین را متاخرین ردّ کرده اند و این ردّ هم بسیار ردّ به جایی است و هیچ اشکالی ندارد. اینکه می گویید همیشه شهرت متقدمین مقدم بر شهرت متاخرین است این اشکال را جواب بدهید. مثال معروف در منزوحات بئر اگر عصفوری در چاه می افتاد دلوهایی را باید نزح می کردید مشهور بود. فقهای متاخرین آمدند به طور صریح و قاطع، چون آن شهرت شهرت استنادیه بود مستند بود به یک روایت. روایت را پیدا کردند که روایت ضعیف است و اساس درست ندارد. از سوی دیگر ادله اطلاق آب کثیر و آب دارای اصل و منبع، اطلاق از یک سو و ضعف مانع از سوی دیگر فتوا بر این شد بلا اشکال که اگر عصفوری در چاه بیافتد خود عصفور را بیرون بیاورند و اجزاء متلاشی شده اش را هم بیرون بیاورد که چیزی باقی نماند از خود آن نجس یعنی عصفور، دیگر آب چاه پاک است و نیازی به نزح ندارد.

 

سوال و جواب

یک اشکالی است بسیار عمده که چگونه جواب می دهید که شهرت متقدمین مقدم بر شهرت متاخرین است. اما جواب یا توضیح اشکال، در مورد دفع این اشکال گفته می شود که اولاً این شهرت شهرت متقدمین نیست بلکه شهرت طبقه وسطی است به تعبیر صاحب جواهر. این در شرائع و شرح لمعه آمده است که متاخرین است و محقق حلی از طبقه وسطی است اولاً از متقدمین نیست. و ثانیاً پس از تحقیق گفتیم شهرت و اعراض مدرکی نباشد. همان طوری که اعراض مدرکی، اجماع مدرکی، شهرت مدرکی. شهرت مدرکی بود، اگر شهرت مدرکی بود همان اشکالی را دارد که اجماع مدرکی دارد. این شهرت دقیقاً مدرکی بود. بنابراین به مدرکش مراجعه شد و دید مدرک کارایی کامل ندارد. و ثالثاً فقهای متاخرین دیده اند که آن اعاظم برنامه های از این دست یعنی تطهیر و نظافت و امثال را بر احتیاط قرار می دادند احیاناً لذا کشف شده برای ما که احتیاط هست، خلاف آن احتیاط مستحب اشکالی نیست. رابعاً تقدم شهرت بر شهرت نیست، شهرت متأخرین مقدم بر شهرت متقدمین نشده است بلکه پس از تحقیق شهرت متقدمین به اشکال برخورده است. این مانعی ندارد که یک شهرت علی التحقیق به اشکال بربخورد.

 

نکته تکمیلی

نکته تکمیلی دیگر این است که اگر یک تعارضی پیش بیاید، تعارضی بین شهرت متقدمین از یک سو و شهرت متاخرین با پشتیبانی فهم عرف، یک طرف فهم عرف است و شهرت متاخرین و یک طرف شهرت متقدمین است. اگر دو تا شهرت بود که شهرت متقدمین مقدم بود، الان شهرت متاخرین یک پشتوانه و یک عقبه پیدا کرد، عرف هم عقبش قرار گرفت. در این صورت چه می شود؟ در این رابطه پس از که این تعارض به وجود بیاید اگر تعارض در احکام الزامیه منتهی به تساقط می شود که شرعاً جمع بین ضدین ممکن نیست و ترجیح یکی هم بلا مرجح است و هر دو از حجیت به وسیله داشتن مانع مقابل ساقط می شود هر یکی به جهت داشتن مانع مقابل از حجیت ساقط می شود. اما اگر حکم غیر الزامی بود نتیجه تعارض را می توانیم تخییر اعلام بکنیم. چون الزامی نیست و ممکن است دو تا مستحب متقابل آمده باشد. از اساس هم مشکلی ندارد منتها به تخییر رجاءً و انقیاداً عمل می کنیم. اما مثالی که ذکر شد در آنجا شهرت متقدمین ترجیح داشت شهرت متاخرین هم ترجیح دیگری پیدا کرد، هر دو دارای مرجّح می شود، هر دو که دارای ترجیح شد طبیعتاً در عرض هم از توان و قدرت مساوی برخوردار هستند لذا قاعدتاً کار به تعارض کشیده می شود، اینجا چون که تعارض به تساقط کشیده می شود بعد از تساقط احوط الحکمین باید اخذ بشود تا مطابق با احتیاط دینی دربیاید و تا موافقت عملیه اجمالیه انجام بشود.


[1] مصباح الاصول، سید ابوالقاسم خویی، ج2، ص281.
[2] اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج2، ص159.