درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی شهرت عملی و نقش آن

خلاصه فرمایشات محقق نائینی

بیان متین محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه گفته شد و ما حصل بیان ایشان این شد که شهرت قدماء که استنادیه باشد قطعاً نسبت به ضعف سند تاثیرگذار است و اما نسبت به دلالت روایت ارتباطی ندارد چون دلالت مربوط به ظهور است. و فرمودند که شهرت روایی هم موجب جبران ضعف سند می شود اما شهرت فتوائیه یعنی شهرت مطابقیه و همین طور شهرت متاخرین درباره ضعف سند نقشی ایفاء نمی کند. و بعد فرمودند که اعراض هم اگر اعراض قدماء باشد وهنی در اعتبار ایجاد می کند که علی الاقل شک در حجیت می شود.

 

اشکال و جواب آن

در نهایت یک اشکالی را جواب می دهند، اشکال این است که اگر گفته شود که بناء بر اینکه شهرت متاخرین نقشی ایفاء نکند و فقط شهرت متقدمین نقش آن جبران ضعف باشد من حیث الصغری به مشکل برمی خوریم و آن مشکل این است که شهرت قدمائی در متناول ید نیست و جایی برای فحص هم ندارد چون که قدماء کتب استدلالی داشته باشند و از شهرت ذکری به عمل آمده باشد چنین چیزی میسور نیست، بنابراین شهرت قدمائی من حیث الکبری یا در مقام ثبوت درست است و در مقام اثبات این شهرت قابل دسترسی نیست، تحصیل این شهرت مشکل است. می فرماید: این اشکال وارد نیست. اولاً بعضی از قدماء استناداتی دارند مثلاً کتاب کافی یک مطلب یا یک حکم را عنوان باب قرار می دهد، ذکر روایات پس از آن عنوان یک نوع استناد است. و ثانیاً بعضی از کتب استدلالی مثل مبسوط و احیاناً مقنع و مقنعه هم در اختیار است و ثالثاً اگر ما فتوایی را از مشهور ببینیم و آن فتوا اصل و قاعده ای را نداشته باشد فقط یک روایت باشد که احتمال بدهیم این فتوا مستند به این روایت است در این صورت با نبودن هیچ اصل و قاعده دیگر و با وجود روایتی که در معرض استناد است و با توجه به ورع قدماء و با توجه به عنایت قدماء به استناد به روایات اطمینان پیدا می کنیم که این فتوا مستند به این روایت است. و احتمال خلافش که بگوییم به این روایت هم مستند نباشد می فرماید: این احتمال دیگر سفسطه است. بنابراین اشکالی که گفته شد رفع شد و دیگر نسبت به نقش شهرت هیچ ابهامی وجود ندارد.

 

نظر سید الخوئی در تاثیرگذاری شهرت در جبران و اعراض

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اعتبار شهرت و تاثیرگذاری آن براساس ملاک اطمینان کلام درستی است در مقام ثبوت اگر عمل اصحاب شهرت عملی و قدمائی، طبیعی است شهرت متاخرین و غیر عملی که از بحث خارج است، شهرت قدمائی عملی به اصطلاح ایشان و شهرت قدمائی استنادیه به تعبیر میرزای نائینی، و سید الخوئی شهرت عملی می گوید. و شهرت فتوائی را سید می گوید و محقق نائینی شهرت مطابقیه می گوید. بعد از ذکر این اصطلاح می گوید این مطلب تاثیرگذاری شهرت عملیه اگر در حد اطمینان و وثوق باشد درست است، می فرماید: اطمینان علم تعبدی است اما حصول این مطلب کار مشکلی است یعنی حصول این ملاک. برای اینکه منظور از حصول اطمینان یا حصول اطمینان شخصی است یا حصول اطمینان نوعی. اگر منظور از اطمینان در اینجا اطمینان شخصی باشد می فرماید: «ربما لایحصل» قطعی نیست ممکن است اطمینان حاصل نشود برای شخص، اشخاص فرق می کند، برای افرادی که زود اعتماد می کند ممکن است و برای آدمی که خیلی محقق است ممکن اطمینان حاصل نشود. بنابراین ملاک یک ملاکی است که حصولش درحالت تردید است، ملاک که در حالت تردید قرار داشته باشد نمی تواند مناط صدور حکم به حجیت خبر پس از استقرار شهرت بشود. و اما اگر منظور از اطمینان اطمینان نوعی باشد اطمینان نوعی اگر یک جایی ملاک کار قرار بگیرد بایدیک دلیل شرعی بیاید و آن مورد را به عنوان یک مدرک معتبر اعلام بکند نیاز به دلیل دارد. اعتبار اطمینان نوعی نیاز به دلیل دارد اما به حسب تحلیل واقعی قابل التزام نیست. برای اینکه ربّما برای شخصی اطمینان حاصل نشده بگوییم حکم اطمینان را جاری کنید که منتهی به خلف می شود، خلاف واقع می شود. چون اطمینان نوعی در نظر گرفته شده برای اشخاصی ممکن است اطمینان وجود پیدا نکند با آن بگوییم اعتبار است براساس اطمینان و می شود خلف و خلاف واقع. در نهایت امر در اینجا و جای دیگر هم می فرماید: اگر شما بفرمایید که شهرت عملی قدمائی از اشکال عدم دلیل بیرون می رود به این صورت که اگر اشکال کنید که شهرت خودش دلیل نیست و این شهرتی که دلیل نیست به چه صورت بتواند تاثیری به جای بگذارد، اگر این اشکال را رفع کنید و بگویید که شهرت عملی قدماء نسبت به روایت به عنوان شهرت نیست بلکه به عنوان توثیق عملی است تا اشکال عدم دلیلیت شهرت را مطرح نکنید. می گوییم عمل قدماء که هر کدام موثِّق اند و توثیق شان اعتبار دارد الان عمل کرده اند و عمل شان می شود توثیق عملی. می فرماید: اگر این را بگوییم درست است که از کلام ایشان هم اعتبار شهرت هم استفاده می شود که شهرت توثیق عملی می شود ولکن برمی گردد به اشکالی که محقق نائینی فرمودند، می فرماید: تحصیل چنین شهرتی امکان ندارد، همان اشکالی که گفتیم و محقق نائینی جواب داد. ایشان می فرماید: چنین شهرتی قابل تحصیل نیست نتیجه و استنباط یعنی چنین شهرتی اعتبار دارد امکان هم دارد که حاصل بشود ولی کار مشکلی است. نتیجه این می شود که اگر به شکل موجبه جزئیه ثابت شد اعتبار دارد. که از ضمن کلام ایشان استفاده می شود که شهرت را معتبر می دانند ولو در شکل موجبه جزئیه. این درباره جبران بود اما درباره اعراض می فرماید همان مطلبی که محقق خراسانی فرمودند که اعراض ربط به حجیت ندارد متین است جداً. اعراض کرده اند پیش خودشان وجهی داشته اند اما حجیت تمام است ما به حجیت می نگریم به اعراض کاری نداریم. شرائط حجیت که برای یک روایت کامل باشد اتمام حجت شده است.[1]

 

سوال:

پاسخ: ایشان درباره دلالت و اعراض یک جمله دارند که ای کاش آنچه را که محقق خراسانی درباره دلالت گفته است درباره سند هم گفته می شد که شهرت هیچ تاثیرگذاری درباره دلالت ندارد درباره سند هم این است. در صورتی که شهرت قدمائی عملی را جابر ضعف سند ندانند در دلالت آن که به طریق اولی.

 

اما تحقیق

اما تحقیق این است که شهرت و نقش آن در مورد سند و مورد دلالت یک واقعیتی است که محقق نائینی به طور کل و شیخ انصاری به شکل مشروط و محقق خراسانی هم به شکل لا یبعد اعلام کرده اند و موافق دارند. جمع بین این آراء دیدیم که این اعاظم ثلاث مطلب را مثبت اعلام کردند و ملاک را اطمینان در نظر گرفته اند و دیدیم در بیان سیدنا الاستاد هم که حصول اطمینان اگر واقعیت پیدا کند در آن صورت شهرت جابر ضعف سند هم خواهد بود. بنابراین جامع بین آراء این اعاظم صاحبان مکتب اصولی این است که شهرتی که می تواند جابر ضعف باشد آن شهرت عملی است که موجب اطمینان بشود اما اختلاف درباره صغرای قضیه است. صغرای قضیه اشکال و اختلاف اساسی نیست، اشکال در صغری در حقیقت اشکال موردی است، تابع واقعیت خودش است. پس یک اشکال فنی اساسی در کار نیست. درباره صغرای قضیه که اشکال می شود مسئله در شکل قضیه حقیقیه است، اگر اطمینان حاصل شد اعتبار و جبران است و اگر اطمینان حاصل نشد جبرانی در کار نیست. پس نتیجه جمع بین آراء این شد که جبران ضعف به وسیله شهرت عملی در شکل قضیه حقیقیه است. این درباره سند

 

تتمه

و اما در تتمه این مطلب گفته شد که اشکالی که درباره اعتبار خود شهرت مطرح می شود که شهرت خودش چیست تا ایجاد اعتبار بکند جوابش این است که در این قسمت از بحث می توانید اسم شهرت را حذف کنید و فقط بگویید عمل اصحاب به روایت یعنی توثیق عملی. پس آن اشکال هم دیگر وارد نیست علی الآراء کلهم. و اما نقش شهرت عملی درباره اعتبار دلالت، در این رابطه مطلب از این قرار است که عمل اصحاب به روایت یعنی یک فهمی دارد اصحاب از روایت. مطلب دیگر الفاظ ظهورعرفی دارد. اشکال عمده این بود که ظهور برگرفته از نظر عرف است که می گوییم ظهور عرفی. فهم اصحاب مطلب دیگری است. اگر ظهور محقق است که فهم اصحاب ظهور را نمی تواند از بین ببرد چون ظهور یک واقعیتی است در عالم الفاظ. اگر ظهور محقق نیست برداشت و استخراج معنا از الفاظ توسط فقهاء یعنی قدمای اصحاب ظهور برای لفظ درست نمی کند، بنابراین اشکال عمده در عدم تاثیرگذاری عمل اصحاب به ظهور این بود که خلاصه اش را تکرار کردیم. اما درباره اعراض محقق نائینی گفتند که اعراض وهن ایجاد می کند و شک در اعتبار. اما تحقیق این است که اولاً اگر امر دائر بشود از باب تعارض فرضی بین فهم اصحاب و فهم عرف به طور مسلم فهم اصحاب مقدم است مثل تعارض بین فهم عالم و جاهل است و مثل تعارض بین فهم عالم و اعلم است. و ثانیاً در صورتی که ظهور عرفی وجود داشته باشد فهم اصحاب مخالف ظهور عرفی صورت نمی گیرد و با ظهور عرفی مخالفت نمی کند، خودشان می گویند ظهور عرفی حجیت است و خودشان ظهور عرفی را حجیت اعلام کرده اند، خودشان برای ظهور عرفی اعتبار اعلام کرده اند. اهل علم از آنها یاد گرفته اند که ظهور عرفی اعتبار دارد. و ثالثاً گفته بودیم که عرف دو قسم است: عرف عام و عرف خاص. عرف عام آن است که اهل یک زبان از همان لغتی که آشنا هستند به طور واضح معنا را بفهمند در فهم معنا فقط آشنایی به آن زبان کافی است این عرف عام است. مثلاً اهل زبان فارسی کافی است برای فهم معنا طبق ظهور عرفی معنایی که همه مردم بدون مقدمه و بدون سرمایه گذاری آن را بفهمند و به مجرد استعمال. اما عرف قسم دوم عرف خاص عبارت است از عرفی که آشنا هستند به مصطلحاتی که آشنایی با آن مصطلحات مقدمات و موخراتی می طلبد. نیاز دارد به یک آگاهی و یک تحصیل علم و فنی، باید فنی باشد درآن وادی و در آن محدوده تا آن اصطلاحات را بفهمد. مثلاً مهندسین مصطلحات هندسی را بلدند نه مردم عوام. عرف فهم الفاظ مهندسی مردمی است که با هندسه آشنا هستند. بنابراین روایات بیانات ویژه ای هستند و یک الفاظ عربی ساده نیست، تعابیری است از معصومین، ما دلالت روایات را بحث می کنیم، این دلالت ها آگاهی و اجتهاد می طلبد، عام و خاص بفهمد، مطلق و مقید و دلالت امر و نهی بر وجوب و استحباب و جمله خبریه در مقام انشاء و تعارض و جهت دلالت و این قدر مسائل پیچیده اجتهادی لازم دارد. لذا فهم روایات فهم عرفی دارد اما فهم عرفی اش عرف خاص است. دقیقاً اهل عرف خاص روایات همان مجموعه قدماء اصحابند. لذا گفته بودیم که در اصطلاح فقهاء به عنوان ارتکاز یک مطلب مورد استناد و اعتماد است که می گویند فهم فقهاء، این فهم فقهاء همان است که دیدیم و توضیحش را شنیدیم. بنابراین در صورتی که ظهور عرفی عام نباشد فقهاء یک معنا را بفهمند این فهم عند المشهور هم محقق باشد قطعا معتبر است که هم فهم عرف خاص است و هم از جهت دیگر خبرویت و اهل خبره بودن هم استشمام می شود لذا اگر فهم فقهاء قدمای اصحاب در مورد معنای روایتی متمرکز شد در حد شهرت بلا شبهه اعتبار دارد که تنها راه و متین ترین راه و اصلی ترین راه است و خود صاحب نظران هم به عنوان فهم فقهاء یک مدرک معتبر ارتکازی اعلام می کند.

سوال:

پاسخ: فرق بین ظهور عرفی عام و فهم مشهور است، فهم مشهور همان فهم خاص است. تعارض بین دو فهم خاص نیست تعارض این گونه است که لفظ ظهور دارد فهم فقهاء بر خلافش است که اولاً مصداق ندارد و ثانیا تقدمش از باب تقدم عالم بر جاهل است و بعد هم گفتند که اگر ظهور نباشد فهم فقهاء ظهوردرست نمی کند گفتیم که ظهور عرفی از باب عرف خاص درست می شود. در نتیجه از حیث دلالت هم چنانچه گفته اید که فهم فقهاء باید مورد نظر باشد از روایات آنچه را که مشهور بفهمند اعتبار دارد و اعتبارش قطعی است و مطابق احتیاط هم است. با یک تتمه و آن اینکه فهم قدمای اصحاب به طور طبیعی برخلاف ظهور عرفی عام الفاظ صورت نگرفته و نمی گیرد. در نتیجه شهرت عملی قطعاَ اعتبار دارد هم در جهت جبران سند و هم در جهت تصحیح و صحت و اعتبار دلالت همان طوری که محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه فرموده اند.


[1] مصباح الاصول، سید ابوالقاسم خویی، ج2، ص240.